فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند

تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

ز زیر زلف دوتا، چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه سوگوارانند

گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند

نصیب ماست بهشت‌ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند

نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند

تو دستگیر شو‌ای خضر پی خجسته که من
پیاده می‌روم و همرهان سوارانند

بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند

خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند

شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.

تفسیر عرفانی:‌

۱- حضرت حافظ در بیت‌های پنجم، ششم و هشتم می‌فرماید:

*‌ای که لاف خداشناسی، بهشت موعود سهم ماست. پس از نزد ما دور شو، زیرا شایسته بخشش، گناهکارانند که به امید کرمش به درگاه او روی می‌آورند نه با غرور عبادت.

تنها من نیستم که به روی آن چهره، چون گل غزل می‌خوانم بلکه از هر طرف هزاران بلبل داری که مدح تو را می‌گویند.

* به میخانه بیا و با نوشیدن می، چهره را گلگون کن و به دیر عابد مرو که جای سیاهکاران و دامن آلوده هاست.

حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.

تعبیر غزل:

در بند عشق کسی هستی که عاشقان بسیار دارد و تو وقتی خود را با رقیبانت مقایسه می‌کنی به این نتیجه می‌رسی که از همه آن‌ها عقب‌تر هستی. گویا آن‌ها سواره اند و تو پیاده. ضمن آنکه می‌دانی وصال او مایه سعادت و خوشبختی توست پس ناامید مشو و بدان کسی به مقصود می‌رسد که خدا با اوست و از خدا مدد بخواه که او بهترین یاور و همراه است.

source

توسط funkhabari.ir