فیلم Fair Play اثری درام، تریلر و البته به نوعی عاشقانه می‌باشد که قصه یک عبور خاص از عشق به نفرت را روایت می‌کند.

در سال ۲۰۲۳ همواره این ترس در آثار عاشقانه و یا قصه‌هایی که منجر به اختلاف بین مرد و زن می‌شود، وجود دارد که این فیلم‌ها تبدیل به آثاری شعاری و یا دست‌آویزی برای بیان عقاید فمنیستی به صورت بسیار سطحی و بدون فکر شوند.

در واقع در سالیان اخیر، سینما بیش از آنکه محلی برای هنر و روایت یک قصه باشد که ذات آن است، تبدیل به محلی برای جار و فریاد زدن عقاید و شعار دادن شده است. آثار بی‌شماری در این باب تولید و پخش شده‌اند. آثاری که بدون ساخت و تصویر کردن یک دنیا و ایجاد و پرداخت یک قصه، تنها و تنها می‌خواهند حرف بزنند و بدون تعارف حرفی که در سینما خارج از دریچه آن و هنر زده شود هیچ ارزشی ندارد.

حال دلیل پرداخت به این موضوع چیست؟ دلیل آن بی‌ربط به فیلم مورد بررسی ما یعنی Fair Play نیست. فیلم Fair Play در درون خود، تمام مواد لازم برای تبدیل شدن به یک اثر شعاری، احمقانه و سطحی را دارد اما موفق است تا از افتادن به این تله اجتناب کرده و بدون داد و فریاد یک قصه را روایت کند.

بزرگ‌ترین مشکلی که آثار شعاری و فمنیستی گفته شده دارند، عدم توانایی در معرفی یک شخصیت معین با شرایط و محیطی معین است. آن‌ها آن قدر غرق شعار شده‌اند که ابتدایی‌ترین مسائل سینما را فراموش کرده‌اند. آن‌ها به خیال خود قصد دارند که جهان را نقد کرده و یا تغییری ایجاد کنند که البته خیالات خنده‌دار هستند و از قدیم گفته‌اند سنگ بزرگ علامت نزدن است!

حال فیلم Fair Play چگونه می‌تواند از این دام پهن شده با این همه پتانسیل عبور کرده و در مرحله اول با وجود ضعف‌های موجود یک اثر سینمایی باشد؟

Fair Play قصه دو شخص به نام‌های لوک و امیلی را روایت می‌کند. اولین برخورد ما با این دو شخص در یک مهمانی است. جایی که لوک برای نخستین بار امیلی را به برخی اعضای خانواده خود معرفی می‌کند. از همان نمای نخست ورود لوک به تنهایی امیلی در همان مهمانی اولیه اتفاق می‌افتد و همچنین شیوه خواستگاری لوک از امیلی از همان ابتدا حس خوبی را از این رابطه به مخاطب القا نمی‌کند.

رابطه بین لوک و امیلی شرایط خاصی نیز دارد. آن‌ها هر دو کارمند شرکتی هستند که یکی از قوانین مهم و سفت و سخت آن، ممنوعیت هرگونه رابطه عاشقانه بین کارمندان است. در نتیجه لوک و امیلی مجبور به پنهان کردن رابطه و نامزدی خود در محل کارشان هستند و این موضوع سبب می‌شود که آن‌ها دو زندگی کاملا جداگانه در محیط شخصی و کاری خود داشته باشند. همین اتفاق منجر به اتفاقاتی می‌شود که رفته رفته زندگی شخصی آن‌ها را دچار اختلال می‌کند.

فیلم Fair Play با وجود آنکه در کارگردانی خود ضعف‌هایی داشته و در مواقعی با کات‌ها و یا اندازه قاب‌های خوبی روبرو نیستیم، اما فیلمنامه‌ای کم نقص دارد. Fair Play از نظر فیلمنامه تا به این لحظه در دسته فیلمنامه‌های موفق ۲۰۲۳ قرار می‌گیرد. البته که فیلم در پایان‌بندی خود و در واقع پلان پایانی خود بسیار بد است، اما در کل با اثری قابل تامل روبرو هستیم.

اولین گره در فیلمنامه زمانی ایجاد می‌شود که بحث ترفیع درجه مطرح می‌شود. در واقع رابطه و زندگی دوگانه لوک و امیلی پیش از آن مشکلی ندارد. اما هنگامی که بحث ترفیع مطرح می‌شود، شرایط تغییر می‌کند. همین لحظه اولین نقطه عطف فیلمنامه است که شروع سرازیری رابطه لوک و امیلی می‌باشد. ابتدا تصور می‌شود که لوک قرار است ترفیع بگیرد اما سپس مشخص می‌شود که این ترفیع به امیلی خواهد رسید.

پس از آن، اتفاقات بعدی رفته رفته این رابطه را رو به نابودی می‌برد و نکته مهم آنکه تقریبا تا بیش از نیمی از فیلم با وجود اینکه کاملا سرد شدن لوک و امیلی احساس می‌شود اما خبری از دعوای علنی بین آن دو نیست. این لحظه دعوا در فیلم با هر اتفاق کوچک و بسته به شخصیت لوک و امیلی شکل می‌گیرد و به همین دلیل فیلمنامه عملکرد خوبی دارد.

