فرارو- بیش از غم، بیش از عشق، بیش از نفرت، بیش از اندوه این خشم است که سرکوب شده یا اعمال می‌شود و یا از طریق مصرف مواد مختلف سعی می‌شود از بین برود یا به خواب برده شود.

به گزارش فرارو به نقل از گاردین، ما اغلب وحشتی درونی از خشم داریم. گاهی دلیل آن ترس ناشی از درونی سازی عبارات نژادپرستانه است: یک فرد ناخودآگاه می‌ترسد که به عنوان “زن عصبانی” یا “مرد سیاه پوست پرخاشگر” شناخه شود. چنین کلیشه‌های موذیانه‌ای می‌توانند در نهایت تجربه عادی و حیاتی احساس خشم را در زمانی که فرد مورد ظلم قرار می‌گیرد انکار کنند.

می‌گوییم عادی و حیاتی است، زیرا احساس عصبانیت زمانی که به ما ظلم می‌شود می‌تواند یک تجربه احساسی خلاقانه و غنی باشد و برای سلامت روان و به منظور تحقق روابط بسیار مهم است. ریشه این غریزه ارزشمند ترک روابطی است که در آن با ما خوب رفتار نمی‌شود. وقتی این غریزه را از بین می‌بریم بخشی از خود را نیز می‌کُشیم و امنیت مان را به خطر می‌اندازیم.

انرژی پر جنب و جوش و پویایی که خشم می‌تواند به ارمغان بیاورد قادر است به راحتی به شکلی از نارضایتی تبدیل شود که قابل درک نیست درک این موضوع برای روابط خوب بسیار مهم است.

در هر رابطه‌ای از جمله روابط عاشقانه تعارض و عصبانیت اجتناب ناپذیر بوده و برای بقا ضروری است. “جاش کوهن” روانکاو در کتاب خود “تحت عنوان چرا خشم جهان را به حرکت در می‌آورد” درباره خشم در زندگی صمیمی و سیاسی نوشته است.

او در آن کتاب می‌گوید اگر با شریک زندگی تان جر و بحث می‌کنید و این شما هستید که از آن محیط خارج می‌شوید راه ابراز عصبانیت را بر خود بسته و احساسات خود و شریک زندگی تان را خفه می‌کنید و از رابطه تان فرصت بحث کردن، ابراز وجود، درک همدیگر و بازگشت دوباره به یکدیگر را از خود سلب می‌کند. اگر نتوانید واقعا از شریک زندگی خود عصبانی شوید نمی‌توانید به طور معناداری رابطه تان را اصلاح کنید. اگر می‌توانید با شوهرتان احساس عصبانیت کرده و ان را ابراز کنید این بدان معنا نیست که به طور کلی احساس خشم دارید.

source

توسط funkhabari.ir