برای بیش از سه دهه، سری The Legend of Zelda با ترکیبی از ماجراجویی، کاوش و داستان سرایی، گیمرهای سراسر جهان را مجذوب خود کرده است. این فرنچایز از شروع ساده خود در سیستم سرگرمی نینتندو (NES) تا آخرین نسخههایش در نینتندو سوئیچ، به یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترینها در تاریخ صنعت گیم تبدیل شده است. اما با توجه به عناوین بسیار زیادی که در نسلهای مختلف کنسولها وجود دارد، تعیین اینکه کدام بازی به عنوان بهترین از بهترینها شناخته میشود، میتواند کار سختی باشد. برای همین است که دست به کار شدهایم تا تمام آثار این فرنچایز را رتبه بندی کرده و بهترین بازی های زلدا را برایتان مشخص کنیم.
نگاهی به بهترین بازی های زلدا
در این مقاله، ما به داستانهای غنی، شخصیتهای به یاد ماندنی و مکانیکهای نوآورانه گیم پلی که هر قسمت را تعریف کردهاند، میپردازیم. چه از طرفداران قدیمی Hyrule باشید و چه از تازه وارد به این دنیا، رتبه بندی بهترین بازی های زلدا نگاهی جامع به نقش هر بازی در میراث این سری ارائه میدهد. ما با بررسی عناوین اولیه که این سری را پایهگذاری کردند، شروع میکنیم و میبینیم که چگونه آنها مفاهیم پیشگامانهای را معرفی کردند که به اجزای اصلی فرنچایز تبدیل شد. سپس، در میان آثار کلاسیک دوستداشتنی که این ایدهها را گسترش دادهاند، حرکت میکنیم و در نهایت، به نسخههای جدیدتر با ویژگیهای مدرن میپردازیم.
در این مقاله، سفری حماسی را آغاز میکنیم تا هر بازی اصلی را در سری The Legend of Zelda رتبه بندی کنیم. اما این رتبه بندی فقط برای فهرست کردن بازی ها از بدترین به بهترین نیست. این در مورد تجلیل از ویژگیهای منحصربهفرد هر عنوان و درک اینکه چگونه آنها در قالب گستردهتر دنیای The Legend of Zelda قرار میگیرند است. از سیاهچالهای پیچیده A Link to the Past گرفته تا اکتشاف جهان باز Breath of the Wild، هر بازی ردپایی پاک نشدنی در این سری و جامعه بازی به جای گذاشته است. پس در ادامه با ما همراه باشید تا ببینیم که چگونه بهترین بازی های زلدا از ابتدا تا امروز، دچار تغییراتی شدهاند.
16) Zelda II: The Adventure of Link
Zelda II: The Adventure of Link یک نسخه منحصر به فرد در سری Zelda است که از فرمولی که توسط بازی قبلی ایجاد شده، فاصله دارد. این بازی که در سال 1987 برای NES منتشر شد، یک RPG اکشن ساید اسکرولر است و از زاویه دید بالا به پایین که در دیگر بازیهای Zelda دیده میشود فاصله میگیرد. این بازی چندین تغییر و ویژگی قابل توجه را معرفی کرده که آن را از بقیه سری متمایز میکند. لینک در میان شهرها و سیاهچالهای مختلف حرکت کرده و در نبردهای مستقیم با دشمنان شرکت میکند. سیستم مبارزهای بازی بر زمان بندی و استراتژی دقیق تأکید دارد و بازیکن را ملزم میکند تا بر پریدن و حمله تسلط پیدا کند.
داستان Zelda II ادامه دهنده روایت اصلی Legend of Zelda است. پرنسس زلدا به دلیل نفرین به خواب عمیقی فرو رفته است و لینک باید قدرت هفت حکیم را جمع کند تا او را بیدار کند. پس از انتشار، Zelda II با واکنشهای متفاوتی مواجه شد. برخی از بازیکنان از نوآوری و گیم پلی چالش برانگیز بازی قدردانی کردند، در حالی که برخی دیگر انحراف از فرمول اصلی را سخت دانستند. با وجود این، Zelda II در طول سالها طرفداران وفاداری به دست آورده است. تأثیر آن را میتوان در تکامل سری Zelda مشاهده کرد، زیرا عناصری را معرفی کرد که بعداً اصلاح شده و در عناوین آینده ادغام شدند تا به نتیجه بهتری برسند.
