فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دل من در هوای روی فرخ
بود آشفته همچون موی فرخ
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست
که برخوردار شد از روی فرخ
سیاهی نیکبخت است آن که دایم
بود همراز و هم زانوی فرخ
شود، چون بید لرزان سرو آزاد
اگر بیند قد دلجوی فرخ
بده ساقی شراب ارغوانی
به یاد نرگس جادوی فرخ
دوتا شد قامتم همچون کمانی
ز غم پیوسته، چون ابروی فرخ
نسیم مشک تاتاری خجل کرد
شمیم زلف عنبربوی فرخ
اگر میل دل هر کس به جایست
بود میل دل من سوی فرخ
غلام همت آنم که باشد
چو حافظ بنده و هندوی فرخ
شرح لغت: آشفته:پریشان
تفسیر عرفانی:
۱- دل در هوای کسی یا چیزی داری که جدایی از او برای شما بسیار مشکل شده و در همه حال به یاد او هستی. از زیرکی توام با ملاحت ذاتی خود بهره بگیرید.
۲- این آرزو خوشبختانه به زودی برآورده میشود و جای هیچ گونه نگرانی نیست، اما قدری صبر و متانت لازم دارد.
تعبیر غزل:
در میان تمام دلبران، دل تو پای بند یک نفر است که حتی فکر دل کندن از او را هم نمیتوانی بکنی. این علاقه تا حدی است که تو حتی دوستان او را نیز به خاطر او دوست میداری. نیت تو نسبت به او پاک است. خدا نیز تو را یاری خواهد کرد تا به وصال او برسی و با سعادت و شادکامی زندگی کنی.
source