Lady in the Lake ، مینی سریال جدید شبکه Apple TV+ است که قسمت اول و دوم آن دو هفتهی پیش عرضه شد. حالا قسمت چهارم این سریال هم آمده اما این مطلب بر اساس مشاهدهی دو قسمت اول مجموعه نوشته شده و هدف آن هم، معرفی اجمالی از سریال بر اساس این دو اپیزود است تا خوانندهی مطلب بر اساس سلایق خود تشخیص دهد چنین سریالی ارزش دنبال کردن دارد یا خیر. برای فهم این موضوع، در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
داستان در دههی ۱۹۶۰ میلادی در ایالت بالتیمور آمریکا اتفاق میافتد. سریال با قتل مرموز یک دختر یهودی ۱۱ ساله آغاز میشود. پس از پخش شدن این خبر، کل شهر تحت تأثیر قرار میگیرد، به حدی که در زندگی عادی مدی شوارتز (با بازی ناتالی پورتمن) اختلال ایجاد میشود. شوک شنیدن این خبر و اهمیت زیاد آن برای مدی و بیاهمیتی همسر و فرزندش نسبت به آن، باعث میشود تمامی مشکلات نهفته و تلنبار شدهی زندگی زناشویی مدی به مرز انفجار برسد. به همین دلیل ناگهان تصمیم میگیرد همسر و فرزندش را ترک کند و از محلهی مرفه و یهودینشین بالتیمور، به محلهی پایین و سیاهپوستنشین آن نقل مکان کند.
به موازات مدی، داستان زنی سیاه پوست به نام کلئو(با بازی موزس اینگرام) را داریم. کلئو دقیقاً قطب مخالف تمام چیزها و ویژگیهایی است که مدی دارد. یکی سفیدپوست و دیگری سیاهپوست، یکی دیندار و دیگری بیدین، یکی مرفه و دیگری تهیدست، یکی نازپروده و دیگری که باید روی پای خود بایستد و مخارج خانواده و دو فرزندش را تأمین کند.
مدی و کلئو، شخصیتهای اصلی سریال هستند. با توجه به تفاوتهای بنیادین ویژگیهای دو شخصیت، صحنهها و روایتهای مربوط به این دو هم کاملاً تفاوت دارند. کلئو در جاهایی حضور دارد که پر از کارفرمایان است، پر از شرطبندی و پولهای خلاف… بهتر بگویم، در جاهایی که کلئو حضور دارد، تقریباً یک سفید پوست هم نمیبینیم و خلاف همین موضوع دقیقاً برای مدی صادق است… در جاهایی که مدی حضور دارد، خبری از افراد سیاهپوست، هرج و مرج و شلوغی نیست و دیگر ویژگیهایی که با سطح پایین رفاه زندگی در ارتباط است، نمیبینیم. اما مرگ تسی درست، دختر یازده ساله که فرزند یکی از دوستان مدی است، کاملاً شرایط را برایش تغییر میدهد و او با پاهای خود، از زندگی مرفه اما اجباری و دستوریاش فرار کرده و به آپارتمانی محقر در محلهی پایین شهر بالتیمور میرود.
سریال یک Period Drama است، یعنی در یک دورهی خاص تاریخی روایت میشود، پس تعجبی ندارد که به موضوعات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دورهای میپردازد که قصه در آن جریان دارد. در واقع باید بگویم مجسم کردن و به تصویر کشیدن دههی ۶۰آمریکا، برجستهترین ویژگی سریال به شمار میآید. در سریال ما با موضوعات متنوع مخصوص آن دوران نظیر تبعیض نژادی و دو دسته بودن سیاهپوستها و سفیدپوستها در بستر فرهنگی و شهرنشینی آمریکا، اهمیت مسائل دینی در زندگی روزمرهی مردم، حقوق شهروندی پایین زنان در آن دوران، موسیقی جاز و کلابها، همایشها و تجمعات مردم آن دوران، شرطبندیها و البته انتخابات و ستادهای انتخاباتی مواجهیم.
همهی موارد ذکر شده، در بستری از تعلیق و رمز و راز روایت میشود. در ابتدا گم شدن و قتل دخترک، لحن و اتمسفر اصلی سریال را تعیین میکند، سپس در بستر این حس تعلیق و اسرارآمیز، ما خرده قصههای شخصیتها و نمابش ویژگیهای تاریخی دههی ۶۰ آمریکا را داریم. البته داستان قتل و اتمسفر سریال، هیچگاه به سمت سردی و اتمسفر سریالهایی نظیر True Detective یا The Killing نمیرود و این هم به رویکرد سریال برای روایت قصهی خود برمیگردد.
تُن رنگهای سریال همگی ملایم و خنک هستند اما این رنگها هیچوقت به سردی شدید سریالهای جنایی نمیگراید و در بین رنگهای ملایم سرد، رنگهای ملایم روشن هم داریم که با سرعت و روند اتفاقات سریال، با طنزهای به کار رفته شده یا آهنگهای استفاده شده در سکانسها همخوانی دارد. پس در سریال Lady in the Lake ما با اتمسفری کاملا سرد و کمروح طرف نیستیم، بلکه شخصیتها با دیالوگها و اعمال خود، لحظههای گرمی به فضای سریال میآورند.