15) The Legend of Zelda: Phantom Hourglass
The Legend of Zelda: Phantom Hourglass که در سال 2007 برای Nintendo DS منتشر شد، به دلیل استفاده از کنترلهای صفحه لمسی DS که برداشتی تازه از گیمپلی کلاسیک سری ارائه میدهد، قابل توجه است. این بهعنوان دنبالهای مستقیم برای The Legend of Zelda: The Wind Waker عمل میکند و ماجراجوییهای لینک را در دنیایی سایه ای ادامه میدهد. بازیکنان لینک را با کشیدن یک قلم روی صفحه کنترل میکنند تا حرکات و حملات او را هدایت کنند. این مکانیک اجازه میدهد تا یک تجربه تعاملی تر داشته باشید، اگرچه در میان طرفدارانی که کنترلهای سنتی را ترجیح می دادند، تا حدودی تفرقه انداز بود.
بازی عناصر کاوش و حل پازل مشخصه بازی های Zelda را حفظ کرده اما آنها را با رابط صفحه نمایش لمسی ادغام میکند. بازیکنان در سیاه چالها و دریای آزاد حرکت میکنند و با پازلها و دشمنان متعددی روبرو میشوند. یکی از ویژگیهای برجسته بازی، استفاده از خود Phantom Hourglass است. این یک آیتم جادویی بوده که نقش مهمی در حل معماها و دسترسی به مناطق جدید دارد. Phantom Hourglass به دلیل استفاده نوآورانه از قابلیتهای DS مورد استقبال قرار گرفت. با این حال، برخی از منتقدان و بازیکنان دریافتند که کنترلهای صفحه لمسی از دقت کمتری نسبت به نسخههای شامل گیم پد سنتی برخوردار است.
14) The Legend of Zelda: Twilight Princess
The Legend of Zelda: Twilight Princess که در سال 2006 برای GameCube و Wii منتشر شد، یک بازی است که به دلیل لحن تیرهتر و بالغتر در مقایسه با نسخههای قبلی خود متمایز است. این نشان دهنده بازگشت به سبک هنری واقع گرایانه است که در The Legend of Zelda: Ocarina of Time و The Legend of Zelda: Majora’s Mask دیده میشود. یکی از ویژگیهای برجسته بازی، توانایی لینک برای تبدیل شدن به یک گرگ است. در این شکل، لینک میتواند با محیط و دشمنان به روشهای مختلف مانند استفاده از حواس شدید برای ردیابی عطرها یا حفاری در مناطق خاص در ظاهر گرگی تعامل داشته باشد.
این بازی دارای برخی از حماسیترین نبردهای باس در این سری است. موجودات عظیم بازیکنان را برای استفاده از استراتژی و مهارت برای شکست به چالش میکشد. سبک هنری Twilight Princess به سمت استایل واقعیتر و تاریکتر، با محیطهای دقیق و مضامین بالغ گرایش دارد. این سبک بصری با ظاهر The Wind Waker در تضاد است و حال و هوای متفاوتی را ارائه میدهد. این بازی به دلیل گیم پلی عمیق و دنیای فراگیرش به عنوان یکی از بهترین بازی های زلدا مورد تحسین قرار گرفت، اگرچه برخی از منتقدان خاطرنشان کردند که سرعت بازی و استفاده از کنترلهای حرکتی در Wii میتواند برای بسیاری سخت باشد.
13) The Legend of Zelda: Oracle of Seasons and Oracle of Ages
Oracle of Seasons و Oracle of Ages که در سال 2001 برای Game Boy Color منتشر شد، دو بازی به هم پیوسته هستند که میتوانند به صورت مستقل یا با هم بازی شوند. این بازیها که توسط Capcom توسعه یافته و توسط نینتندو منتشر شدهاند، تلاشی بلندپروازانه برای گسترش دنیای Zelda با روایتهای به هم پیوسته و عناصر گیمپلی را نشان میدهند. بازی Seasons بر روی دستکاری فصول تمرکز دارد و به لینک اجازه میدهد تا با تغییر فصل، محیط را تغییر دهد. این مکانیک هم بر پازلها و هم بر اکتشاف تأثیر می گذارد، زیرا مناطق خاصی فقط در فصول خاصی قابل دسترسی هستند و باید به دقت آن ها را تغییر دهید.
