وقتی که بخواهیم ردیف اول ویترین پرزرق و برق بازیهای ویدیویی را بچینیم، یکی از قویترین نامها و کاندیداها برای قرار گرفتن در برترین جایگاهها، شاهکاری است به نام The Elder Scrolls V: Skyrim.
مقالهی امروز ما که چهارمین قسمت از سری مقالات جدید “چرا … یک شاهکار است؟”، به بررسی دلیل این که چرا Skyrim اینقدر تحسین میشود، میپردازد و در واقع قصد داریم به همراه شما به کند و کاو در این موضوع بپردازیم که چرا The Elder Scrolls V: Skyrim یک شاهکار بینظیر است؟
سری عناوین بسیار پرطرفدار و قدرتمند The Elder Scrolls یا “کتیبهی بزرگان” در طول تاریخ، هر نوع افتخاری که تصور کنید را کسب کرده و از بازی سال شدن گرفته تا ایجاد انقلاب در سبک نقشآفرینی، فروش بینظیر، امتیازات فوقالعاده و … ، همه و همه در پروندهی پرافتخار این سری دیده میشوند. فرنچایزی که برترین و قدرتمندترین سری Bethesda محسوب میشود.
اصلیترین نقطهی شروع اوجگیری این فرنچایز، بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion در سال ۲۰۰۶ بود که انقلابی را در سبک نقشآفرینی ایجاد کرد و مورد تحسین گیمرها و منتقدین قرار گرفت و متای بینظیر ۹۴ را نیز به خود اختصاص داد. بعد از انتشار The Elder Scrolls IV: Oblivion و موفقیت فوقالعادهی آن، بسیاری منتظر بودند تا ببینند نسخهی پنجم این سری بزرگ چگونه عمل خواهد کرد؟
خوشبختانه The Elder Scrolls V: Skyrim در سال ۲۰۱۱، تمام طرفداران و سازندگان بازی را روسفید کرده و تبدیل به یکی از برترین بازیهای تاریخ شد تا امروز در لیست عناوینی قرار بگیرد که برایش مقالهی “چرا … یک شاهکار است؟” را بنویسیم.
وقتی یک بازی آنقدر شاهکار است که هیچکس برایش مهم نیست که حالا ۴ تا باگ هم وجود دارند، پس آن باگها به طور کل باید دور انداخته شوند و هرگز در نمره دادن به بازی محاسبه نشوند. این قدرت اسکایریم است که توانست کاری کند منتقدین این روند را در نمره دادن به آن در پیش بگیرند.
داستان و روایت و شخصیتهای بینظیر، همیشه از المانهای اصلی موفقیت در سری الدر اسکرولز بودهاند، ولی در اسکایریم کیفیت داستانپردازی و خلق شخصیتها و … ، به سطح بالاتری ارتقا پیدا کرد و به معنای واقعی باعث میشد تا شما کاملا خود را درگیر در داستان ببینید و سرنوشت اژدهازاده و دنیای این بازی برای شما کاملا اهمیت پیدا میکرد.
صحبت از اژدهازاده یا Dragonborne شد. اصلا همین نوع خلق شخصیت اصلی در اسکایریم و حتی نام او، باعث میشود او در نظر گیمر چندین برابر باحالتر و خفنتر و اصطلاحا Coolتر جلوه کند. یک شخصیت اصلی که خون اژدهایان را دارد و نامش دواکین به معنای اژدهازاده است. چه کسی دوست ندارد کنترل چنین شخصیتی را برعهده بگیرد؟
همین نام دواکین آنقدر حتی در دنیای واقعی زیباست که زمان انتشار اسکایریم، تعداد زیادی پدر و مادر، نام فرزندانشان که تازه و همزمان با لانچ اسکایریم متولد شده بودند، دواکین میگذاشتند و بتزدا هم به آنها جایزهای میداد. وقتی خواکین داریم چرا دواکین نداشته باشیم؟!
هیچ کس نمیگوید این بازی هرگز هیچ مشکلی ندارد و باگ ندارد و برترین گرافیک دنیا را دارد، بلکه با وجود این که برخی از مشکلات در این بازی وجود دارند، آنقدر کیفیت کلی آن بالاست که کلا این مشکلات ریز ندیده گرفته میشوند و امتیاز کامل به این بازی تعلق میگیرد.
