دنیای بازی Grand Theft Auto یا همان جی تی ای، پر از شخصیتهای دوست داشتنی و عمیق است. از بین تمام این شخصیتها، کارل جانسون ملقب به سی جی (CJ) حتی بعد از گذشت چندین سال از انتشار بازی سن آندریاس همچنان بین طرفدارانش محبوب و اسمش سر زبانها است. این شخصیت به دلیل داستانی که پشتش وجود دارد و همچنین ویژگیهای شخصیتیاش، عمق بسیار زیادی دارد؛ در این مقاله ضمن بررسی ویژگیهای شخصیتی سی جی، او را از نظر روانشناسی تحلیل میکنیم. با تحلیل شخصیت کارل جانسون (سی جی) همراه ویجیاتو بمانید.
خلاصه زندگینامه
کارل جانسون، ملقب به سی جی (cj) در شهر لوس سانتوس به دنیا آمده و آنجا همراه با دو برادر و خواهرش و همچنین دوستان هم محلهای خودش بزرگ شده. پنج سال قبل از اتفاقات بازی، برادر کوچک سی جی به نام برایان توسط گروه خلافکار بالاسها به قتل میرسد. جالب است بدانید که سی جی خود را مقصر مرگ برادرش میداند.
سی جی به مدت پنج سال محله و خانواده خود را ترک میکند؛ اما درست بعد از پنج سال برادرش به او خبر مرگ مادرش را میدهد. سی جی که اوضاع خانوادگیاش را بهم ریخته میبیند، به محله خود برمیگردد. او در طول بازی با کمک رایدر و بیگ اسموک که دوستان دوران بچگی او هستند، تلاش میکند تا اوضاع گنگ برادرش گروو استریت را درست و با بالاسها مقابله کند. او همچنین برای پلیس فاسدی به نام تنپنی کار میکند تا خانوادهاش از خطر او در امان باشند.
بعد از مدتی، سی جی متوجه میشود دوستان نزدیک او یعنی رایدر و بیگ اسموک به او و برادرش خیانت کردند و با بالاسها و تنپنی کار میکنند. همچنین متوجه میشود مرگ مادرش تقصیر آنها است. در نتیجه از آنجا به بعد هدفش انتقام از عاملان قتل مادرش و بدبختی گنگ برادرش میشود.
برادرش سوئیت که به نوعی بزرگتر از کارل حساب میشود، در این مسیر همراه اوست و نقش کهن الگوی استاد را برای سی جی بازی میکند و چیزهایی به او یاد میدهد و سعی دارد او را برای جنگیدن و پس گرفتن حق خود آماده کند.
در ادامه کارل یکی یکی اعضای گروههای گنگ بالاسها و دیگر گنگهای مخالف را میکشد و انتقام مادرش را از بیگ اسموک و رایدر میگیرد. تنپنی نیز در یک تعقیب و گریز هیجانانگیز از پل به پایین پرت میشود و کشته میشود. این گونه سی جی کنترل تک تک خیابانهای شهرش را به دست میگیرد و نظم را دوباره به گروو استریت بر میگرداند و موفق به گرفتن انتقام میشود.
ویژگیهای شخصیتی
سی جی یک شخصیت جاهطلب است. او همیشه دوست دارد در راس آدمهای اطرافش باشد و آنها را به هر روشی که شده کنترل کند. او حتی نمیتواند تحمل کند که کوچکترین منطقه از او و برادرش حساب نمیبرند. برای همین در طول بازی بارها تلاش میکند منطقه گروو استریت را گسترش دهد و بالاسها را نابود کند.
این جاهطلبی سی جی، باعث شده تا گنگ گروو استریت به نظم سابق خود برگردد. در واقع اگر سی جی نبود هیچ یک از اعضای گنگ حتی برادر بزرگترش، نمیتوانستند اوضاع گنگ را رو به راه کنند؛ زیرا هیچکدام به اندازه کارل جانسون جاهطلب و عاشق قدرت نبودند.
وفاداری یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت سی جی است. او به شدت برای خانواده و گنگ خود ارزش قائل میشود و همیشه حتی در مواقعی که حق با آنها نیست طرف آنها را میگیرد. سی جی احترام بسیار زیادی به برادر بزرگترش میذارد و حتی با وجود اینکه گاهی اشتباه میکند، بازهم سعی میکند احترام و ارزش او را نگه دارد.
گاهی قدرتطلبی در تضاد این وفاداری قرار میگیرد، اما وقتی این دو ویژگی کنار هم باشند، نتیجهاش محبوبیت و قدرتمندی بیشتر سی جی میشود. وفاداری او باعث شده تا قدرت را صرفا برای خودش نخواهد، بلکه برای خانواده و اعضای گنگش خواهان قدرت و احترام باشد.