بازی Ages حول محور سفر در زمان میچرخد و به لینک اجازه میدهد تا بین گذشته و حال حرکت کند تا معماها را حل کند و جهان را در دورههای مختلف تحت تأثیر قرار دهد. این مکانیک مبتنی بر زمان لایهای از پیچیدگی را به پازلها معرفی میکند، زیرا اقدامات در گذشته میتوانند زمان حال را تغییر دهند. هر دو بازی دارای یک حلقه اصلی گیم پلی مشابه هستند که شامل کاوش، مبارزه و حل پازل میشود، اما مکانیک منحصر به فرد مرتبط با فصلها و زمان چالشها و تجربیات جدیدی را ارائه میدهد. این بازیها اغلب به دلیل نقششان در گسترش داستان و پیچیدگی سری The Legend of Zelda مورد توجه قرار میگیرند.
12) The Legend of Zelda: Spirit Tracks
The Legend of Zelda: Spirit Tracks که در سال 2009 برای Nintendo DS منتشر شد، دنباله مستقیم The Legend of Zelda: Phantom Hourglass است و همچنان از صفحه نمایش لمسی DS برای بهبود گیم پلی استفاده میکند. این بازی به دلیل محیط و مکانیک متمایزش که آن را از دیگر بازیهای سری Zelda متمایز میکند، قابل توجه است. مکانیک مرکزی بازی Spirit Tracks استفاده از یک قطار بخار برای اکتشاف است. بازیکنان قطاری را کنترل میکنند که در شبکه وسیعی از مسیرها حرکت میکند تا مأموریتها را تکمیل کنند. مکانیک قطار شامل مدیریت سرعت، سوت زدن و اطمینان از تمام نشدن منابع قطار است.
مانند نسخه قبلی، Phantom Hourglass، بازی Spirit Tracks از صفحه لمسی DS برای کنترلهای مختلف استفاده میکند. بازیکنان از قلم برای هدایت حرکات لینک، حل پازلها و تعامل با محیط استفاده میکنند. رابط لمسی هم در بخشهای قطار و هم در کاوش پیاده یکپارچه شده است. دنیای پر جنب و جوش بازی مملو از محیطهای متنوع است. از جنگلهای سرسبز گرفته تا کوههای برفی، همگی توسط سیستم قطار به هم متصل شدهاند. منتقدان مکانیک قطار منحصر به فرد بازی و ادغام کنترلهای صفحه لمسی را تحسین کردند. با این حال، برخی از بازیکنان احساس کردند که بخشهای قطار ممکن است بهمرورزمان تکراری شوند.
11) The Legend of Zelda
The Legend of Zelda که در سال 1986 برای NES منتشر شد، بازی مهمی است که این فرنچایز افسانه ای را آغاز کرد. این مجموعه که توسط Shigeru Miyamoto و Takashi Tezuka ساخته شد، پایه و اساس سری را ایجاد کرد که به یکی از تأثیرگذارترین و ماندگارترین فرنچایز ها در تاریخ بازی های ویدیویی تبدیل شد. این بازی به دلیل رویکرد غیرخطی خود برای اکتشاف مشهور است. برخلاف بسیاری از بازی های زمان خود، The Legend of Zelda به بازیکنان اجازه میدهد تا دنیای Hyrule را به صورت غیر متوالی کشف کنند. بازیکنان میتوانند مسیر خود را انتخاب کرده و به مرور اسرار را کشف کنند.
