در مقاله قبل، مرور مختصری بر آنچه تاریخ از به قدرت رسیدن و فتوحات اسکندر مقدونی گفته است، داشتیم. اما اکنون وقت آن است که ببینیم منابع مکتوب ساسانی درباره او چه گفتهاند.
نام و نسب
بر خلاف آنچه تصور میشود، در کتاب مقدس زرتشتیان که آن را به نام اوستا میشناسیم، هیچ نام و نشانی از او در دسترس نیست. اما در منابع پهلوی او را با نامهایی نظیر: “اسکندر هروماک ارومی”، “سوگندر” و… مییابیم. او یک بیگانه ضد دین و آیین توصیف شده است. هر جا نامی از او آمده، صفت “گجسته” یا “ملعون” به همراهش ذکر شده است. لازم به ذکر است که دلیل آوردن لقب “رومی” برای اسکندر در این منابع، این است که در زمان مکتوب شدن این روایات در دوران ساسانیان، یونان و مقدونیه توسط روم فتح شده بودند. به همین جهت، به جای اسکندر مقدونی، از او به نام “اسکندر رومی” یاد شده است.
اسکندر در ارداویرافنامه
ارداویرافنامه، کتابی است که توسط موبد ساسانی، ارداویراف، نوشته شده و به وصف بهشت و دوزخ میپردازد. هزار سال پس از او، دانته ایتالیایی “کمدی الهی” را نوشت که طبق گفته برخی پژوهشگران، کتاب موبد ساسانی منبع الهام او بوده است. در این کتاب میخوانیم که اهریمن برای بیاعتقاد کردن و نابود ساختن پیروان اهورامزدا، اسکندر ملعون را فراخواند و او را مأمور به غارت و ویران کردن ایران کرد. پس اسکندر به ایران یورش آورد، دلاوران، موبدان، دینداران، صنعتگران و دانایان را کشت و نهایتاً مرد و در دوزخ به اهریمن پیوست.
اسکندر در دینکرت
دینکرت به نوعی دانشنامه دین زرتشتی است که شامل ۹ جلد کتاب میشود. در کتاب سوم این مجموعه که به زبان پهلوی نوشته شده است، میخوانیم که در پی حمله اسکندر به ایران، کتابهای ارزشمند ایرانزمین به سرنوشتی تلخ دچار شدند. برخی از این کتابها سوزانده شدند و برخی دیگر که در گنجینهها پنهان شده بودند، به دست رومیان افتادند. این آثار، که پیش از این به زبان یونانی ترجمه شده بودند، حاوی آگاهیهایی از گذشته بودند. همچنین در کتاب چهارم دینکرت میخوانیم که در دوره پادشاه ولخش اشکانی (بلاش اول)، فرمان داده شد که اوستا و زند (تفسیر پهلوی اوستا) و همچنین کتابهای ادبی که از گزند و غارت اسکندر و سپاهش جان سالم به در برده بودند، حفظ و نگهداری شوند.
اسکندر در بندهشن
بندهشن یکی از مهمترین کتابهای ایران پیش از اسلام است که شامل اطلاعات مهمی درباره خلقت، تاریخ و جغرافیای آن دوره است. این کتاب شامل تاریخ اساطیری و واقعی ایران از ابتدای خلقت تا حمله تازیان، سرانجام جهان و آمدن سوشیانس (موعود زرتشت) میشود. درباره اسکندر در این کتاب میخوانیم که در زمان پادشاهی دارایداران (داریوش سوم)، اسکندر از هروم (روم) آمد. ایران را اشغال کرد، شاه، مغان و بزرگان ایران را کشت، آتش مقدس آتشکدهها را خاموش کرد، اوستا را سوزاند و ایران را با ۹۰ تن از شاهزادگان همقوم خود تقسیم کرد.
اسکندر در کارنامه اردشیر بابکان
این کتاب، همانطور که از نامش پیداست، درباره نحوه به قدرت رسیدن اردشیر بابکان، اولین شاه ساسانی، است. البته که این کتاب شامل چند گفتار تاریخی نیز میشود. این کتاب که طبق تحقیقات توسط موبدان زرتشتی در اواخر دوره ساسانی نوشته شده، اسکندر را در کنار اژدیهاک (ضحاک) و افراسیاب آورده و گفته:
با آن همه نیرو و ارتشی که ضحاک، افراسیاب تورانی و اسکندر رومی داشتند، اما چون یزدان با آنها نبود، چنان نابود شدند که اثری از آنها پیدا نیست.
کارنامه اردشیر بابکان
اسکندر در شهرستانهای ایرانشهر
کتاب “شهرستانهای ایرانشهر” یک متن کهن پهلوی است که اطلاعات سیاسی و جغرافیایی مربوط به عصر ساسانی را ارائه میدهد. در این کتاب میخوانیم که پس از آنکه زرتشت دین خود را به فرمان گشتاسب شاه معرفی کرد، ۱۲ هزار فرگرد (بخش) از آموزههای خود را با خط دینی بر روی لوحهای زرین حکاکی و نگارش کرد و آنها را در گنجینه آتش مقدس (که منظور آتش پیروزمند بهرام است) قرار داد. اما پس از آن، اسکندر ملعون آمد و این متون مقدس را به آتش کشید و سپس خاکسترشان را در دریا افکند.
اسکندر در نامه تنسر به شاه طبرستان
همانطور که در اکثر متون بالا که از منابع پیش از اسلام هستند، دیدیم، اسکندر پس از فتح ایران دست به آتش کشیدن کتابخانهها و از بین بردن متون مقدس زد. این متون شامل جزئیات تاریخی، سیاسی و عرفانی بودند. یکی دیگر از منابعی که صحت این اتفاق را تأیید میکند، نامه تنسر، هیربد هیربدان (به پیشوا و آموزنده آئین مزدیسنی “هیربد”، و به بالاترین مقام هیربدان در دوران ساسانی، “هیربد هیربدان” میگفتند.) است. او در نامه خود به جشنسف شاه طبرستان میگوید:
اسکندر کتاب مقدس دین ما را که بر ۱۲ هزار پوست گاو نوشته شده بود، در شهر استخر سوزاند. از آن دانش، تنها یک سوم در دلها باقی ماند، اما حتی آن بخش نیز شامل تمام احادیث، شرایع و احکام نبود. با گذشت زمان و به دلیل فساد مردم، سقوط حکومت و تمایل به فریب، این احادیث نیز از یادها رفتند، بهگونهای که از حقیقت آنها چیزی باقی نماند.
تنسر، هیربد هیربدان
source