«حافظه» هشتمین فیلم میشل فرانکو، کارگردان ۴۴ ساله مکزیکی، است که در ۸۰ امین جشنواره فیلم ونیز اکران شد. او در این فیلم باری دیگر به ژانر درام ورود کرده و سعی کرده است یک درام پیچیده با نقش آفرینی جسیکا چستین و پیتر سارسگارد بسازد.

میشل فرانکو پس از ساخت فیلم‌های کوتاه متعدد در اوایل هزاره سوم، از سال ۲۰۰۹ و با فیلم Daniel and Ana به جرگه فیلمسازان مکزیکی پیوست. فیلم‌های او غالبا در جشنواره کن حضور داشته و مورد استقبال هم قرار گرفته است. آثار او درام‌هایی اصطلاحا هنری محسوب می‌شوند که معمولا مخاطب عام سینما، روی خوشی به آنها نشان نمی‌دهد. فیلم هشتم او، «حافظه»، هم از این قاعده مستثنی نیست. فرانکو این بار داستان یک مددکار اجتماعی به نام سیلویا را روایت می‌کند. سیلویا در نشست الکلی‌ها هم حضور دارد و یک دختر نوجوان هم دارد. در همان سکانس‌های ابتدایی می‌بینیم که سیلویا بیش از حد بر روی دختر خودش حساس است و دختر خود را بیش از حد محصور کرده است. در همان دقایق ابتدایی متوجه می‌شویم که سیلویا زنی افسرده است که ظاهرا گذشته سختی را هم پشت سر گذاشته است. پس از گذشت ۱۰ دقیقه ابتدایی فیلم، سیلویا به همراه خواهرش وارد یک مهمانی می‌شوند. مطابق انتظارمان، سیلویا خیلی سرد و بی حوصله روی یک صندلی می‌نشیند و با هیچ فردی هم صحبت نمی‌کند. زمان می‌گذرد. همگی در حال رقصیدن و جشن گرفتن هستند و سیلویا به صورت تنها با حالتی کسالت بار نشسته است. سپس یک مرد میان سال، که ظاهرا حال نرمالی هم ندارد، کنار او می‌نشیند و به او زل می‌زند. سیلویا به طرز مضطربی کیفش را بر می‌دارد و از مهمانی خارج می‌شود و به سمت خانه حرکت می‌کند. مرد هم به طرز عجیبی او را تا دم در خانه‌اش دنبال می‌کند و شب را در خیابان کنار خانه او می‌خوابد! سپس در ادامه داستان متوجه می‌شویم که مرد میانسال، آلزایمر دارد و سیلویا هم خاطرات بسیار تلخی از دوران کودکی و نوجوانی خود در ذهن دارد. این دو نفر شناخت بیشتری از یکدیگر پیدا کرده و پس از کمی کش و قوس عاشق یکدیگر می‌شوند!

نقد و بررسی فیلم Memory | ناتوان در خلق یک رابطه - گیمفا

در یک فیلم درام، بیش از هر ژانر دیگری در سینما، شخصیت و شخصیت پردازی اهمیت پیدا می‎‌کند زیرا درام، به تصویر کشیدن روابط شخصیت‌ها با یکدیگر است. «حافظه» از همان ابتدا در این موضوع لنگ می‌زند! «حافظه» پر است از ایده‌های به ظاهر هنری و شاعرانه اما هیچ یک از این موارد در اجرا خوب در نمی‌آیند و به هیچ وجه نمی‌توانند حس مخاطب را درگیر کنند! درامی که نه شخصیت‌هایش برای مخاطب جذاب باشند و نه حس مخاطب را برانگیزد و نه داستان هیجان انگیز و قابل تاملی داشته باشد یک فیلم شکست خورده است!

سعی می‌کنم کمی ایده‌های فیلمنامه را بیشتر مطرح کنم تا متوجه شوید تا چه نکاتی قرار بوده مطرح شود و توجه بیننده را جلب کند. – که نکرده است- نام فیلم «حافظه» است. سازندگان قصد داشته‌اند یک رابطه عاشقانه مبتنی بر همین موضوع بسازند. شخصیت زن داستان، سیلویا، در گذشته آسیب‌های جنسی زیادی دیده است و به همین دلیل خاطرات تلخی دارد و حافظه او پر است از اتفاقات ناگوار. شخصیت مرد داستان هم فردی است که دچار آلزایمر شده است و حافظه او بیمار است. این نکته ظاهرا قرار است مهم‌ترین برگ برنده فیلمساز برای ارائه داستان به ظاهر هنری خود باشد! اما فیلمساز در همین نقطه گیر می‌کند زیرا او اصلا قادر نیست مقوله «ذهن» را در فیلمش به عنوان یک عنصر کلیدی جا بیندازد و فقط ایده‌اش را داشته است! ما به هیچ وجه آلزایمر مرد را نمی‌بینیم و نمی‌فهمیم. این که صرفا در چند سکانس مرد بگوید که «من یادم نیست» سینما نمی‌شود! البته در اینجا نمی‌خواهم نقش آفرینی خوب پیتر سارسگارد را زیر سوال ببرم که اگر او در این فیلم حضور نداشت شاید «حافظه» از اینی که هست هم بد‌تر می‌بود! اتفاقا سارسگارد با نقش آفرینی خوب خودش توانسته یک سری ویژگی‌ها را به کاراکترش تزریق کند و بخشی از ضعف فیلمنامه در قبال شخصیت پردازی‌اش را جبران کند.