بازی دارای یک سیستم آیتم است که بازیکنان میتوانند مواردی مانند بمب، بومرنگ و شمشیر جادویی را جمع آوری و استفاده کنند. این آیتمها برای حل پازلها، شکست دادن دشمنان و پیشروی در سیاه چالها حیاتی هستند. The Legend of Zelda حول مجموعهای از سیاه چالها ساخته شده که هر کدام پر از دشمنان، پازلها و باس فایت هستند. تکمیل این سیاه چالها آیتمها و قطعات Triforce را در اختیار بازیکنان قرار میدهد که برای شکست دادن باس نهایی و نجات شاهزاده زلدا ضروری است. The Legend of Zelda یک بازی انقلابی بود که استانداردهای جدیدی را برای صنعت بازی های ویدیویی در سالهای بعد تعیین کرد.
10) The Legend of Zelda: Skyward Sword
The Legend of Zelda: Skyward Sword که در سال 2011 برای Nintendo Wii منتشر شد، شانزدهمین قسمت از سری Zelda است و به عنوان پیش درآمد دیگر بازی های این فرنچایز عمل میکند. این اثر به عنوان یکی از بهترین بازی های زلدا به مرور منشا جهان زلدا را بررسی کرده و چندین مکانیک و عناصر داستانی جدید را معرفی میکند. یکی از برجستهترین ویژگیهای Skyward Sword تکیه آن به کنترلهای حرکت Wii است. سیستم مبارزهای بازی حول این کنترلهای حرکتی طراحی شده و بازیکنان را ملزم میکند تا شمشیر را در جهتهای خاصی بچرخانند تا دشمنان را شکست دهند و معماهای سخت را حل کنند.
بازی مفهوم جزیرهای شناور به نام Skyloft را معرفی میکند که لینک میتواند با استفاده از موجودی پرنده مانند به نام Loftwing حرکت کند. این مکانیک امکان کاوشهای هوایی را فراهم میکند و بعد جدیدی به پیمایش و کاوش بازی میبخشد. Skyward Sword دارای انواع سیاه چالها با پازلهای خلاقانه است که اغلب شامل استفاده از کنترلهای حرکتی به روشهای خلاقانه است. سیاهچالها برای استفاده کامل از قابلیتهای Wii طراحی شدهاند و طیف وسیعی از چالشها را ارائه میکنند که به مهارت و نبوغ نیاز دارند. با این حال برخی از بازیکنان دریافتند که کنترلهای حرکتی گاهی اوقات نادقیق یا دست و پا گیر هستند.
9) The Legend of Zelda: A Link Between Worlds
The Legend of Zelda: A Link Between Worlds که در سال 2013 برای Nintendo 3DS منتشر شد، دنباله ای مستقیم بر بازی کلاسیک The Legend of Zelda: A Link to the Past است. این اثر در عین ادای احترام به ریشه های آن بازی، چشم اندازی تازه به سری می آورد. این بازی از قابلیت های سه بعدی استریوسکوپی کنسول دستی برای ایجاد یک تجربه بصری خیره کننده استفاده میکند که گیم پلی 2 بعدی از بالا به پایین را با عمق سه بعدی ترکیب میکند. طراحی بصری خاص این بازی، کاوش و حل پازل را بهبود میبخشد و یک پیچ و تاب مدرن را در مکانیک کلاسیک Zelda ارائه میدهد که قبل آن وجود نداشت.
یکی از ویژگیهای برجسته بازی، توانایی لینک برای ادغام در دیوارها به عنوان یک نقاشی است. این مکانیک به لینک اجازه میدهد تا از فضاهای باریک عبور کند، به مناطق پنهان برسد و با تغییر دیدگاه خود در محیط، معماها را حل کند. این ویژگی لایهای از خلاقیت را به کاوش و طراحی سیاه چال اضافه میکند. بازیکنان میتوانند به هر ترتیبی با سیاه چالها مقابله کنند و بازی درجه آزادی بیشتری در نحوه برخورد با چالشها ارائه میدهد. A Link Between Worlds به دلیل احترام به A Link to the Past تحسین شد. منتقدان و بازیکنان از برداشت تازه بازی از فرمول کلاسیک Zelda، طراحی سیاه چال و سایر موارد آن استقبال کردند.