شاید برخی ندانند که داستان اسکایریم در چه حد وحشتناکی گسترده و عظیم است، ولی واقعا وقتی در موردش مطالعه کنید و حجم داستان و وقایع تاریخی دنیای این سری را دریابید، آنوقت است که حتی باور نمیکنید اینقدر داستان و پیشینه برای یک دنیای خیالی خلق شده باشد.
انگار که دارید دهها جلد کتاب تاریخی مستند از تاریخ تمدن انسانها که توسط تاریخنویسان قهار نگارش شده است را میخوانید! صدها ساعت داستان بازی اصلی و ماموریتهای جانبی به کنار؛ فقط تعداد کتابها و متنهایی که در اسکایریم پیدا میکنید و حاوی داستان و تاریخچهی این دنیا هستند، آنقدر زیادند که از درونشان داستان ۵ تا نقشآفرینی جهانآزاد صدساعتهی دیگر هم میشود بیرون کشید!
داستان اسکایریم در نهایت دقت و کیفیت و عظمت نگارش شده است و هرگز نمیتوانید در آن مواردی مثل Plot Hole و ضعف روایی و ایرادات بزرگ داستانی پیدا کنید که حتی در خیلی از بازیها و فیلمهای بزرگ نیز وجود دارند. تازه نکتهی مهمتر این است که داستان اسکایریم چندین برابر عظیمتر از دیگر بازیها و فیلمهاست، ولی بسیار پیوسته و صحیح و یکپارچه نوشته شده است.
واقعا نویسندگان داستان این بازی و خالقین دنیای الدر اسکرولز، حداکثر ارزش و احترام ممکن را از نظر داستانپردازی و خلق شخصیتها و کیفیت داستانسرایی برای مخاطبینشان قائل بودهاند و در یک کلمه باید گفت اسکایریم از نظر داستان و هر چه که به داستان مربوط است، یک شاهکار معرکه است.
بیخود که نیست که اسکایریم در رقابت با غولهای داستانسرایی مثل Batman: Arkham City, The Legend of Zelda: Skyward Sword, Portal 2 و Uncharted 3: Drake’s Deception، میتواند بازی سال شود و متای ۹۶ که فرقی با ۱۰۰ ندارد را کسب کند. بدون یک داستان شاهکار اصلا چنین چیزی حتی ممکن نیست.
داستان اسکایریم در نهایت دقت، کیفیت و عظمت نگارش شده است و هرگز نمیتوانید در آن مواردی مثل Plot Hole و ضعف روایی و ایرادات بزرگ داستانی پیدا کنید که حتی در خیلی از بازیها و فیلمهای بزرگ نیز وجود دارند. تازه نکتهی مهمتر این است که داستان اسکایریم چندین برابر عظیمتر از دیگر بازیها و فیلمهاست، ولی بسیار پیوسته، صحیح و یکپارچه نوشته شده است. داستان اسکایریم حسی تازه و نو دارد؛ انگار که دارید یک داستان جدید از تالکین را میخوانید، بدون این که ذرهای کپی کردن در کار باشد. داستان بازی بسیار پیچیدگی دارد، ولی شما را هرگز از روند روایی خود کنار نمیاندازد و همواره شما را همراه داستان نگه میدارد تا از آن منحرف نشوید. در واقع داستان طوری روایت میشود و پیش میرود که شما همیشه رشتهی داستانی را در دست داشته باشید و این رشته از دستتان در نرود.
همین نوع خلق شخصیت اصلی در اسکایریم و حتی نام او، باعث میشود او در نظر گیمر چندین برابر باحالتر و خفنتر و اصطلاحا Coolتر جلوه کند. یک شخصیت اصلی که خون اژدهایان را دارد و نامش دواکین به معنای اژدهازاده است. چه کسی دوست ندارد کنترل چنین شخصیتی را برعهده بگیرد؟
یکی از دلایل جذابیت و پرمحتوا بودن بازی اسکایریم، دنیای عظیم و وسیع آن است، اما خب میتوانید بگویید خیلی بازیها هستند که دنیای عظیم دارند وخیلی هم باکیفیت نیستند. بله درست است.
