فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالای چمان از بن و بیخم برکند
حاجت مطرب و مینیست تو برقع بگشا
که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند
هیچ رویی نشود آینه حجله بخت
مگر آن روی که مالند در آن سم سمند
گفتم اسرار غمت هر چه بود گو میباش
صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند
مکش آن آهوی مشکین مراای صیاد
شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند
من خاکی که از این در نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
باز مستان دل از آن گیسوی مشکین حافظ
زان که دیوانه همان به که بود اندر بند
شرح لغت: چمان:صفت بالا قامت/ برقع: روی بند
تفسیر عرفانی:
۱- بعد از این سعی کن از او جدا نشوی و او را آزار ندهی که تمام زندگیش شما هستید؛ و او اینگونه تصور میکند. اگر میخواهی او را امتحان کنی به این کارها نیازی نیست. کافی است یک روز از او تماماً دور باشی.
۲- صورت، روحیهای و سیرتی لایق آینه دولت و سعادت داری. پس تلاش و کوشش توام با عشق و محبت داشته باش.
۳- اسرارت را با فردی خردمند و با تجربه در میان بگذار و از او رای و اندیشهای بخواه که سودمند است.
تعبیر غزل:
تمام زندگیت را در گرو عشقی نهادهای و همه چیزت را وقف دلدار نموده ای، اما بدان که اصلیترین عامل موفقیت در راه عشق، صبر و شکیبائیست و تو را تحمل باید، چرا که همانطور که خودت هم میدانی پایبندی به این عشق برای تو بهترین راهیست که به خوشبختی و سعادت منتهی میشود.
source