اغلب هر رئیسجمهوری که روی کار میآید از یکسو با اسناد بالادستی همچون قانون اساسی، سند چشمانداز و برنامه توسعه سروکار دارد و از سوی دیگر قوانین عادی، آییننامهها و رویههای بوروکراتیک امور عمومی را سروسامان میدهند. میان اسناد بالادستی که دارای رویکرد کلی و فلسفی هستند و اقدامات عرفی و قانونی بدنه اجرایی، رئیسجمهور نیاز به دکترینی دارد که تیم اجرایی، بدنه بوروکراتیک، اهداف و چشماندازها را در پرتو آن هماهنگ سازد. تعیین یک هدف اصلی، تبیین آن با عبارتهای روشن و بسیج همه نیروها برای تحقق آن، دکترین هر دوره را سامان میدهد.
اگر دکترین وجود نداشته باشد قوه مجریه از یکسو میان طراحیهای کلان و از سوی دیگر در روزمرگی اداری غرق خواهد شد. دکترین اثر قابل دفاع، برندسازی، هماهنگی دستگاهها و اولویتدهی مطالبات را شکل خواهد داد. بهعنوان مثال دکترین سازندگی در دوره هاشمی، دکترین اصلاحات سیاسی در دوره خاتمی، دکترین عدالت اجتماعی زمان احمدینژاد و دکترین توسعه سیاست خارجی زمان روحانی، دکترین سیاست همجواری و همسایگی رئیسی، همه سازمانها، برنامهها و اقدامات اجرایی را در توسعه زیرساخت، طرح مسکن مهر، برجام، طرح سلامت و… ساماندهی کرد. بنابراین داشتن دکترین نوعی برندسازی است که میتواند شکل و محتوای سیاستهای عمومی در هر دوره ریاستجمهوری را شکل دهد. اکنون سوال این است که ایران کنونی چه دکترینی لازم دارد و رئیسجمهور منتخب در پایان دوره خود قصد دارد با چه دکترینی شناخته شود و چه نام و کارنامهای از خود به یادگار بگذارد؟
ایران کنونی جمعیت تحصیلکرده بهویژه زنان و جوانان آماده بهکار دارد. زیرساختهای ایران و مجموع انرژی و ذخایر نفت و گاز و همینطور شبکه اینترنت و موقعیت ایران در زمانه کنونی پنجره طراحی و اجرای دکترین ارتباطات را فراهم ساخته است. ایران کنونی نیاز به اتصال به کشورهای همسایه، وصل شدن به مناطق و ارتباط با فضای جهانی دارد. این امر محقق نمیشود مگر اینکه ایران زیرساختهای ارتباطی بندر، فرودگاه، جاده، خطوط گاز و نفت و اینترنت را فعال کند. رئیس جمهور منتخب اگر میخواهد از پنجره فرصت جوانی جمعیت، تحصیلات بالای نیروی انسانی، استفاده از ظرفیت هوش مصنوعی و سرمایهگذاری خارجی استفاده کند، میتواند مزیت ارتباطی ایران را فعال کند. ایران اکنون راه، جاده، بندر، راهآهن، هواپیما، فرودگاه، بندر، کشتی، خطوط گاز و نفت و اینترنت دارد؛ اما همه این زیرساختها و امکانات در حد بهرهوری داخل است. راهآهن و قطار ایران قدیمی است و بار اصلی جابهجایی کالا و خدمات و مسافرت بر جادهها و ماشینهای تولید داخل سنگینی میکند و هزینه انسانی و مالی بالایی برای کشور ایجاد کرده است. بنادر قدیمی و در حد نیازهای اولیه کشور است. فرودگاههای کشور غیراقتصادی و تعداد هواپیماهای ایران صد و اندی است که حتی پاسخگوی ظرفیت داخلی نیست. خطوط گاز و نفت و اینترنت که امکان استفاده از فضای ایران برای خدمات بینالمللی را داشته باشند، فراهم نشده است.
دکترین فعالسازی ظرفیت ارتباطات ایران راهگشای اغلب مشکلات ایران است. اگر رئیسجمهور و قوه مجریه همه توان خود را در فعالسازی ظرفیت ارتباطی ایران قرار دهند، بهصورت خودکار سایر مشکلات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حل خواهد شد. تورم، فقر، شکاف طبقاتی، بیکاری و… به علت ضعف زیرساختهای ارتباطی و کمبود ارتباط ایران با همسایگان مناطق و فضاهای و شبکههای بینالمللی است. در دورههای قبل دکترینهای گفتوگوی تمدنها، نفی خشونت، ایران راه و سیاست همسایگی که از هاشمی تا رئیسی دنبال شد، بخشی از این نگاه بودند؛ اما هر یک در کنار سایر اولویتها به حاشیه کشیده شدند.
دکترین فعالسازی ظرفیت ارتباطی ایران اگر در اولویت قرار گیرد بنادر، فرودگاهها، راهآهن، جادهها و خطوط نفت و گاز و اینترنت در اولویت قرار خواهند گرفت. چنین نگاهی همه سیاستها و برنامههای اجرایی کشور را در پنجره فرصت طراحی و اجرای نظم جدیدی قرار خواهد داد و ایران افق روشنی پیدا خواهد کرد. پیشران و موتور محرک توسعه ایران در زمان انقلاب چهارم صنعتی فعالسازی ظرفیت ارتباطی ایران است که کمتر کشوری از آن بهرهمند است. جغرافیا، منابع طبیعی، نیروی انسانی و زیرساختهای ایران با تمرکز و اولویت دکترین نامبرده میتوانند جهش بزرگی در توسعه کشور ایجاد کنند.