فرادید نوشت: نیچه فیلسوف مشهوری است و بسیاری از ما احتمالا نقل‌قول‌هایی از او را اینطرف و آنطرف شنیده یا خوانده‌ایم. در اینجا تلاش می‌کنیم تا سه جملۀ نسبتا معروف او را به طور مختصری توضیح بدهیم.

فردریش نیچه، فیلسوف مشهور قرن نوزدهم، بنیادی‌ترین عقاید و باورهای جامعۀ خود را نشانه گرفته بود؛ او می‌خواست اخلاق را دگرگون کند و درک انسان‌ها از جهان را وارونه سازد. نیچه معتقد بود که ما انسان‌ها قرن‌هاست که خود «زندگی» را از دست داده‌ایم؛ او فکر می‌کرد زندگی بشر بر روی زمین از معنا تهی شده و ما باید دست به کار خلق معنایی تازه برای زندگی‌هایمان شویم.

از نظر نیچه برای خلق این معناهای تازه می‌بایست بسیاری از قواعد، سنت‌ها و باورهای گذشته را کنار بگذاریم و تبدیل به انسان تازه‌ای شویم که در دنیایی تازه زندگی می‌کند. بسیاری از جملات و نقل‌قول‌های معروف نیچه، جنبه‌های مختلفی از همین مضمون را بیان می‌کنند.

ما در اینجا به بیان و شرح سه نقل قول از نیچه خواهیم پرداخت؛ جملاتی که از جهاتی شاید روح فلسفۀ او را به ما نشان می‌دهند.

1. آنچه ما را نکشد، قوی‌ترمان می‌کند

این نقل‌قول، خلاصه‌ای قدرتمند از مفهوم روح انسانی نیچه است. نیچه معتقد بود که مشکلات و موانع صرفا چیزهایی نیستند که باید «تحمل» شوند، بلکه «فرصت‌هایی» برای رشد و غلبه بر خود هستند. این جمله با مضمون کلی نوشته‌های نیچه هماهنگ است: «تأیید زندگی». در این دیدگاه، از افراد خواسته می‌شود تا وجود و زندگی خود را به طور کامل بپذیرند، آن را در آغوش بگیرند و تلاش کنند تا بر هر چالشی که در راهشان قرار می‌گیرد غلبه کنند.

س

نیچه باور داشت که تنها از طریق مواجه شدن با محدودیت‌های خود و مبارزه با چیزهای دشوار می‌توان به قدرت درونی دست یافت و یک «خویشتن» مطلوب و ایده‌آل ساخت. ورزش کردن یک مثال ساده برای این مضمون است؛ وقتی ما با بلند کردن وزنه، عضلات خود را به چالش می‌کشیم، آن‌ها به مرور زمان قویتر و قویتر می‌شوند و قابلیت‌های پنهان خود را بروز می‌دهند.

نیچه معتقد بود که همین موضوع می‌تواند در ذهن نیز اتفاق بیفتد اگر با شرایط دشوار روبرو شویم. اگر با شکست‌ها، ناکامی‌ها و فقدان‌هایمان رو به رو شویم، آن‌ها را بپذیریم و تظاهر نکنیم به اینکه همه چیز رو به راه است، تنها در آن صورت است که فرصت‌هایی برای رشد شخصی داریم.

نمونه دیگری از کاربرد این مفهوم در عمل، نقد نیچه نسبت به ارزش‌های اخلاقی سنتی است. او معتقد بود که پیروی کورکورانه از هنجارهای اجتماعی، انرژی فردی و آزادی و توانایی فرد برای تعیین هستی و زندگی خودش را سرکوب می‌کند.

با رهایی از اخلاقیات تحمیلی بیرونی و زیر سوال بردن قاعده‌های پذیرفته‌شده، فرد می‌تواند مجموعه‌ای از ارزش‌ها را بر اساس تجربیات یا خواسته‌های شخصی خود ایجاد کند. این کار به شجاعت نیاز دارد، اما در نهایت به افراد اجازه می‌دهد تا کنترل زندگی خود را به طور فعال به دست بگیرند.

به عبارت دیگر، این نقل‌قول افرادی را که با لحظات چالش‌برانگیز یا موانع روبرو می‌شوند، تشویق می‌کند که آن‌ها را با متانت تحمل کنند و به طور فعال آن‌ها را به فرصت‌هایی برای بهبود خود تبدیل کنند.