8) The Legend of Zelda: The Minish Cap
The Legend of Zelda: The Minish Cap که در سال 2004 برای Game Boy Advance منتشر شد، یک نسخه جذاب در سری Zelda است که توسط Capcom با همکاری نینتندو ساخته شده است. این بازی به دلیل سبک هنری عجیب و غریب و مکانیکهای گیم پلی مبتکرانه اش قابل توجه است. یکی از ویژگیهای بارز بازی، توانایی لینک در کوچک شدن است. این مکانیک به لینک اجازه میدهد تا دنیای مینیاتوری را که در کنار دنیای معمولی وجود دارد، کشف کند، مناطق پنهان را آشکار کند و پازلها را به روشهای خلاقانه حل کند. توانایی جابجایی بین اندازه ها یک عنصر پویا به کاوش و حل مسئله و پازلها اضافه میکند.
بازیکنان جنگلهای سرسبز، شهرهای شلوغ و سیاهچالهای پیچیده را کاوش میکنند و بین دنیای معمولی و قلمرو مینیاتوری Minish حرکت میکنند. سبک هنری بازی پر جنب و جوش و کارتونی است و لحن عجیب و حس و حال آن را تقویت میکند. Minish Cap به دلیل مکانیکهای خلاقانه، جلوههای بصری جذاب و گیم پلی جذابش مورد استقبال قرار گرفت. منتقدان توانایی بازی در ترکیب عناصر کلاسیک Zelda با ایدههای جدید و خلاقانه و همچنین جنبههای کاوش و حل پازل لذتبخش آن را تحسین کردند. این بازی اغلب به خاطر رویکرد منحصر به فرد و سهم آن در تنوع غنی سری به عنوان یکی از بهترین بازی های زلدا محسوب میشود.
7) The Legend of Zelda: Link’s Awakening
The Legend of Zelda: Link’s Awakening که در سال 1993 برای Game Boy منتشر شد، عنوانی برجسته در این سری است و به دلیل اینکه اولین بازی زلدا است که بر روی یک کنسول دستی منتشر شد، قابل توجه است. بازی به خاطر محیط منحصر به فرد و داستان سرایی جذابش متمایز است. این اثر زاویه دید از بالا به پایین عناوین قبلی Zelda را حفظ کرده و بر کاوش، مبارزه و حل پازل تأکید دارد. بازیکنان در سیاه چالها حرکت میکنند، پازلها را حل میکنند و دشمنان را شکست میدهند تا پیشرفت کنند. برخلاف اکثر بازیهای Zelda که در سرزمین Hyrule اتفاق میافتند، این عنوان در جزیره مرموز Koholint جریان دارد.
Link’s Awakening دارای طیف وسیعی از آیتمها و تواناییها است که بازیکنان میتوانند از آنها برای حل پازلها و شکست دادن دشمنان استفاده کنند. بازی چندین آیتم جدید مانند Boomerang و Magic Rod را معرفی میکند و شامل آیتمهای آشنای Zelda مانند بمب و کمان میشود. Link’s Awakening به دلیل گیم پلی جذاب، طراحی خلاقانه و داستان احساسی خود بسیار مورد تحسین قرار گرفت. این بازی اغلب به عنوان یکی از بهترین بازی های زلدا برای سیستمهای دستی و یک نسخه کلاسیک در این سری در نظر گرفته میشود. محیط منحصر به فرد و رویکرد روایی بازی، آن را از دیگر عناوین سری زلدا متمایز میکند.
6) The Legend of Zelda: The Wind Waker
The Legend of Zelda: The Wind Waker که در سال 2002 برای Nintendo GameCube منتشر شد، به دلیل سبک هنری متمایز و دنیای اقیانوسی گستردهاش مشهور است. این بازی یک انحراف قابل توجه از گرافیک واقعی پیشینیان خود بود و چندین عنصر گیم پلی جدید را به سری Zelda معرفی کرد. بازی به خاطر گرافیک سل شید پر جنب و جوش خود مشهور بوده که ظاهری کارتونی به آن بخشیده است. این سبک هنری در ابتدا بحث برانگیز بود اما از آن زمان به دلیل طراحی جاودانه و جذاب بصری اش مورد تحسین قرار گرفت. سل شید به دنیای بازی کمک میکند تا سرزنده و پرمعنی باشد و بهمرورزمان نیز قدیمی نخواهد شد.
