برخی از فیلمهای بلاکباستر سینما علیرغم تبلیغات و سر و صدای رسانهای اما در نهایت به آثاری شکست خورده و ناامید کننده بدل گشته و خشم سینماگران را در پی داشتهاند.
یکی از مسائلی که کمپانیهای فیلمسازی همیشه با آن دست و پنجه نرم کرده و طی سالهای اخیر نیز بسیار شدت پیدا کرده است، ارائه فیلمهایی میباشد که بیشتر از آن چه که میبایست، تبلیغ و سر و صدای رسانهای حول محورش شکل گرفته و عملاً اثری تبلیغ شده که به هیچ عنوان در محصول نهایی نمیتواند مخاطب را راضی نگه دارد و بعضاً حتی با خشم سینماگران نیز روبرو بوده است.
کمپانیهای فیلمسازی برای کسب سود بیشتر و کشاندن مخاطبین به سینما دست ارائه وعدههای جاهطلبانه کنترل نشدهای حول محور پروژههایشان زدهاند که نتیجه عکس داده و مسبب تولید فیلمی شده که مهمترین رکن آثار بلاکباستر یعنی “سرگرمکنندگی” را نیز از دست داده است. به همین سبب نیز در مقاله امروز به سراغ معرفی ۱۰ بلاکباستر پرمدعا ولی ناامید کنندهای رفتیم که تماشا کردنش به هیچ عنوان برای طرفدارانش لذت بخش نبوده است.
فیلم Thor: Love and Thunder (ثور: عشق و صاعقه)
پس از پشت سر گذاشتن وقایع Avengers: Endgame (انتقامجویان: پایان بازی) همگان منتظر بودند تا در فیلم چهارم ثور شاهد یک پایانبندی به یاد ماندنی برای خدای رعد کریس همسورث باشیم.
با این حال تایکا وایتیتی به شکلی احمقانه و مبتذل چاشنی کمدی Thor: Ragnarok (ثور: رگناروک) را در فیلم Thor: Love and Thunder به شکل غیرقابل کنترلی افزایش داد و روایت تبدیل جین فاستر به مایتی ثوری که میتوانست از لحظاتی درام و عاشقانه برخوردار باشد را به سلسلهای از سکانسهای رقتانگیز تبدیل کرد که نه تنها به هیچ عنوان در ارائه المانهایی که ادعایش را داشت، موفق عمل نکرد، بلکه حتی طرفداران ۲ آتیشه دنیای سینمایی مارول را نیز خشمگین نمود تا حدی که بسیاری از آنها خواستار کنارهگیری همیشگی تایکا وایتیتی از ژانر ابرقهرمانی شدهاند.
فیلم Pacific Rim: Uprising (حاشیه اقیانوس آرام: طغیان)
ساخته سال ۲۰۱۳ گییرمو یعنی Pacific Rim روایتی دیوانهوار و به شدت جذاب حول محور رویارویی بشریت با موجودات کایجویی بود که از حال و هوایی به شدت تیره و تاریک بهره میبرد که در کمال ناامیدی تنها ۴۱۱ میلیون فروش در گیشه را تجربه نمود.
با این حال کمپانی لجندری برای آن که بتواند سیل مخاطب بیشتری را روانه سینما کند، خواستار تغییرات بنیادی در دنباله Pacific Rim: Uprising شد تا حدی که خالق این مجموعه یعنی گییرمو از سکان هدایت آن کنارهگیری کرد. مسئلهای که میتوانست کیفیت این دنباله را به خودی خود نشان دهد و در نهایت نیز پول پرستی کار دست این فیلم داد و با اثری طرف شدیم که نه تنها ذرهای شباهت و هویت ساخته سال ۲۰۱۳ را نداشت، بلکه به فیلمی بسیار کودکانه و خندهدار بدل گشت که حتی بازیگرانش نیز حال و هوایی کمدی به خود گرفته بودند و چنین دستاورد فاجعهباری از سوی کمپانی لجندری سبب شد تا فرنچایزی که در صورت سرمایهگذاری مناسب میتوانست حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشد، با تنها ۲ فیلم به کار خود پایان داده و برای همیشه از یادها فراموش شود.