در واقع ما شاهد پلان‌های زیادی از دعوا بین لوک و امیلی نیستیم و این موضوع در فیلم عادی‌سازی نمی‌شود. در نتیجه هنگامی در نهایت فیلمنامه و قصه به آن مرحله می‌رسند که نفرت هر دو سرریز می‌کند، مخاطب کاملا این فوران احساسی را حس می‌کند. Fair Play سریع طرف نمی‌گیرد و چیزی را به مخاطب تحمیل نمی‌کند. فیلم صبر می‌کند تا مخاطب شاهد اتفاقات و حتی اولین دعوای امیلی و لوک باشد و سپس درگیر فضای دعوا شود.

فیلم با یک عشق جذاب شروع می‌شود، در لحظه ترفیع یک تنش در آن ایجاد می‌شود سپس دوباره ساکن می‌شود تا لحظه‌ای که لوک با تحقیر شدن همه چیز خود را از دست می‌دهد و این دوباره یک جرقه در فیلم است. تمام این موارد گواه یک فیلمنامه دقیق و قصه‌پردازی بسیار خوب است.

نکته مهم فیلمنامه Fair Play تعیّن است. فیلم Fair Play یک قصه معین روایت می‌کند که درباره دو شخصیت معین است که تا حدود خوبی ساخته می‌شوند. این دو درگیر عشقی معین هستند که در یک شرکت معین با قوانین معین کار می‌کنند و در نهایت حسادت، غرور و تنفر آن‌ها نیز معین است.

Fair Play به خوبی متوجه است که سینما هنر پرداختن به خاص است و نه عام. Fair Play کلی‌گویی نمی‌کند و همه چیز مربوط به همین قصه کوچک لوک و امیلی است و شرایط بین آن‌ها را به تمام مردان و زنان تعمیم نمی‌دهد. فیلم رفتار لوک را نماینده مردان و امیلی را نماینده زنان معرفی نمی‌کند و در نتیجه از شعاری شدن و یک اثر فمینیستی سطحی فاصله می‌گیرد.

لوک غرور دارد، او نسبت به ترفیع امیلی حسادت دارد و گمان می‌کند شاید این ترفیع را از راه‌های غیرمتعارف بدست آورده است. اما فیلم درباره یک لوک معین با ویژگی‌های شخصیتی معین صحبت می‌کند، نه دنیای مردان یا فضای کاری و یا دیدگاه مردان نسبت به موفقیت زنان. هیچ نشانه‌ای در هیچ لحظه‌ای از فیلم از حرف‌های قلمبه و تو خالی دیده نمی‌شود، خیر این تنها داستان عشق همین دو نفر است و نه بیشتر.

از طرف دیگر امیلی نیز رفتارهای اشتباهی دارد که او را نیز در به وجود آمدن این نفرت شریک می‌کند اما در نهایت فیلمساز طرف امیلی ایستاده است. این طرف گرفتن ایرادی ندارد اگر که فیک و مصنوعی نباشد.

اما نقطه ضعف بزرگ فیلم Fair Play سکانس پایانی آن است. فیلم هر چقدر در طول مدت زمان خود از بازی‌های دنیای امروزی دوری کرده و تمرکز خود را بر روی شخصیت‌ها و قصه‌اش گذاشته است، در پایان از این موضع خود فاصله می‌گیرد. رفتار و دیالوگ‌های امیلی در لحظات پایانی فیلم هیچ شباهتی به سایر لحظات آن ندارد و این همان نگاه خارج از فیلم و شعارگونه است.

او همواره درخواست تنها یک عذرخواهی از لوک به دلیل قضاوت‌هایش داشته است اما در سکانس پایانی گویا تبدیل به یک هیولا می‌شود. سکانس پایانی Fair Play سکانسی غیر انسانی، تحقیرآمیز و کاملا خارج از چهارچوب دنیای فیلم می‌باشد که آن را از یک همان دنیای معینی که گفتیم خارج کرده و تبدیل به یک تسویه حساب شخصی می‌کند. از طرفی این سکانس هیچ تاثیر دراماتیکی در فیلم نداشته و فیلم پیش از آن تمام شده است و بهتر بود که اصلا فیلمساز فیلم خود را قبل از این سکانس می‌بست.

در پایان باید گفت فیلم Fair Play اثری موفق است. فیلم دارای یک فیلمنامه کم نقص است که برخی ضعف‌های کارگردانی را نیز پوشش می‌دهد.

فیلم موفق به ساخت یک رابطه عاشقانه پر فراز و نشیب است که در آن یک شخصیت مرد مغرور با تفکرات خاص وجود دارد و در سمت دیگر زنی که شاید با برخی رفتارهای خود به اختلافات و مشکلات دامن می‌زند. فیلم بجز لغزش نهایی خود در سکانس پایانی که تاثیر چندانی نیز در قصه ندارد، در همه لحظات حد نگه داشته و قرار است یک اثر سینمایی باشد و نه یک تریبون یا بلندگو برای اعتراضات. در نهایت تمام این ویژگی‌ها یک فیلم سینمایی می‌سازند که یک عشق پر از حرارت و شوق و شیوه نابودی آن تا زمانی که کاملا به گل می‌نشیند را به خوبی به تصویر می‌کشد.

source

توسط funkhabari.ir