درباره سیلویا هم داستان به همین گونه است. فیلمساز از ابتدا سعی می‌کند ما را در یک سردرگمی در قبال کاراکتر اصلی قرار دهد و سیلویا را برایمان مرموز کند! ریتم بسیار کند فیلم (که مخاطب را پس می‌زند) هم مزیدی بر علت شده است تا نتوانیم با کاراکتر اصلی همراه شویم و با او همذات پنداری کنیم. در ظاهر یک مادر سختگیر، یک مددکار و یک الکلی سابق را می‌بینیم اما هیچ کدام از این موارد سینمایی نمی‌شود و برای بیننده قابل درک نیست! ایده مرموز بودن گذشته سیلویا در فیلم تبدیل به یک شکست شده است. چنین ایده‌ای می‌تواند برای یک فیلم Mystery ایده درست و به جایی باشد اما در یک فیلم درام با چنین موضوع و چنین ریتمی این ایده فقط باعث سردرگمی مخاطب و فاصله گرفتن مخاطب از شخصیت اصلی داستان می‌شود. در یکی از سکانس‌های پایانی هم راز‌های ناگفته سیلویا برای بیننده آشکار می‌شود. ظاهرا پدر سیلویا در کودکی به او آزار می‌رسانده و یک پدوفیل بوده است. همچنین در ۱۲ سالگی پسران ۱۸-۱۹ ساله به او تجاوز می‌کردند. اما هیچ یک از این موارد در فیلم حتی نزدیک به سینمایی شدن هم پیش نمی‌رود. این سکانس پرده برداری از گذشته سیلویا، یکی از بدترین سکانس‌های فیلم محسوب می‌شود. سکانس جوری ساخته شده است که انگار چند نفر (آن هم نه بازیگر معمول!) را در یک اتاق دور هم جمع کرده‌اند و گفته‌اند که شما این دیالوگ‌ها را حفظ کنید و بیان کنید و ما هم ضبط می‌کنیم و به عنوان یکی از مهم‌ترین سکانس‌های فیلمی سینمایی پخش می‌کنیم! اصلا ارتباط بین سیلویا و مادرش هیچگاه نمایش داده نشد که حالا گلایه‌های سیلویا از مادرش برای بیننده اهمیت پیدا کند. یا مثلا سیلویا به خاطر گذشته و سکوت خواهرش در قبال آزار و اذیت‌های پدرش، او را مقصر می‌داند. اما رابطه او و خواهرش هم علیرغم زمان مناسبی که برای پرداخت این رابطه وجود دارد به سرانجام نمی‌رسد. در اینجا می‌بایست از نقش آفرینی جسیکا چستین، برنده جایزه اسکار و جوایز فراوان دیگر، انتقاد کنم زیرا نقش آفرینی مصنوعی او به جای تبدیل به یک نقطه قوت، تبدیل به یکی از ضعف‌های پر تعداد فیلم شده است! چستین بازیگر خوبی است و همین پارسال هم در فیلم قدرنادیده A Good Person (2022) نقش آفرینی خوبی داشت. اما در اینجا او به هیچ وجه نمی‌تواند چنین کاراکتری را به تصویر بکشد و نقشی که او بازی می‌کند بیشتر شبیه به یک انسان نهیلیسم و افسرده است! همچنین در سکانس‌هایی از فیلم، حتی نقش آفرینی او در قالب همان میزانسن هم غیر طبیعی و ضعیف است!

نقد و بررسی فیلم Memory | ناتوان در خلق یک رابطه - گیمفا

ریتم کند فیلم دلیل ضعف آن نیست. بلکه نبود شخصیت پردازی و نبود کارگردانی خوب معضل اصلی آن است. در همین سال ۲۰۲۳ می‌توانید فیلم Fallen Leaves به کارگردانی آکی کوریسماکی فنلاندی را تماشا کنید تا ببینید که چگونه یک کارگردان می‌تواند از یک موضوع به شدت ساده با یک ریتم بسیار کند، درام-عاشقانه‌ای بسازد که تا سالها کاراکتر‌هایش در ذهنتان تثبیت شود.

«حافظه» حتی در بخش‌های جانبی هم عملکرد قابل توجهی ندارد. موزیک متن خاصی که به گوش نمی‌رسد. در طراحی صحنه و طراحی لباس هم به شکل ساده‌ای سعی شده است تا فضای سرد و بی روحی در فیلم شکل بگیرد. همچنین فیلمبرداری هم بسیار معمولی است.

نقد و بررسی فیلم Memory | ناتوان در خلق یک رابطه - گیمفا

در پایان باید گفت؛ میشل فرانکو سعی داشته عاشقانه‌ای خاص از یک مرد و یک زن بسازد که حافظه در این عشق تبدیل به یک کلید واژه شود. همچنین او قصد داشته در لابه‌لای حرف‌هایش هم سواستفاده از کودکان را مطرح کند اما چیزی که نصیب ما شده است یک فیلم ضعیف بی حس و فاقد شخصیت است که تحمل کردنش تا پایان، کار راحتی نیست!

ARSHIAAAA

source

توسط funkhabari.ir