یکی از ویژگیهای برجسته بازی، دنیای اقیانوسی وسیع آن است. بازیکنان با یک قایق قابل شخصی سازی به نام پادشاه شیرهای سرخ در یک دریای بزرگ قایقرانی میکنند. اقیانوس پر از جزایر برای کاوش است و بازیکنان میتوانند در حین حرکت در آبها به فعالیتهای مختلفی مانند گنج یابی و مأموریتهای جانبی بپردازند. The Wind Waker به دلیل سبک هنری خلاقانه، گیم پلی جذاب و دنیای گستردهاش مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این بازی اغلب به دلیل رویکرد منحصر به فردش به فرمول زلدا و روح ماجراجویانه و خاطره انگیزش مورد ستایش قرار میگیرد و برای پلتفرمهای مدرن و جدید نیز در دسترس قرار دارد.
5) The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom
The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom که در سال 2023 برای نینتندو سوئیچ منتشر شد، دنباله بسیار مورد انتظار بازی تحسین شده The Legend of Zelda: Breath of the Wild است. این بازی بر پایه اکتشاف جهان باز و مکانیکهای نوآورانه معرفی شده در نسخه قبلی خود ساخته شده و در عین حال ویژگیهای جدید و روایتی عمیق تر را معرفی میکند. این بازی به کاوش در جهان باز ادامه میدهد که باعث محبوبیت نسخه قبلی خود شد. دنیای Hyrule با مناطق جدید، ویژگیهای محیطی و سیستمهای آب و هوایی پویا گسترش یافته است. بازی بر اکتشاف تأکید دارد و به بازیکنان امکان میدهد تا با آزادی حرکت کنند.
بازی روایتی عمیقتر و پیچیدهتر را با خطوط داستانی و توسعه شخصیتها ارائه میدهد. بازیکنان در طیف وسیعی از مأموریتها شرکت میکنند که به کاوش در داستان Hyrule میپردازند و عواقب رویدادهای بازی قبلی را کشف میکنند. روایت در گیم پلی بافته شده و تجربهای غنی و فراگیر را ارائه میدهد. بازی ساخت و ساز و عناصر ساختمانی را معرفی میکند و به بازیکنان اجازه میدهد ساختارها را ایجاد کنند، تجهیزات را اصلاح کنند و تجربه گیم پلی خود را شخصی سازی کنند. این بازی به خاطر خلاقیت، عمق و نحوه گسترش جهان زلدا، تداوم سنت سری در ارائه ماجراهای به یاد ماندنی و غوطه ور، مورد تحسین قرار گرفته است.
4) The Legend of Zelda: Majora’s Mask
The Legend of Zelda: Majora’s Mask که در سال 2000 برای Nintendo 64 منتشر شد، دنباله مستقیم The Legend of Zelda: Ocarina of Time است. این بازی به خاطر روایت تاریکتر و پیچیدهتر و مکانیکهای گیمپلی منحصربهفردش که حول یک چرخه سه روزه متمرکز بوده، قابل توجه است. چرخه سه روزه هر کدام حدود 54 دقیقه در زمان واقعی به طول می انجامد. بازیکنان باید این زمان را به طور موثر مدیریت کنند، زیرا رویدادها و شخصیتهای مختلف از این برنامه پیروی میکنند. این چرخه یک لایه فوریت اضافه میکند و بازیکنان را ملزم میکند تا اقدامات خود را برای جلوگیری از سقوط ماه برنامه ریزی کنند.
بازیکنان از Song of Time برای دستکاری زمان استفاده میکنند و یا آن را کاهش داده یا سرعت آن را افزایش میدهند. این مکانیک برای مدیریت چرخه سه روزه و تکمیل مأموریتها در بازه زمانی محدود بسیار مهم است. یکی از ویژگیهای برجسته بازی استفاده از ماسکهایی است که به لینک تواناییها و دگرگونیهای مختلفی میدهد. هر ماسک تواناییهای منحصر به فردی را ارائه میدهد و برای حل پازلها و دسترسی به مناطق جدید ضروری است. Majora’s Mask به خاطر گیم پلی خلاقانه و تمهای تیره ترش مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. بازی به دلیل مکانیکهای پیچیده مبتنی بر زمان و داستانش ستایش میشود.
