در قسمتی دیگر از مقالههای آخر هفته چی بازی کنیم، سراغ یک بازی زامبیکشی مفرح رفتیم و سری هم به اثری با داستان بسیار جالب زدیم. همراه زومجی باشید.
طبق رسم همیشگی چهارشنبهها، این هفته هم قسمتی دیگر از سری مقالههای آخر هفته چی بازی کنیم را داریم که در آن به معرفی دو بازی خواهیم پرداخت؛ اول یک تجربه زامبیکشی مفرح و بعد هم اثری که هدف اصلیاش روایت داستانی پرجزییات و تأثیرگذار است. پس در ادامه همراه معرفی بازیها باشید:
بازی Dead Rising 3
شاید وقتی اسم زامبیها و کپکام کنار هم قرار میگیرد، ناخودآگاه همگی به مجموعه رزیدنت ایول فکر میکنیم؛ بااینحال بازی زامبیمحور امروزمان از کپکام نه نسخهای از رزیدنت که سومین قسمت از مجموعه Dead Rising این شرکت خواهد بود؛ بازی که سال ۲۰۱۳ برای ایکس باکس وان و یک سال بعد هم برای کامپیوتر منتشر شد.
اولینبار در سال ۲۰۱۰ و پیش از انتشار نسخه دوم دد رایزینگ، کیجی اینافونه، تهیهکننده مجموعه، در مورد نسخه احتمالی سوم صحبت و البته اعلام کرد که ساخته شدن چنین نسخهای شدیدا وابسته به عملکرد نسخه دوم و بهطور دقیقتر میزان فروش آن خواهد بود. اما خب نسخه دوم آنقدر موفق بود که در ادامه کپکام مجوز ساخت نسخه سوم بازی را صادر کند و جالب است بدانید که این نسخه، ابتدا با هدف توسعه برای کامپیوترهای بالارده آن زمان در دست ساخت بود تا اینکه مایکروسافت سراغ کپکام رفت و Dead Rising 3، تبدیل به یکی از بازیهای هنگام عرضه ایکس باکس وان شد و یک سال بعد، نسخه پی سی آن هم تایید و منتشر شد؛ نسخهای که البته حواشی جالبی هم داشت و مثلا کپکام ابتدا اعلام کرده بود که نرخ فریم بازی قرار است روی ۳۰ قفل باشد اما در ادامه تایید کرد که امکان آنلاک کردن نرخ فریم وجود دارد ولی شاید بازی با شرایط مطلوبی اجرا نشود! این رفتارها حتی به جایی رسید که یکی از اعضای تیم توسعه بازی اعلام کرد که آنلاک کردن نرخ فریم هیچ مشکلی برای آن ایجاد نخواهد کرد.
از این موارد که بگذریم، Dead Rising 3 داستان شخصیتی به نام نیک راموس را در سال ۲۰۲۱ روایت میکند. اگر کلا با مجموعه دد رایزینگ آشنا باشید، قطعا میدانید که هدف این مجموعه ارائه یک داستان فوقالعاده نیست و داستان بیشتر عنصری در خدمت گیمپلی است تا بازی بتواند یک تجربه زامبیکشی سرگرمکننده را با مکانیکهای جالب گیمپلی ارائه دهد. اما خب در نسخه سوم، داستان کاملا هم سطحی نیست و رویارویی نیک راموس با موانع مختلف و تعاملاتش با شخصیتهای بازی جزییات قابلقبولی دارد و از آن مهمتر، شاهد چند پایان هستیم که ارزش تکرار خوبی هم به بازی میدهد.
اما جذابیت اصلی بازی Dead Rising 3 که باعث شده تجربه آن را پیشنهاد کنم، چیزی نیست جز گیمپلی واقعا سرگرمکننده آن. در دد رایزینگ ۳ شاهد دنیایی بزرگ و جهانباز هستیم که وسعت آن از مجموع جهانهای دو نسخه قبلی با یکدیگر بیشتر است و بازی در مقایسه با نسخه دوم، میتواند ۳ برابر زامبیهای بیشتری را در آن واحد بهتصویر بکشد. این موضوع باعث شده تا شاهد نبردهایی شلوغ با زامبیها باشیم که بازی برای این کار هم دست گیمر را کاملا باز گذاشته است؛ به این صورت که سیستم ساخت سلاحهای بازی کاملتر از قبل برگشته و میتوانید با استفاده از خلاقیت خودتان موارد مختلف را برای ساخت سلاحی منحصربهفرد ترکیب کنید. این امکان حتی برای وسائل نقلیه هم وجود دارد و مثلا با ترکیب موتورسیکلت با یکی از آن ماشینهای غلتک راهسازی، میتوان وسیلهای برای له کردن زامبیها داشت!