تمام صحنهها با استایلی خاص فیلمبرداری شده و این به ارزش تولید بالای سریال و بودجهی مناسب آن و البته هنر کارگردان و فیلمبردار برمیگردد. چینش وسایل، رنگآمیزی ماشینهای خیابان، لباسها و چمدانها و حتی یخچالها و لوازم آشپزخانه، همگی با دقت انتخاب شدهاند تا اتمسفر و لحنی یک دست در تمامی صحنههای سریال داشته باشیم. این استایل زیبایی خاصی به صحنههای فیلم بخشیده و هر کدام از شاتهای سریال میتواند به عنوان یک قاب زیبا مورد استفاده قرار گیرد. به جرأت میتوانم بگوییم این ویژگی سریال باعث شده تا مخاطب همواره خود را در حال تجربهی دههی ۶۰ آمریکا، یا حداقل سمت شرقی یا قاره، حس کند.
سریال سعی کرده اشاراتش به موضوعات تاریخی از عمق خوبی برخوردار باشد. میخواهم به دو مثال از پرداختهای تاریخی سریال اشاره کنم. در سریال ما کمپین تبلیغاتی برای شهردار شدن یک زن سیاهپوست داریم که کلئو در آن نقش فعالی ایفا میکند. سریال به جای اشارهای کلی و سرسری و سپس رد شدن از این واقعه، سعی به نمایش چگونگی و نحوهی اجرای کمپینهای تبلیغاتی، دورهمیها، نیتها و شعارهای پشت میکروفون، مصاحبهها و استفاده از مردم عادی برای پیشبرد اهداف تبلیغاتی دارد، به طوری که در انتها ببینده به فهم خوبی از کارکرد کمپینهای تبلیغاتی در دههی 60 آمریکا میدهد که البته این ترفندها تا به خود امروز هم توسط نامزدین و سرمایهداران پشت کمیپن، مورد استفاده قرار میگیرد.
مثال دیگر سکانس انتخابی من برای معرفی سریال Lady in the Lake است. در این سکانس تمام ویژگیهای خوب سریال را یک جا داریم. مدی پس از جدا شدن از همسر خود، پول زیادی برای امرارمعاش و اجارهی خانه و زندگی روزمرهاش ندارد، پس تصمیم به فروش ماشینش میگیرد، ولی اگر فکر میکنید این کار مثل امروز، تنها خرجش رفتن پیش خریدار و فروش ماشین به اوست، کاملاً در اشتباهید، چون فروش ماشین توسط یک زن در دههی ۶۰ کاملاً متفاوت با امروز بود.
در ابتدای صحنه مدی را داریم که در حال گفتگو و معامله برای فروختن ماشین خود است، اما خریدار قبول نمیکند، چون مدی برای فروش ماشینش، ماشینی که اتفاقاً سند آن به نام خودش است، باز هم به امضای شوهرش احتیاج دارد! حالا صحنه کات میخورد به نمای مدی در حال رانندگی. مابین این سکانس نماهایی از مراجعه مدی به دیگر فروشندهها داریم که همهی آنها دست رد به سینهی او میزنند. در نهایت با فریاد استیصال مدی در داخل ماشین، میفهمیم که او موفق به فروش ماشینش نشده و هیچ کدام از این افراد، تقاضای او را قبول نخواهند کرد. حالا که نهایت ماجرا را میدانیم، دیالوگهای مدی با خریداران حالت طنز تلخ به خود میگیرد. این سکانس همانطور که گفته شد، مجموع ویژگیهای خوب سریال در یک جاست، از نمایش قوانین و فرهنگ یک دورهی تاریخی خاص، از مسائل تکنیکی نظیر تدوین غیرخطی و رنگبندی استایلیش سریال و همچنین نمایش حقیقت در قالب طنز تلخ.
به نظرم تنها گروهی که از مشاهدهی سریال ناامید خواهند داشت، آنهاییاند که با ایدهی تماشای سریالی جنایی و کمدیالوگ با فضایی سرد به سراغ این اثر بروند. مابقی افراد اما، میتوانند به شیوه و اندازهی خود از سریال لذت ببرند. اگر از آن دسته افرادی هستید که به مشاهده و کسب کردن اطلاعات از یک دورهی تاریخی خاص علاقهمندید، یا به دنبال دیدن سریالی با رنگپردازی استایلیش و طراحی دکور با کیفیت بالا هستید، قطعاً از دیدن سریال پشیمان نخواهید شد. قصهی اصلی سریال، یعنی همان ماجرای قتل دختر یازده ساله نیز، از کشش بالایی برخوردار است. هرچند تا این اپیزود فرصت نشده تا پرداخت زیادی روی آن صورت گیرد، اما تا همین جای کار هم از هیجان و سرعت خوبی بهره میبرد.
source