فیلم Spectre (اسپکتر)
فیلم Skyfall (اسکایفال) را میتوان نقطه عطف فرنچایز جیمز باند خطاب کرد که مسیر این مجموعه را برای همیشه تغییر داد. اثری که جاسوس همه فن حریف سینما را شخصیت بخشید و موجودیت وی را قابل درک جلوه کرد.
با این حال موفقیت غیرمنتظره و بیسابقه Skyfall سبب شد تا تهیهکنندگان فرنچایز جیمز باند مغرور شده و دست به تولید دنبالهای بزنند که به نوعی حکم جمعبندی فیلمهای دنیل کریگ را داشت. فیلمی که کریستوف والتز را به عنوان ابرشرور در پس تمامی وقایع فیلمهای پیشین جیمز باند در دنباله Spectre به مخاطب معرفی کرد و جاسوس محبوب سینما را وارد روایت شخصیای نمود که متاسفانه پتانسیلی برای آن تعریف نشده بود. جاهطلبیهای Spectre برای ارائه چیزی که نداشت، کار دستش داد و به عنوان دنبالهای بر شاهکاری همچون Skyfall به حدی ناامید کننده ظاهر شد که حتی جایگاه آخرین جیمز باند دنیل کریگ یعنی No Time to Die (زمانی برای مردن نیست) را نیز متزلزل نمود.
فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker (جنگ ستارگان: خیزش اسکایواکر)
با قاطعیت میتوان ۳ گانه اخیر جنگ ستارگان را بیهویتترین فیلمهای این فرنچایز بزرگ خطاب کرد که عملاً هیچ چیزی از خود برای ارائه نداشته و کمپانی دیزنی تنها به واسطه چنگ اندازی به المانهای نوستالژیک، مخاطبین را به سینما کشانده است.
با این حال هر چقدر که فیلمهای اول و دوم این ۳ گانه سعی داشتند تا حداقل بر روی کاغذ چیز جدیدی را برای ارئه مهیا نمایند اما زمانی که نوبت به Star Wars: The Rise of Skywalker رسید چنان فاجعهای رقم خورد که دیزنی حریص را نیز به وحشت انداخت و پروژههای سینمایی جنگ ستارگان را برای سالهای متوالی کنار گذاشت. دیزنی هیچ ایده ارزشمند و مناسبی برای پایانبندی داستان شخصیت نه چندان محبوب ری به عنوان قهرمان اصلی این ۳ گانه نداشت و به همین سبب نیز آخرین فیلم از ۳ گانه سوم جنگ ستارگان تبدیل به مجموعهای از بدترین کلیشههای سینمایی غیرقابل تصوری شد که میراث جرج لوکاس را برای همیشه به نابودی کشاند.
فیلم Pirates of the Caribbean: At World’s End (دزدان دریایی کارائیب: پایان جهان)
در حالی که نخستین فیلم از فرنچایز دزدان دریایی کارائیب داستانی تازه با شخصیتهای جذاب را در پسزمینه دزدان دریایی به تصویر میکشید اما تمامی دنبالههای بعدی آن با مشکلات مختلفی سر و کله زدند و عملاً برای همیشه از مسیر اولیه خود خارج گشتند.
با این حال جاهطلبانهترین فیلم این فرنچایز به Pirates of the Caribbean: At World’s End تعلق میگیرد که در سال ۲۰۰۷ حکم رویدادی همچون فیلم انتقامجویان را برای دزدان دریایی کمپانی دیزنی داشت و ادعا میکرد تقابل دیوانهوار جک اسپارو و دیوی جونز را به حد نهایی خود خواهد رساند. با این حال اگرچه Pirates of the Caribbean: At World’s End به خودی خود فیلم هیجانانگیزی به شمار میرود اما مدت زمان آن توان کافی برای گنجاندن حجم گستردهای از شخصیتهای جدید و روایت داستانهای مختلف را نداشت و عملاً مخاطب را نسبت به وقایع پیش آمده گیج میکرد به حدی که نبرد نهایی آن بار حماسیای که میبایست داشته باشد را از دست داد.