سی جی همچنین یک شخصیت ساده لوح است. او هیچ وقت به تنهایی نمیتوانست از پس کشمکشهایش بر بیاید. زیرا به شدت آدم ساده لوحی است. او به این دلیل که به گنگش وفادار است، حس میکند بقیه نیز چنین ویژگی دارند و برای همین اصلا فکرش را نمیکرد روزی بهترین دوستانش به او خیانت کنند.
همچنین تنپنی بارها سر او را شیره مالیده و سی جی روحش هم از این قضیه خبردار نشده. به این دلیل سی جی برای رسیدن به هدفش به برادر بزرگترش نیاز دارد تا بتواند در مواقع خاص منطقی باشد و نذارد احساسات سی جی باعث نابودیاش شود.
شخصیت کارل جانسون یک شخصیت احساسی است. او به قدری احساساتی است که حتی گاهی اوقات به کسانی که به او بدی کردند اما لیاقت بخشش دارند رحم میکند. رابطههای عاطفی او نیز پر از احساس است و تلاش میکند بهترین خودش را به طرف مقابل ارائه دهد.
نکات عمیق درونی
شخصیت سی جی یک سری ویژگیهای باطنی و عمیق دارد که تشخیص آن مانند ویژگیهای ظاهری کار آسانی نیست. این ویژگیها همان نکات عمیقی هستند که شخصیت اکنون را ساختهاند. یا به عبارتی دیگر، این نکات عمیق باعث شدند که سی جی یک شخصیت قدرتطلب و وفادار باشد.
احساس عذاب وجدان؛ محرک اصلی سی جی
سی جی در قسمتی از بازی اعتراف کرد که خودش را مقصر مرگ برادر کوچکترش میداند و حتی اوایل بازی بابت مرگ مادرش مدام خودش را سرزنش میکرد. این کار سی جی نشان میدهد که او همیشه هر اتفاق بدی که میافتد را خودش را مسئولش میداند.
این موضوع شاید به دوران کودکی او بر گردد. زمانی که در خانواده کارل مدام تحقیر میشده و خانواده برای تنبیه او هر اتفاقی که میافتاد را گردن او میانداختند. حتی شاید به او توسط خانوادهاش احساس ناکافی بودن منتقل شده باشد. این احساس بی کفایتی باعث شد تا سی جی نوعی کمالگرایی را درون خود رشد دهد تا بتواند با آن بخش از وجودش که او را تحقیر میکند مبارزه کند.
اما این کمالگرایی به قدری رشد کرده که کارل خودش را مسئول همه اتفاقات میداند. با اینکه خیلی از آنها هیچ ربطی به کارل ندارد اما او همیشه خودش را بابت اینکه نمیتواند اوضاع را کنترل کند سرزنش میکند. این عذاب وجدان شاید روان سی جی را اذیت کند و به او آسیب جدی بزند اما در اصل نوعی محرک برای قدرتطلبی اوست.
اگر این عذاب وجدان نبود، سی جی به اندازه الان قدرتطلب نبود تا بتواند نظم را به گروو استریت برگرداند و انتقامش را از اعضای بالاسها بگیرد. در واقع این عذاب وجدان به سی جی گوشزد میکند که باید بیشتر تلاش کند تا احساس بهتری داشته باشد. هر چه کارها درستتر و با نظم بیشتری پیش برود، سی جی بیشتر از نظر روانی احساس امنیت و آرامش میکند. زیرا توانسته مسئولیتش را به درستی انجام دهد.
خشم و عقده
شخصیت سی جی به عنوان یک شخصیت خشن شناخته میشود. او بر خلاف ساده لوح و احساساتی بودنش، گاهی اوقات به قدری خشن میشود که دشمنانش به شدیدترین حالت ممکن از او ضربه میخورند. زنده به گور کردن، کشتار چند نفری، زندهسوزی و کلی کارهای خشن دیگر، در خشم درونی کارل جانسون ریشه دارد.
این خشم از زمانی شروع به شکلگیری کرد که کارل جانسون کوچک مدام توسط دیگران ضربههای روحی میخورد. حرف زیادی از پدر کارل در بازی زده نشده و در این حد میدانیم که کارل او را به یاد ندارد. شاید این همان مکانیسم دفاعی باشد؛ یعنی پدرش آنقدر به او بدی کرده و او را تحقیر کرده که ذهنش ناخودآگاه آن خاطرات بد از پدرش را پاک کرده است. چنین چیزی به احتمال قوی وجود دارد. ذهن انسان وقتی یک خاطره بسیار بد را نتواند تحمل کند، به مرور آن را پاک میکند؛ به خصوص اگر این خاطره در کودکی باشد. اما به هر حال تاثیر خود را میذارد.