این آزادیعمل بالا در نحوه تجربه بازی و جذاب بودن کلی مبارزه با زامبیها، Dead Rising 3 را تبدیل به اثری کرده که هرچند بینقص نیست ولی میتوان با آن حسابی سرگرم شد و با بهره گرفتن از خلاقیت، به شیوهای متفاوت آن را تجربه کرد.
بازی Night in the Woods
برای دومین بازی این هفته، سراغ Night in the Woods از استودیو اینفینیت فال میرویم که یکی از آثار مستقل ارزشمند سالهای اخیر، مخصوصا برای افرادی است که لذت زیادی از تجربه یک داستان پرجزییات در بازیها میبرند و مشکلی هم با محدود بودن المانهای گیمپلی ندارند.
بازی Night in the Woods، اولینبار در سال ۲۰۱۳ معرفی شد و سازندگانش تصمیم داشتند تا بودجه ساخت آن را ازطریق یک کمپین کیکاستارتر تأمین کنند؛ برای این منظور، هدفگذاری اولیه ۵۰ هزار دلار در نظر گرفته شد که برای بهدست آمدن آن تنها ۲۶ ساعت زمان لازم بود و بازی توانست درنهایت مبلغی حدود ۲۰۰ هزار دلار ازطریق این کمپین جمع کند؛ اتفاقی که باعث شد تا سازندگان بتوانند یک انیماتور و بازیساز دیگر هم به جمعشان اضافه کنند و البته تصمیم گرفتند که اجازه ندهند این بودجه بیشتر، خیلی هم باعث اضافه شدن موارد جدید به بازی شود و آن را تبدیل به اثری کند که با ذهنیت اولیهشان فاصله زیادی دارد.
آنچه که Night in the Woods را شدیدا ارزشمند و لایقاحترام میکند، چیزی نیست جز داستان بازی. شاید وقتی اولینبار این اثر را شروع میکنید، ناخودآگاه این تصور در ذهنتان شکل بگیرد که مگر یک بازی که شخصیت اصلیاش یک گربه است و در شهری رنگارنگ که کاراکترهای دیگرش هم ظاهری مثل حیوانات دارند، چقدر میتواند داستان جالبی برای تعریف کردن داشته باشد؟ ولی واقعیت این است که بازی خیلی زود این تصور اشتباه را از بین میبرد و متوجه خواهید شد که در پس این چهرههای شبیه به حیوانات، کاراکترهایی خلق شدهاند که به بهترین شکل ممکن برخی از مهمترین مفاهیم انسانی و دغدغههای مخصوصا جوانان و نوجوانان را بهتصویر میکشند.
شخصیت اصلی بازی که Mae نام دارد، اولین فرد در خانواده است که موفق شده به دانشگاه برود؛ بااینحال او پس از مدتی قید همهچیز را زده و به خانه پدر و مادرش برگشته است. چرایی این موضوع اولین سوالی است که جاذبه دنبال کردن داستان را در مخاطب ایجاد میکند و به مرور، شاخ و برگهای زیادی هم به این داستان اضافه میشود. ارتباطات شخصیت اصلی بازی با دوستان و اعضای خانواده بیشباهت به مشکلاتی نیست که شاید خیلیهایمان تجربه کرده باشیم و همین مسئله باعث میشود تا بتوان با این کاراکتر و حتی شخصیتهای دیگر داستان همذاتپنداری داشت. علاوهبر این رمز و رازهای داستان هم عامل دیگری هستند که دنبال کردن آن را جذاب میکنند.
Night in the Woods البته با وجود چنین داستان ارزشمندی، از حیث گیمپلی طراحی سادهای دارد و خود سازندگانش هم بارها در مصاحبههایی گفتهاند که اصلا هدفشان خلق گیمپلی پیچیده نبوده و سعی کردهاند تا بیشتر داستان خوبی در بازی تعریف کنند. در نتیجه بیشتر اوقات شما مشغول گشتوگذار در جهان بازی خواهید بود و یک سری کارهای جانبی مثل گیتار زدن به سبک گیتار هیرو هم در بازی وجود دارند که آن را از یکنواختی محض نجات میدهند.
بازی Night in the Woods موفق به کسب نمره متای ۸۸ شد و اگر به هر دلیلی تا امروز سراغ آن نرفتهاید، پیشنهاد میکنم تجربهاش را از دست ندهید.
در پایان لطفا نظرات خود را در مورد بازیهای این هفته با زومجی و کاربرانش بهاشتراک بگذارید.