نکتهی مهم در مورد اسکایریم این است که در دنیای عظیم و وسیعش، زندگی جریان دارد و در هر گوشه و کنارش داستانی برای شنیدن و فعالیتی برای انجام دادن وجود دارد که به هیچ وجه هم تکراری نیستند.
حتی با این که اسکایریم در زمان انتشارش هم جزو خوشگرافیکترین بازیها از نظر انیمیشنهای چهره و کیفیت بافتها نبود، ولی به قدری طراحیهای فوقالعاده و دنیای زندهای داشت که مشکلات فنیاش به طور کلی از یاد میرفتند و هیچکس حتی آنها را حساب نمیکرد.
واقعا طراحی اژدهایان مختلف در این بازی به حدی بینظیر بود که میشود گفت هرگز در هیچ بازی دیگری، شاهد این حد از ابهت و کیفیت در طراحی اژدها نبودهایم و اسکایریم این موضوع را به اوج رساند.
داستان اسکایریم حسی تازه و نو دارد؛ انگار که دارید یک داستان جدید از تالکین را میخوانید، بدون این که ذرهای کپی کردن در کار باشد. داستان بازی بسیار پیچیدگی دارد، ولی شما را هرگز از روند روایی خود کنار نمیاندازد.
یکی از دلایل مهم در پاسخ به سوال این مقاله، استفادهی صحیح و جذاب از المانهای پرتعداد نقشآفرینی است که نه باعث میشوند گیمر مثل یک بازی استراتژی گیج شود و بترسد و نه یک بازی نقشآفرینی کوچک و سطحی را در جلوی او میگذارند که فقط چند ساعت مشغولش کند و بعد هم از یادش برود.
در واقع عنوانی مثل Skyrim، کیفیت ساخت عناوین نقشآفرینی را بالا برد و یک کلاس آموزشی برای ساخت یک شاهکار در این ژانر به حساب میآید. به شخصه و برای من، سبک “نقش آفرینی” در طول سال ها، همواره دست آویزی برای رسیدن به اوج لذت گیمینگ بوده است و بهترین خاطراتی که تاکنون در دنیای پهناور بازیها داشتهام متعلق به عناوین نقشآفرینی است.
ولی این سبک با این که یکی از محبوبترین ژانرهای بازی در دنیا محسوب میشود، در کشورمان سالهای خیلی خیلی زیادی نیست که شدیدا محبوب شده و تنها در چند سال اخیر است که این سبک با ارائهی عناوینی بینظیر و محبوب مثل ویچر ۳ و دارک سولز و … ، در دل گیمرهای کشورمان نیز جا باز کرده است و بسیاری از گیمرهای جدید اصطلاحا “نقشآفرینیباز” شدهاند و از این سبک لذت میبرند.
دقیقا همینجاست که نقش Skyrim پررنگ میشود، زیرا عنوانی مثل Skyrim یکی از همان عناوینی است که “باعث” محبوب شدن هر چه بیشتر ژانر RPG در دنیا و در کشور ما شده است. در حقیقت باید گفت در تغییر سلیقه و ذائقهی گیمرها، نقش انتشار عناوین بزرگ و قدرتمند، انکارناشدنی است و بازیهای بینظیری مثل Skyrim که در ژانر نقشآفرینی ساخته شده و حتی به عنوان بازی سال انتخاب شدهاند، سبب گردیدهاند تا نگاه و توجه بیشتری از سوی گیمرها به این سبک معطوف گردد.
البته به نوعی باید گفت این موضوع، بیشتر یکی از دستاوردهای Skyrim است تا دلایل شاهکار بودنش، ولی بحثی که باعث شد به اینجا برسیم این بود که ” استفادهی صحیح و جذاب از المانهای پرتعداد نقشآفرینی” در بازی Skyrim، یکی از کلیدیترین دلایل شاهکار بودن این بازی است که خب در ادامهی این روند موفقیت، به دستاوردی که اشاره کردیم هم رسیده است.
میزان Immersion و غرق شدن در دل بازی که گیمر در اسکایریم تجربه میکند، واقعا شگفتانگیز است و کمتر عنوانی وجود دارد که تا این سطح شما را به درون خود بکشد.