وقتی کارل در بچگی در خانوادهای بود که پدر بالای سرش نبود، همچنین در آن محله خشن بزرگ شد، خشمی درون او شکل گرفت که در آینده او و رفتارهایش تاثیر گذاشت. به نوعی چنین هدفی در ذهن کارل کاشته شد که برای جبران کودکی سختش، باید خشم خود را در طول زمان و به روشهای مختلف تخلیه کند تا تبدیل به یک عقده بزرگ نشود. اگر این خشم تخلیه نشود، روح و روان کارل به مرور آسیب میبیند.
برای همین کارل زمانی که به گروو استریت بر میگردد، این خشم را مدام سر اعضای گنگ دشمنش تخلیه میکند. خشمی که طی سالها و با توجه به رویدادهای مختلفی که برایش رخ داد جمع شد و تبدیل به یک عقده بزرگ شد؛ عقدهای که عامل قتلعامهای خشونت آمیز کارل جانسون است.
نقاط ضعف و نقاط قوت کارل جانسون
هر شخصیتی دارای یکسری نقاط ضعف و نقاط قوت است. نقاط ضعف همان ویژگیهایی است که باعث بهم ریختن روان شخصیت میشود و به نوعی یک پرسونای ضعیف و آسیب پذیر را به جامعه نشان میدهد. نقاط قوت اما ویژگیهایی است که شخصیت را در جامعه بالا میبرد و درست مقابل نقاط ضعف شخصیت قرار میگیرد.
نقاط ضعف
- احساساتی بودن کارل جانسون یک نقطه ضعف بزرگ برای او است. احساسات برای آدمی که هدفش انتقام و قدرت طلبی است، عامل ضعیف شدن او است؛ زیرا برای رسیدن به انتقام و همچنین طی کردن مسیرهای خشن برای بیشتر کردن قدرت نباید احساساتی وجود داشته باشد. برای مثال، اگر کارل رابطه عاطفی داشته باشد، دشمنان او میتوانند از این طریق به او ضربه بزنند.
- ساده لوحی سی جی، معروف است. او خیلی راحت به آدمها اعتماد میکند و به سختی میتواند بد بودن آدمها را پیش بینی کند. این ساده لوحی باعث شد تا کارل برای مدت طولانی برای تنپنی کار کند و همچنین نتواند خیانت دوستانش را تشخیص دهد.
- عذاب وجدان؛ سی جی به دلیل کمال گرایی بیش از حد، خودش را در بیشتر مواقع مقصر اتفاقات بد میداند. این مسئله باعث میشه تا سی جی کمتر به خودش توجه کند و به مرور اعتماد به نفسش را پایین میآورد. احساس عذاب وجدان به قدری مخرب است که میتواند شخصیت را برای همیشه گوشه گیر و منزوی کند و او را از حرکت رو به جلو منع کند.
نقاط قوت
- خشم زیادی که در طول زندگی کارل در او شکل گرفته، به قدرت بسیار زیادی میبخشد. خشم میتواند نشدنیترین کارها را برای او ممکن کند. به خصوص در کار سی جی که مدام با آدمهای خطرناک باید سر کله بزند، خشم چیزی است که او را در کارش موفق میکند. اگر این خشم وجود نداشت، سی جی همان اول کار شکست میخورد.
- قدرتطلبی؛ همان عنصری است که کارل جانسون را تبدیل به منجی گروو استریت کرده است. کارل هیچوقت به کم قانع نیست و اگر این چنین نبود، منطقه گنگ برادرش محدودتر از این حرفها بود و خیلی راحت از بالاسها شکست میخورد. جاهطلبی سی جی بود که او و خانوادهاش را نجات داد و توانست نظم را به محله و گنگش بر گرداند.
- وفاداری سی جی یکی دیگر از نقاط قوت او است. وفاداری یک تعریف اجتماعی است. یک شخصیت وفادار علاوه بر اینکه موفقیت را برای خودش میخواهد، برای عزیزانش نیز این موفقیت را دنبال میکند. اگر وفاداری در وجود کارل وجود نداشت، مسیر تکروی را پیش میگرفت و هیچ وقت نمیتوانست تنهایی به این قدرت بزرگ دست پیدا کند. اینکه به غیر از خودش هوای برادر و محلهاش را داشت، باعث شد دیگران هم تا جای ممکن هوای او را داشته باشند و او را به موفقیت برسانند.
سخن آخر
شخصیت کارل جانسون، نمادی از یک شخصیت انسانی است. کسی که کشمکشهای فراوانی در ذهنش دارد و مدام با آنها مبارزه میکند. این ویژگیهای متضاد در ذهنش به او عمق زیادی بخشیده؛ خیانت در برابر وفاداری، قدرتطلبی در برابر قناعت، خشم در برابر متانت؛ همه اینها باعث شکل گیری یک شخصیت محبوب و دوست داشتنی شد که تا مدتها در یاد طرفداران سری جی تی ای باقی میماند.
بیشتر بخوانید:
source