فیلم Jurassic World Dominion (دنیای ژوراسیک: قلمرو)
فیلم دنیای ژوراسیک موفق شد تا فرنچایز مردهای را احیا کند که کمتر کسی امیدی بازگشت موفقیتآمیز آن به سینما را داشت. اثری متاسفانه که با دنبالههای ضعیفش همان مسیری را در پیش گرفت که ۳ گانه پارک ژوراسیک را به ورطه فراموشی کشانده بود.
سازندگان ۳ گانه جدید علیرغم آن که از گذشته و تکرار دوباره اشتباهات درس بگیرند، با Jurassic World Dominion وعده دروغینی را به خورد مخاطب دادند که محصول نهایی به هیچ عنوان در ارائه آن حتی نصفه و نیمه نیز موفق عمل نکرد. روایت داستان حول محور دایناسورهایی که برای نخستینبار در فرنچایز ژوراسیک میتوانند در کنار انسانها به زندگی بپردازند به حدی ناامید کننده و فاقد منطق روایی بود که سازندگان برای جلب نظر مخاطبین دست به دامن عنصر نوستالژی شده و بازیگران قدیمی فرنچایز را در مقابل دوربین بازگرداند که حتی این مسئله نیز کمکی به Jurassic World Dominion نکرد و از میزان ناامید کننده بودن آن نکاست.
فیلم Justice League (لیگ عدالت)
دنیای سینمایی دیسی به حدی عجولانه و احمقانه آغاز شد که اساساً هر چیزی مرتبط با آن طی یک دهه اخیر ناامید کننده و تمسخر آمیز جلوه کرده است.
البته DCEU هر مشکلی که داشت تا ابتدای سال ۲۰۱۷ لحن و حال و هوای آن به لطف زک اسنایدر واضح و شفاف بود و به نوعی تکلیف خودش را میدانست. با این حال کنار رفتن زک اسنایدر نه تنها این هویت را از DCEU دریغ نمود، بلکه با آمدن جاس ویدون فاجعهای رقم خورد که تکلیف این فرنچایز را برای همیشه یکسره نمود. جاس ویدون بدون ذرهای درک و بینش نسبت به کلیت دیسی و ابرقهرمانانش سکان هدایت Justice League را بر عهده گرفت و آن را با روایتی مبتذل و کمدی احمقانهای ترکیب نمود که حتی صدای اعتراض بازیگرانش را نیز درآورد تا حدی که در سال ۲۰۲۱ زک اسنایدر برای حفظ آبروی خودش هم که شده بازگشت و نسخهای متفاوتی از Justice League را ارائه نمود تا بلکه فاجعه سال ۲۰۱۷ جاس ویدون هرچه زودتر از یادها فراموش شود.
فیلم Avengers: Age of Ultron (انتقامجویان: عصر اولتران)
فیلم پرمدعا و شدیداً مورد انتظار Avengers: Age of Ultron دستپخت دیگری از جاس ویدونی بود که تبحر عجیبی در روایت داستانهای به شدت احمقانه دارد. مسئلهای که نشأت گرفته از شخصیت مغرور وی میباشد.
فیلم Avengers سال ۲۰۱۲ ایرادات بزرگ و کوچک بسیاری داشت؛ منتهی کنار هم قرار دادن ابرقهرمانان تراز اول مارول آن هم برای نخستینبار در سینما چیزی بود که میتوانستیم از این ایرادات چشمپوشی کنیم. با این حال دنباله آن یعنی Avengers: Age of Ultron با وعده و وعیدهای بسیاری پا به میدان گذاشت و اساساً قرار بود تا ژانر ابرقهرمانی را متحول نموده و یکی از به یاد ماندنیترین ابرشرورهای تاریخ کمیک را در مدیوم سینما به ارمغان بیاورد. مسئلهای که سبب شد تا برای نخستینبار دنیای سینمایی مارول با اثری به شدت ناامید کننده مواجه شده و از روایت داستانی بی سر و ته گرفته تا به تصویر کشیدن ابرشروری با آرمانهای کمدی و در نهایت ایجاد رابطه عاطفی میان هالک و بیوه سیاه، Avengers: Age of Ultron لکه سیاهی در ۳ فاز نخست دنیای سینمایی مارول باقی ماند تا پرونده جاس ویدون با این مجموعه برای همیشه به پایان برسد.