2. اگر موسیقی نبود، زندگی اشتباه بود

این نقل‌قول به وضوح احترام عمیق نیچه به هنر و اعتقاد او به نقش حیاتی آن در وجود انسانی را بیان می‌کند. نیچه موسیقی را به عنوان بیانی عمیق از روح انسانی و منبعی برای تجربه‌های متعالی می‌دانست.

در فلسفه نیچه، هنر صرفا یک تفریح یا سرگرمی ساده نبود بلکه اساس زندگی بود. هنر، به‌ویژه موسیقی، می‌توانست مردم را از زندگی عادی‌شان جدا کرده و آن‌ها را به حقایق و احساسات بالاتری متصل کند.

موسیقی برای نیچه اهمیت زیادی داشت زیرا از نظر او این هنر قادر بود به طور مستقیم با قلب ما صحبت کند؛ کاری که زبان با تمام برهان‌ها و استدلال‌هایش نمی‌تواند انجام دهد. در حالی که کلمات اغلب درک را محدود می‌کنند و قادر به ارائۀ پیچیدگی‌های زندگی نیستند، موسیقی این محدودیت‌ها را از طریق صحبت مستقیم با احساسات ما دور می‌زند.

علاوه بر این، نیچه فکر می‌کرد که موسیقی می‌تواند به انسان‌ها کمک کند تا بر اخلاقیات و هنجارهای اجتماعی جامعه خود غلبه کنند؛ ارزش‌هایی که او آن‌ها را محدودکننده و سرکوبگر می‌دانست.

از نظر او موسیقی به افراد این امکان را می‌داد که از قید و بندها رها شوند: این وسیله‌ای برای فرار از انتظارات اجتماعی و بستری برای بیان خود واقعی‌شان بدون احساس اجبار به هم‌نوایی با دیگران بود.

به علاوه حالت غیرکلامی موسیقی آن را به نوعی زبان جهانی تبدیل می‌کرد که مردم می‌توانستند افکار و احساسات درونی خود را فارغ از زبان و جغرافیایی که آنان را محدود می‌کند بیان کنند.

3. رشته‌های نامرئی قوی‌ترین پیوندها هستند

برای درک این نقل‌قول در پس‌زمینه فلسفه نیچه، باید به ایده‌های او درباره روابط انسانی توجه کرد. نیچه به شدت به روابط واقعی که از تمایل واقعی به درک و اتصال نشأت می‌گیرند، تأکید داشت و مخالف ظاهرسازی‌های مبتنی هنجارهای اجتماعی بود.

هنگامی که نیچه از «رشته‌های نامرئی» سخن می‌گفت، به آن ویژگی‌های ناملموس اشاره می‌کرد که ارتباطات بین مردم را واقعی می‌سازند؛ دیدگاه‌های مشترک یا واکنش‌های عاطفی، همخوانی‌های فکری و حتی احساس اشتراک بر اساس یک علاقه یا هدف مشترک.

این پیوندهای نامرئی قدرت دارند که فراتر از فاصله‌های فیزیکی یا شرایط مادی وجود داشته باشند.

مثلا یک دوستی نزدیک یا رابطه عاشقانه می‌تواند احساسی نامرئی از اتصال را ایجاد کند که فراتر از بودن در یک مکان است. افراد ممکن است کیلومترها از هم دور باشند و با این حال همچنان احساس ارتباط داشته باشند؛ تنها به دلیل تجربیات و خاطرات مشترک و برخی پیوندهای عاطفی که میان آن‌هاست؛ چیزی نامرئی که آن‌ها را در کنار هم نگه می‌دارد علی‌رغم فاصله‌هایی که دارند.

اما این پیوند نامرئی چگونه شکل می‌گیرد؟ نیچه فکر می‌کرد وقتی بتوانید خود را به طور کامل بدون ترس از قضاوت شدن بر اساس ظاهر بیان کنید، ارتباطات واقعی شکل می‌گیرند.

این بدان معناست که در روابط اجتماعی باید اولویت را به  اصالت خودمان بدهیم؛ باید خودمان باشیم و زندگی خودمان را زندگی کنیم (و نه زندگی تعیین شده توسط هنجارهای بیرونی را). تنها در این صورت است که روابط ما نیز می‌توانند اصیل و واقعی باشند. اگر ما اهل ظاهرسازی باشیم و همواره نقاب‌هایی را به چهره بزنیم که جامعه از ما طلب می‌کند، در آن صورت نه خودمان به واقعیت زندگی خودمان دست پیدا کرده‌ایم و نه می‌توانیم پیوندی واقعی با دیگران داشته باشیم.

راضیه میرزاحیدری

راضیه میرزاحیدری

source

توسط funkhabari.ir