یکی از موارد مهمی که از نظر من نقش زیادی در شاهکار بودن اسکایریم دارد، این است که اسکایریم دارای یکی از بهترین و کاملترین سیستمهای ارتقای شخصیت و تواناییها در تاریخ بازیهای ویدئویی است که خود همین سیستم به تنهایی شما را وابسته و معتاد به خود میکند، چه برسد به این که این سیستم به گیمپلی و محتوای بینظیر بازی لینک شده است و ترکیبی را پدید آوردهاند که رها شدن از آن تقریبا غیرممکن است.
انواع و اقسام مهارتهای فیزیکی و جادویی و … که ارتقایشان در ارتباط مستقیم با میزان استفادهی شما از آنهاست، گیمپلی بازی را بسیار جذاب کرده و در واقع کاری کردهاند که کوچکترین حرکت شما در بازی ارزش پیدا کند و نقشی در قویتر شدن شخصیتتان داشته باشد.
اسکایریم دارای یکی از بهترین و کاملترین سیستمهای ارتقای شخصیت و تواناییها در تاریخ بازیهای ویدئویی است که خود همین سیستم به تنهایی، شما را وابسته و معتاد به خود میکند.
یکی دیگر از ستونهای اصلی در توضیح دلایل شاهکار بودن Skyrim، میزان عجیب و غریب محتواست، آن هم محتوایی باکیفیت ناب. در واقع شاید بازیهایی باشند که از نظر ساعت بازی کردن طولانیترند، اما از نظر مقدار محتوای مفید، فعالیتهای متنوع و کیفیت محتوا، در مجموع هیچ بازیای در سطح Skyrim قرار ندارد (غیر از ویچر ۳ که آن هم در همین سطح است از لحاظ مقدار محتوای مفید).
این نکته همیشه در بازیهای این فرنچایز وجود داشته و در عناوین سری The Elder Scrolls همواره شاهد کاملترین محتوا و بزرگترین نقشهها برای گشت و گذار و تعداد بسیار زیادی ماموریتها و فعالیتهای مختلف و متنوع بودهایم که سبب شدهاند تا بازیهای این سری تبدیل به یکی از پرمحتواترین عناوین تاریخ شوند، ولی خب Skyrim نقطهی اوج و عطف این سری در این زمینه است و در حوزهی کیفیت محتوا/کمیت محتوا یک غول بیشاخ و دم در دنیای بازیهاست!
راستش از این واضحتر نمیتوانستم کلمهای بگویم که حق مطلب را ادا کند! حتی شاید بشود گفت بازی The Elder Scrolls V: Skyrim “برترین بازی تاریخ” از لحاظ کمیت و کیفیت محتوا در بخش تکنفره است و در مقایسه با هر بازی دیگری، محتوای بیشتر و متنوعتری را در اختیار شما قرار میدهد.
بگذارید تا از یک مسیر دیگر هم به موضوع چرایی شاهکار بودن اسکایریم ورود کنیم. در ذهنتان به تمام مواردی که باعث میشوند یک تجربهی تکنفرهی داستانی شاهکار از یک بازی داشته باشید فکر کنید. یعنی دقیقا تمام جزئیاتی که از نظر شما یک بازی تکنفرهی داستانی عظیم باید داشته باشد تا باعث شود شما مجاب به تجربهی بیش از ۱۰۰ ساعتهی آن شوید و نتوانید از آن دل بکنید. حالا وقتی که تک تک این موارد را با دنیای اسکایریم و کیفیت تجربهی تکنفرهای که در اسکایریم داشتهاید مطابقت دهید، میبینید که احتمالا شاهد یک تطابق ۱۰۰ درصدی خواهید بود، یعنی تقریبا هر چه که ناخودآگاه در ذهن شما به عنوان یک گیمر در مورد یک تجربهی تکنفرهی عظیم شاهکار وجود دارد، در بستر اسکایریم پیاده شده است و این بازی یک مثال کامل برای تجربهی عظیم تکنفره در یک بازی نقشآفرینی جهانآزاد است. البته نه این که بگویم برای کل افراد اینطور است ها. برخی هستند که حتی از این بازی خوششان هم نمیآید، ولی ما داریم در خصوص اکثریت افراد و از آن مهمتر، شاخصهها و استانداردهای جهانی یک بازی نقشآفرینی شاهکار صحبت میکنیم.