فیلم Suicide Squad (جوخه انتحار)
به طرز عجیبی تک تک فیلمهای دنیای سینمایی دیسی از ۲۰۱۳ تا به امروز وعده و وعیدهایی را ارائه کرده که در تحقق هیچکدام از آنها موفق ظاهر نشده است.
نمونه بارز دیگر شدت فاجعه DCEU را میتوان در فیلم Suicide Squad سال ۲۰۱۶ جست و جو کرد. اثری که برای نخستینبار گروهی از شروران و ضدقهرمانان کمیکهای دیسی را برای انجام ماموریتی خطرناک کنار یکدیگر قرار داده و در این بین نیز با جوکر جرد لتو تمامی توجهات را به سمت خود معطوف کرده بود. با این حال دخالتهای کمپانی برادران وارنر به حدی تاثیرگذار جلوه میکند که نه تنها جوکر تمام و کمال به حاشیه رانده شده و بود و نبود وی اهمیتی برای مخاطب پیدا نمیکند، بلکه حتی شخصیتهای اصلی Suicide Squad نیز تک بعدی و بیاهمیت جلوه کرده و تنها هنرنمایی بازیگرانی نظیر ویل اسمیت و مارگو رابی تا حدودی موفق به جلب نظر بینندگانی میشود که دلیل وجود این فیلم را در یک دنیای سینمایی متوجه نمیشوند؛ زیرا اساساً وقایع و شخصیتهای آن هیچ تاثیری بر کلیت DCEU و آینده آن نداشته است.
فیلم Wild Wild West (غرب وحشی وحشی)
در نهایت میرسیم به جاهطلبانهترین فیلم تاریخ ژانر وسترن که از المانهای کمدی و اکشن گرفته تا علمی تخیلی را در خود جای داده و نتیجهای را رقم زده که دست کمی از فاجعه نداشته است.
فیلم Wild Wild West در سال ۱۹۹۹ با بودجه سنگین ۱۷۰ میلیون دلار و تبلیغات پر سر و صدایی پا به میدان گذاشت. اثری که سازندگانش ادعا میکردند که ژانر وسترن به قبل و بعد آن تقسیم شده و مخاطبینش را به وجد خواهد آورد. با این حال حتی آنها نیز میدانستند که دست بر روی وعدههایی گذاشتهاند که به هیچ عنوان توان برآورده کردنشان را نداشته و تنها به واسطه ویل اسمیت (آن هم در دوران اوج وی به عنوان یک ستاره سینما) موفق شدند تا مخاطبین را به سینماها کشانده که حتی بسیاری از آنها نیز پس از مشاهده داستان فاجعهبار و به شدت احمقانه Wild Wild West، نصفه و نیمه فیلم را رها کرده و از سالنهای سینما خارج شدند تا بلکه هالیوود درس گرفته و از ارائه چیزی که در چنته ندارد، خودداری نماید. مسئلهای که پس از گذشت ۱۸ سال نه تنها کاهش پیدا نکرده، بلکه با شدت بیشتری ادامه پیدا کرده است.
به نظر شما دلیل ارائه وعده و وعیدهای پوچی که در محصول نهایی میتواند شکست همهجانبهای را به همراه داشته باشد، در چیست؟ آیا فیلمهای دیگری را سراغ دارید که به چنین سرنوشتی دچار شده باشند؟ دنیاهای سینمایی مارول و دیسی علیرغم تکرار چندین باره این اشتباهات اما هنوز هم مخاطب میلیونی دارند. آیا میتوان روزی را تصور کرد که مخاطب برای آن چه که قرار است تماشا کند، ارزش قائل شده و نسبت به فجایع ژانر ابرقهرمانی امروز عقلانی عمل نماید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: کولایدر
source