3) The Legend of Zelda: A Link to the Past
The Legend of Zelda: A Link to the Past که در سال 1991 برای SNES عرضه شد، یکی از تاثیرگذارترین و بهترین بازی های زلدا است. این عنوان استانداردی برای بسیاری از عناصری که در فرنچایز به عنوان هسته اصلی تبدیل میشوند، تعیین کرد. بازی همچنان دیدگاه از بالا به پایین نسخه اصلی The Legend of Zelda را ادامه میدهد و نمایی را نشان داده که کاوش، حل معما و مبارزه را تسهیل میکند. گیم پلی بر تعادل این عناصر، با تمرکز بر سیاهچال و کاوش در جهان تأکید دارد. این بازی بیشتر از نسخه قبلی، دارای آیتمها و تجهیزات مختلفی است که برای پیشرفت ضروری هستند و باید آن ها را به درستی مدیریت کنید.
یکی از نوآوریهای اصلی بازی، معرفی مکانیک جهان موازی است. بازیکنان میتوانند بین دنیای روشن و دنیای تاریک جابهجا شوند که هر کدام روایت و چالشهای خاص خود را دارند. این مکانیک به کاوش و حل پازل عمق میبخشد، زیرا اقدامات در یک جهان میتواند بر جهان دیگر تأثیر بگذارد. A Link to the Past به طور گستردهای به عنوان یکی از بهترین بازی های تمام دوران در نظر گرفته میشود. این بازی به دلیل گیم پلی جذاب، مکانیکهای نوآورانه و دنیای بسیار توسعه یافتهاش مورد تحسین قرار گرفت، استاندارد بالایی را برای سری Zelda تعیین کرد و به عنوان عاملی برای شکل دادن عناوین آینده شناخته میشود.
2) The Legend of Zelda: Breath of the Wild
The Legend of Zelda: Breath of the Wild که در سال 2017 برای نینتندو سوئیچ و Wii U منتشر شد، به دلیل رویکرد پیشگامانه اش در طراحی جهان باز و طراحی مجدد فرمول زلدا، به طور گسترده مورد تحسین قرار میگیرد. این بازی نشان دهنده یک تحول قابل توجه در این سری است که دنیایی وسیع و فراگیر و آزادی بی سابقه ای را برای بازیکنان ارائه میدهد. بازی دارای یک جهان باز عظیم و بدون درز و بدون صفحه نمایش بارگیری بین مناطق است. بازیکنان میتوانند Hyrule را با سرعت مناسب خود کاوش کنند و با مناظر متنوع، از جنگلهای سرسبز گرفته تا بیابان های خشک به همراه مأموریتهای فراوان مواجه شوند.
بازی مکانیکهای بقا از جمله پخت و جستجوی غذا را معرفی میکند. بازیکنان میتوانند موادی را از محیط جمعآوری کنند تا غذاهایی بپزند که فواید مختلفی مانند سلامت یا افزایش تواناییها را به همراه دارد. این سیستم به اکتشاف و مدیریت منابع عمق میبخشد. داستان بر انتخاب و آزادی بازیکن تأکید میکند و امکان رویکردهای چندگانه برای مأموریت اصلی و فعالیتهای جانبی را فراهم میکند. این بازی برای احیای ژانر جهان باز و ایجاد استاندارد جدیدی برای محیطهای تعاملی مورد ستایش قرار گرفته است. تأثیر این بازی بر سری Zelda و صنعت بازی مشخص بوده و آن را به یکی از تأثیرگذارترین بازی های نسل خود تبدیل میکند.