میزان Immersion و غرق شدن در دل بازی که گیمر در اسکایریم تجربه میکند، واقعا شگفتانگیز است و کمتر عنوانی وجود دارد که تا این سطح شما را به درون خود بکشد. جالب است که سازندگان حتی در طراحی رابط کاربری این بازی هم فوقالعاده عمل کردهاند و رابط کاربری بازی طوری است که هرگز شما را از تجربهی نزدیک و رابطهی عمیقی که با بازی برقرار کردهاید، جدا نمیکند و همراستا با آن عمل میکند. دنیای این بازی یک پیوستگی خاص و زیبا دارد که انگار روح شما را به درون خود میکشد. وقتی بالای یک صخره ایستادهاید و به یک آبشار یا آسمان یا جنگل روبهرویتان نگاه میکنید، نفستان از زیبایی این دنیا بند میآید و اصلا این حس را ندارید که خب این یک بازی عادی است که دارم با آن وقت میگذرانم و بعد هم تمام میشود و میرود پی کارش؛ بلکه حس میکنید شما هم بخشی از این دنیا شدهاید و واقعا یک فرد ساکن اسکایریم هستید که سرنوشت این دنیا روی زندگی شما هم تاثیر میگذارد.
همین نام دواکین آنقدر حتی در دنیای واقعی زیباست که زمان انتشار اسکایریم، تعداد زیادی پدر و مادر، نام فرزندانشان که تازه و همزمان با لانچ اسکایریم متولد شده بودند، دواکین میگذاشتند و بتزدا هم به آنها جایزهای میداد. وقتی خواکین داریم چرا دواکین نداشته باشیم؟!
نمیشود که از دلایل شاهکار بودن اسکایریم صحبت کنیم و اشارهای به ساندترک بی نظیر و بینهایت شنیدنی این بازی نداشته باشیم. موسیقیهایی که انگار اصلا به طور دیفالت، وقتی دنیای این بازی خلق شده است، روی آن وجود داشته و قطعات رسمی ساندترک دنیای اسکاریم بودهاند!
قطعات موسیقی ساندترک این بازی به حدی زیبا و شنیدنی هستند که میتوانید ساعتها داخل و خارج بازی به آنها گوش دهید و لذت ببرید. موسیقیهایی که یک تم حماسی جذاب در آنها وجود دارد و به نوعی یادآور اژدها و اژدهازاده هستند. نقش این موسیقیها در لذتی که از بازی میبرید بسیار مهم و حیاتی هستند.
شاید در هنگام بازی خیلیها این را اصلا متوجه هم نشوند، ولی در پس زمینهی گشت و گذار در دنیای بازی و هنگام نبردها، این قطعات موسیقی متن شاهکار، هر چه بیشتر و بیشتر، ناخودآگاه شما را به درون دنیای بازی میکشند و شما را به طور احساسی درگیر این دنیا میکنند.
خیلی خیلی سخت است در حضور یک بازی ناتی داگ، یک بازی زلدا، یک بازی ولو، و شاید برترین بازی ابرقهرمانی تاریخ، بازی سال شوی!
در The Elder Scrolls V: Skyrim همه چیز از ریزترین جزئیات تا المانهای اصلی،به معنای واقعی شگفتانگیز و جذاب هستند و در نهایت تکتک همین بخشهای کوچک و جزئیات هستند که با هم جمع شده و شاهکاری را پدید آوردهاند که به واسطهی خلق دنیایی بینهایت جذاب و سرشار از محتوای باکیفیت و داستانهای گوناگون، بارها و بارها نمرهی کامل میگیرد، بازی سال میشود و همواره از آن به عنوان یکی از برترین عناوین تاریخ یاد میشود.
