فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

‌ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری

گرد دیوانگان عشق مگرد
که به عقل عقیله مشهوری

مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری

روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را دوای رنجوری

بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می‌طلب که مخموری

شرح لغت: عقیله: گرامی از هر چیزی/ نام و ننگ: شهرت و نام جویی.

تفسیر عرفانی:‌

در این غزل، حافظ به وضوح به نقد خودبینی و غرور پرداخته و بر اهمیت فروتنی و تواضع تأکید کرده است. او معتقد است که انسان مغرور از حقایق هستی غافل است و باعث ایجاد آشوب و ناآرامی در جهان می‌شود. حافظ در این غزل، راه رسیدن به کمال و معرفت را در پیروی از راه و روش درویشان و کسب دانش و معرفت می‌داند.

تعبیر غزل:

خود را از بقیه جدا می‌دانی و به خودت مغرور شده ای. فکر می‌کنی از تو عاقل‌تر کسی دیگر نیست، اگر به خدا نزدیک شوی عشق به حق تعالی تو را از بند‌های غرور و ریا جدا می‌کند و از غم‌ها و درد‌های دنیوی خلاص می‌شوی و نامت به نیکی همه جا یاد می‌شود و به حاجات خودت می‌رسی.

source

توسط funkhabari.ir