1) The Legend of Zelda: Ocarina of Time
The Legend of Zelda: Ocarina of Time که در سال 1998 برای Nintendo 64 منتشر شد، اغلب به عنوان یکی از بهترین و تاثیرگذارترین بازی های در تمام دوران ها در نظر گرفته میشود. این بازی نشان دهنده یک نقطه عطف بزرگ در سری Zelda و در کل صنعت بازی است و ویژگیهای متعددی را معرفی میکند که در بازی های اکشن ماجراجویی سه بعدی به استاندارد تبدیل میشوند. به عنوان اولین بازی سه بعدی سری، Ocarina of Time با انتقال از زاویه بالا به پایین به یک محیط کاملاً سه بعدی، انقلابی در این سری ایجاد کرد. استفاده از گرافیک سه بعدی در بازی امکان کاوش عمیق تر و حل معماها پیچیده را فراهم کرد.
Ocarina of Time دارای مکانیک سفر در زمان است که لینک میتواند بین فرمهای کودک و بزرگسال خود جابهجا شود. از این توانایی برای حل پازل، دسترسی به مناطق مختلف و پیشبرد داستان استفاده میشود. مکانیک به گیم پلی و روایت عمق میبخشد. Ocarina of Time بهخاطر میزان غنی از مأموریتهای جانبی، مینی گیمها و آیتمهای پنهان شهرت دارد. این فعالیتها چالشها و پاداشهای بیشتری را فراهم میکنند و قابلیت پخش مجدد و عمق بازی را افزایش میدهند. Ocarina of Time به دلیل طراحی پیشگامانه، مکانیکهای نوآورانه و داستان سرایی قانعکنندهاش، رتبه اول لیست بهترین بازی های زلدا را از آن خود میکند.
جمع بندی
The Legend of Zelda از زمان اولین نمایش خود در سال 1986 به چیزی بیش از یک سری بازی تبدیل شده است. این سری در نوع خود یک افسانه است. این فرنچایز نمادین که توسط Shigeru Miyamoto و Koji Kondo ساخته شده، با ترکیبی از داستان سرایی همهجانبه، پازلهای پیچیده و گیم پلی پیشگامانه، نسل ها را مجذوب خود کرده است. هر قسمت بازیکنان را به دنیای مسحور کننده Hyrule دعوت میکند، جایی که قهرمان شجاع لینک با شر مبارزه میکند، اسرار باستانی را کشف میکند و به مأموریتهای حماسی می پردازد. این سفرها با گرافیک خیره کننده، موسیقی جذاب و داستان هایی همراهند که تا سالها با بازیکنان میماند.
همانطور که ما به لیست بهترین بازی های زلدا شیرجه میزنیم، مهم است که تکامل باورنکردنی این فرنچایز را بشناسیم. از ماجراجوییهای پیشگام از بالا به پایین دهه 1980 تا تجربیات گسترده جهان باز در سالهای اخیر، بازیهای Zelda به طور مداوم مرزهای امکانپذیر در صنعت را تغییر دادهاند. هر عنوان از طریق مکانیکهای گیم پلی انقلابی، روایتهای غنی و یا شخصیتهای به یاد ماندنی، طعم منحصر به فرد خود را ارائه کرده است. در این مقاله، ما یک تلاش جامع را برای رتبه بندی هر بازی اصلی The Legend of Zelda انجام دادیم تا گیمرهایی که تابهحال وارد این دنیاها نشدهاند، بدانند که از کجا باید شروع کنند.
هدف رتبه بندی بهترین بازی های زلدا جشن گرفتن تاریخ غنی The Legend of Zelda است و در عین حال اطلاعاتی در مورد جایگاه هر بازی در این سری ارائه میدهد. چه در حال بازدید مجدد از بازی های مورد علاقه قدیمی یا کشف جواهرات جدید هستید، به ما بپیوندید تا جادو و رمز و راز Hyrule را در هر نسخه کشف کنیم. سفر ما بالا و پایینهای هر ورودی را بررسی میکند و بررسی کاملی از ویژگیهای خاص هر بازی ارائه میدهد. ما به انتخابهای طراحی نوآورانه، تأثیر آن بر این سری و اینکه چگونه هر بازی در میراث گستردهتر Zelda قرار میگیرد، نگاه میکنیم. شما نیز بازی های محبوب خود در سری را معرفی کنید.
source