شهلا میربختیار بازیگر نقش «صحرا» در مجموعه تلویزیونی «پاییز صحرا» پس از ۳۰ سال حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. سریال پر بود از برخوردهای پرتنش مادرشوهر با عروسش که زندگی را بر او سخت کرده بود. نقش جمیله شیخی در این سریال را بیشک میتوان یکی از به یادماندنیترین نقشهای منفی در تاریخ سینما و تلویزیون دانست.
پاییز صحرا جزو نخستین سریالهای ملودرام و جدی بود که بعد از انقلاب از تلویزیون ایران پخش شد. به دلیل شرایط آنروزهای کشور که جامعه روحیه انقلابی داشت و زمان جنگ بود اظهارنظرهای متفاوتی از سوی مراکز دینی، حوزهها و گروههای اسلامیمطرح شد.
شهلا میربختیار بازیگر سریال جنجالی پاییز صحرا
به گزارش فارس، پیدا کردن بازیگر نقش صحرا در یکی از مهمترین سریالهایی که اوایل دهه 1360 شمسی از صدا و سیما پخش میشد، کاری بس دشوار بود. شهلا میربختیار بازیگر نقش اصلی سریال «پاییز صحرا» در سال 1370 ایران را ترک کرد، اما در خارج از مرزهای ایران همچنان به فعالیتهای هنریاش ادامه داد. در بخش فرهنگ و هنر از رسی مطالب هنرمندان درباره شهلا میربختیار بیشتر بخوانید و تصاویر وی را مشاهده کنید. با مجله گفتنی همراه باشید.
مخاطبان آن روزهای این سریال پربیننده اما از «صحرا» خبر نداشتند، این که کجاست و چه میکند و با اینکه به نظر میرسید بعد از بازی در سریالی که با مقبولیتی فراوانی همراه بود باید به یکی از بازیگران مشهور سینما و تلویزیون ایران تبدیل میشد اما این اتفاق نیفتاد. هیچکس از او خبر نداشت.
زمانیکه متوجه بازپخش این سریال بعد از حدود سه دهه از شبکه آی فیلم شدیم اول از همه به صحرا فکر کردیم. به اینکه سرنوشت او چه بوده و ای کاش میشد با او صحبت کنیم. اما هیچکس خبری از او نداشت. هنگام گفتوگو با اسدالله نیکنژاد تیری در تاریکی رها کرده و از او پرسیدم از شهلا میربختیار خبری دارید؟ در کمال ناباوری از میربختیار خبر داشت قبل از کلید زدن «لاله» با او دیداری داشت.
اما تنها راه برقراری با میربختیار آدرس ایمیلی بود که شاید نیکنژاد میتوانست برایمان پیدا کند. چندین جلسه رفتیم و آمدیم. آقای نیکنژاد بالاخره آدرس ایمیل شهلا میربختیار را برایم پیدا کرد. سوالها را برایش فرستادم، خبری نشد تا اینکه در آخرین دقایق ایمیلی از او به دستم رسید که جواب سوالهایمان را داده بود.
مصاحبه ای که در پی می آید از طریق رابطه در فضای مجازی انجام شده و این بازیگر پس از بیش از 30 سال به سوال هایی درباره ایفای نقش در این سریال پاسخ داده است.
از پروسه آشنایی با نیکنژاد بگویید و اینکه چگونه برای سریال پاییز صحرا انتخاب شدید؟
با آقای نیک نژاد از قبل هیچگونه آشنایی نداشتم. ایشان با من تماس گرفتند و متن را در اختیارم گذاشتند. خواندم؛ خوشم آمد وتصمیم به همکاری گرفتم. آقای نیک نژاد به گفته خودشان به بازیگری من علاقهمند بودند، بههمین دلیل نقش «صحرا» را بهمن پیشنهاد کردند. و بعد هم با جواب مثبت من بود که «صحرا» جان گرفت.
پاییز صحرا نخستین تجربه جدی شما بود، قبل و بعد از آن تجربه بازیگری داشتید؟
پاییز صحرا نخستین تجربه جدی من در کار بازیگری محسوب نمیشود. پیش از آن تجربههای جدی و جدیتری هم داشتهام چه در تئاتر و چه در سینما و تلویزیون. برای مثال به تعدادی از تجربههای بازیگریام اشاره میکنم. نمایشنامه «آنتیگونه» بهکارگردانی دکتر علی رفیعی. نمایشنامه «ادیپوس شهریار» و سلام؛ آهای اونوریها هر دو بهکارگردانی جمشید ملکپور.
حکم دادگاه و پردهبرداری بهکارگردانی خودم. سریال هزار دستان بهکارگردانی مرحوم علی حاتمی که متاسفانه نقشی که من آن را ایفا میکردم دچار بیمهری سانسور قرار گرفت و چند سکانس کوتاهی بیشتر از آن بهنمایش در نیامد. سریال افسانههای کهن ایرانی به کارگردانی خانم ملک جهان خزاعی که در آن سریال من چهار نقش متفاوت را بازی میکردم. این سریال هرگز در ایران پخش نشد.
چرا بعد از پاییز صحرا بازیگری را ادامه ندادید؟
من بعد از سریال پاییز صحرا در تئاتر و سینما همچنان فعالیت داشتم. راستش را بگویید یا من کاملا از ذهنها پاک شدهام یا شما خیلی جوان هستید و کارهای مرا بهیاد ندارید، کدامیک؟
سن من که به کارهای تئاتری شما قد نمیدهد با توجه به اطلاعات موجود در اینترنت فقط نام چند فیلم سینمایی که تا سال 68 بازی کردید موجود است.