در واقع وقتی The Elder Scrolls V: Skyrim در رقابت با رقبایی قدرتمند که شامل Batman: Arkham City ،The Legend of Zelda: Skyward Sword ،Portal 2 و Uncharted 3: Drake’s Deception بودند (و هر کدامشان واقعا از بهترینهای نسل و شایستهی برنده شدن بودند)، عنوان و جایزهی برترین بازی سال یا Game of the Year 2011 را در مراسم انتخاب برترین های سال از آن خود کرد، خیلی چیزها در مورد این عنوان ثابت شد و این انتخاب در حضور چنین شاهکارهایی، بیانگر کیفیت عجیب و غریب The Elder Scrolls V: Skyrim بود.
باور کنید که خیلی خیلی سخت است در حضور یک بازی ناتی داگ، یک بازی زلدا، یک بازی ولو، و شاید برترین بازی ابرقهرمانی تاریخ، بازی سال شوی! نکتهی بسیار مهم در مورد اسکایریم این است که هیچ کس نمیگوید این بازی هرگز هیچ مشکلی ندارد و باگ ندارد و برترین گرافیک دنیا را دارد، بلکه با وجود این که برخی از مشکلات در این بازی وجود دارند، آنقدر کیفیت کلی آن بالاست که کلا این مشکلات ریز ندیده گرفته میشوند و امتیاز کامل به این بازی تعلق میگیرد. این به نظر من روندی است که باید برای نمره دادن به بازیهای شاهکار در پیش گرفته شود. یعنی وقتی یک بازی آنقدر شاهکار است که هیچکس برایش مهم نیست که حالا ۴ تا باگ هم در بازی وجود دارند، پس آن باگها به طور کل باید دور انداخته شوند و هرگز در نمره دادن به بازی محاسبه نشوند. این قدرت اسکایریم است که توانست کاری کند منتقدین این روند را در نمره دادن به آن در پیش بگیرند و بیخیال برخی مشکلات ریزش شوند.
به امید آن که شاهد یک نسخهی جدید شاهکار از این سری محبوب و بزرگ باشیم و بار دیگر بتوانیم در دنیای فوقالعاده و عظیم سری الدر اسکرولز، یک ماجراجویی بزرگ دیگر را تجربه نماییم.
نظر شما در مورد دلایل اصلی شاهکار بودن The Elder Scrolls V: Skyrim چیست؟ آیا این بازی از عناوین محبوبتان است؟ لطفا به ما افتخار داده و نظراتتان را با ما در بخش کامنتها در میان بگذارید.
شما از طریق لینکهای زیر میتوانید ۳ قسمت قبلی این مجموعه مقالات را مطالعه نمایید:
چرا بایوشاک یک شاهکار بینظیر است؟
به چه دلیل ویچر ۳ یک شاهکار بینظیر است؟
چرا لست آو آس ۲ یک شاهکار بینظیر است؟
دوست دارید در قسمتهای بعدی این سری مقالات، در مورد چه عناوینی صحبت کنم؟ لطفا در بخش نظرات پیشنهاد دهید. میدانید که همیشه پیشنهادات شما برای من اولویت دارند.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
بعد از 10 سال همچنان با قدرت ایستاده Skyrim
من که ثانیه شماری میکنم برای Elder Scrolls VI
بعد درجواب بعضی دوستان ببینید وقتی میگیم یه بازی شاهکاره منظور این نیست که عیب و ایراد نداره بله درسته Skyrim یه سری ایرادات فنی داشت اما طراحی جهان و مراحل و داستان بازی اونقدر فوق العاده بود که آدم این ایرادات یادش میرفت. هیچکس نمیتونه از داستان این بازی ایراد بگیره مگر اینکه داستان رو خوب نفهمیده باشه.
طراحی دراگون ها هم خیلی خوب بود انصافن.
تنوع شهر های بازی هم خیلی خوب بود.
فقط یه سری باگ ها و مشکلات فیزیک بازی آدمو اذیت میکرد.
گرافیکش همون موقع هم زغالی بود، باگ تا دلت بخواد توش بود ، هوش همراهات اندازه جلبک بود و باگ باگ بازم باگ، ولی تا دلتون بخواد نمره کامل گرفت این بازی 🤔🤔🤔
من که موندم چرا اینقدر از بازی حمایت کردن
تمام حقوق این سایت متعلق به گیمفا می باشد.
Copyright© 2021 Gamefa All Rights Reserved