من بازیگر حرفهیی بوده و هستم و پاییز صحرا نقطه شروع حرفه من نبوده است. بازیگری یک بخش از هنر من است. دیگر بخشها شامل کارگردانی و نمایشنامهنویسی است که من همچنان به آنها ادامه میدهم.
چه زمانی از ایران رفتید؟
1370
آیا بعد از تجربه پاییز صحرا فعالیت هنری داشتهاید؟ کمی از آنچه تا امروز برایتان پیش آمده بگویید.
قبلا تا حدودی به این سوال شما پاسخ دادهام. من تا هشت سال بعد از پاییز صحرا در ایران بهکارم ادامه دادم و ثمره فعالیت هنری من در آن هشت سال چندین فیلم و تئاتر بود. «هیولای درون»، «سایههای غم»، «زنجیرهای ابریشمی»، «راز کوکب»، «باد سرخ»، «چراغ گاز»، «افسانه اندوهی دلخراش»، «چگونه یاران فراموش کردند»، «عشق» و… در خارج از ایران هم من تا امروز چند نمایشنامه نوشتهام که یا خودم آنها را کارگردانی کردهام یا کسانی دیگر.
برای مثال: اشکهای بودا، روح نیلوفر آبی، خاکسترهای کانبرا، شکوه علفزار و… که اکثر آنها در فستیوالهای تئاتر در استرالیا شرکت داده شدهاند. و جزو پروداکشنهای منتخب بودهاند.
باز هم برای مثال: اجرای آنتیگونهیی که بهکارگردانی من و آقای جمشید ملکپور در سال 2002 در کانبرا به صحنه رفت در کتابی تحت عنوان «اجراهای مدرن و معاصر آنتیگونه در جهان» که در سال 2011 در دانشگاه آکسفورد به چاپ رسیده است و از آن به عنوان یکی از اجراهای برتر یاد شده است.
در سال 2006 هم کتابی از من درباره سینمای ایران توسط انتشارات «مک فارلند» در امریکا به چاپ رسیده است. در حال حاضر هم مشغول تدریس بازیگری و کارگردانی در دانشگاه هستم. این مجموع اتفاقاتی است که بعد از ترک ایران برای من افتاده است. مواردی که گفتم به نوعی کارنامه هنری من در خارج از ایران بود. من همچنان به کارم ادامه خواهم داد. من و زندگی و حرفهام هر سه یکی هستیم.
در این سالهایی که از ایران دور بودید سینما و تلویزیون ایران را دنبال کردهاید؟ آثار کدام کارگردان ایرانی را میپسندید؟
گهگاهی که امکان دیدن فیلم یا سریالی ایرانی برایم پیش بیاید پر واضح است که از آن دریغ نمیکنم. هر اثر هنری خوب مورد تقدیر من است. ما در ایران کارگردانهای خوب بسیاری داریم و همگی مورد احترام من هستند وکارشان هم قابل تامل و درخور تحسین.
پاییز صحرا یکی از سریالهای جدی و تاثیرگذار بعد از پیروزی انقلاب بود، اگر تصویر یا خاطرهیی از بازخوردهای این سریال زمان فیلمبرداری یا بعد از آن به خاطر دارید، برایمان بگویید؟
خاطرهای که بیش از همه در ذهنم باقی است از سفرم به میناب برای فیلمبرداری فیلم باد سرخ به کارگردانی جمشید ملکپور است. در این سفر برادر من با اتومبیل تصادفی داشت و او را به بیمارستان برده بودند. وقتی به من اطلاع دادند و من به بیمارستان رسیدم جمعیت انبوهی را در بیمارستان دیدم. من نمیدانستم دلیل آن ازدحام چیست.
اما وقتی دکتر دلیل آن را به من گفت بسیار تحتتاثیر قرار گرفتم. مردم شنیده بودند که برادر «صحرا» تصادف کرده است و چون بانک خون بیمارستان هیچ خونی ذخیره نداشت آنها آمده بودند که به برادر صحرا خون اهدا کنند.
اگر پیشنهادی در سینمای ایران داشتهباشید بازی میکنید؟ به طور کلی تصمیم دارید دوباره فعالیت هنری داشته باشید؟
هنوز هم هر زمانی که به ایران میآیم به من پیشنهاد یک فیلم یا سریال میشود، اما متاسفانه از یکسو فرصت کم است و از سوی دیگر هر نقشی هم به دل من نمینشیند. شخصا کارگردانی را ترجیح میدهم اما اگر فرصتی دست دهد و نقشی مثل شمشیر برنده باشد مطمئن باشید که حتما برایش تن به خودکشی سامورایی خواهم داد.
با بازیگران یا عوامل سریال که مدتی با آنها همکاری داشتید ارتباط دارید؟ در طول اینسالها از آنها خبری دارید؟
متاسفانه سه نفر از آنان که در قید حیات نیستند؛ خانم شیخی و آقای داورفر و خانم ودادیان. گاهگاهی با آقای مودبیان سلامی از طریق فضای مجازی برای هم میفرستیم. سال گذشته هم که در ایران بودم فرصت کوتاهی پیش آمد که با آقای نیکنژاد که بعد از پاییز صحرا مطلقا از ایشان خبر نداشتم همدیگر را ملاقات کنیم و دیگر هیچ…
source