در دنیای بازیهای ویدیویی، خیر و شر معمولاً ساده به نظر میرسند. با قهرمانها (پروتاگونیستها) و شخصیتهای شرور (آنتاگونیست) مشخصی سر و کار داریم اما گاهی اوقات ضدقهرمانهای بازی همیشه به آن اندازه که به نظر میرسد، در طرف اشتباه داستان قرار ندارد.
شخصیتهای منفی متعددی در بازیهای ویدیویی هستند که اهداف منطقی دارند و انگیزههایشان حتی میتواند توجیهپذیر باشد. تا جایی که حقایق بیان شده از طرف آنها میتواند بازیکن را به فکر فرو ببرد. بله، این احتمال هم وجود دارد که فرد شرور میتواند کسی باشد که منطقیترین حرفها را میزند، اما همین مسئله باعث میشود که از او بیشتر متنفر شوید. زیرا هیچ چیز بدتر از این نیست که حقایق تلخی را در مورد قهرمان مورد علاقهتان از دهان یک فرد شیطانصفت بشنوید.
گاهی با تغییر نگاه به داستان یا شخصیتها، ممکن است بفهمیم شخصیتی که به عنوان دشمن برایمان تعریف شده، در واقع از دیدگاهی متفاوت، حق داشته است. این تغییر زاویه دید میتواند تناقضات و نقاط ضعف شخصیت قهرمان یا پروتاگونیست را نشان دهد. پذیرفتن این موضوع سخت است، اما این شروران حقیقت را میگویند. تنها دلیلی که فکر میکردید آنها تماماً بد ذات هستند این بود که پذیرش حقیقت بیش از حد دشوار بود.
توجه داشته باشید که این مقاله کم و بیش شامل اسپویل داستان بازیهای نام برده شده است.
۱۰. Big Boss – Metal Gear Solid
بیگ باس (Big Boss)، از سری Metal Gear Solid، در ابتدا بهعنوان یک آنتاگونیست معرفی شد که به دنبال فرو بردن جهان در جنگی بیپایان بود. هدف او، یعنی این که به افراد اجازه دهد برای باورهای شخصی خود بجنگند، هرچند ایدهآلگرایانه اما بهطور ناخواسته اشتباه بود.
از منظر دنیای واقعی، بیگ باس شاید یک فرد دیوانه به نظر برسد اما در دنیای Metal Gear، آرمانهای او حقیقتی تلخ درباره اسنیک (Snake) و دیگر شخصیتها را نمایان میسازند. در دنیای بازی، دولتهای بزرگ کنترل محکمی بر رسانهها و منابع اطلاعاتی جهان دارند. این مسئله، همراه با پیشرفتهای بزرگ تکنولوژی، به آنها اجازه میدهد که مردم را بدون توجه به رفاه آنها و طبق میل خود کنترل کنند.
این مسئله در ارتش منجر به آن میشود که با بسیاری از سربازان، بیرحمانه رفتار شده و نادیده گرفته شوند. بیشتر سربازانی که در بازیهای مختلف Metal Gear در نقش آنها بازی میکنید یا ملاقاتشان میکنید، سرنوشت مشابهی دارند؛ از جمله استاد و مربی خود بیگ باس.
به همین دلیل است که هرچند یک جنگ بیپایان ممکن است بد به نظر برسد، اما شاید بهتر از مبارزات بیپایان و بیمعنایی باشد که مردمان برای قدرتهای حریص دنیا انجام میدهند.
۹. Carlito Keyes – Dead Rising
کارلیتو کیس، شخصیت منفی بازی Dead Rising، ویروس زامبی را در شهر ویلامت (Willamette) رها و کل شهر را به یک منطقه مرگبار و ترسناک تبدیل کرد. کارلیتو به نظر نمیرسد از کردههایش پشیمان باشد یا برای افراد بیشماری که باعث مرگشان شد، سوگواری کند. به همین دلیل است که بیشتر بازیکنان دل خوشی از او ندارند.
با این حال، کارلیتو دلیل نسبتاً منطقی برای انتشار بیماری و بیتفاوتیاش نسبت به آن دارد. در پایان داستان، کارلیتو و خواهرش ایزابلا فاش میکنند که آنها ساکنین شهر ویلامت را به زامبیها تبدیل کردند تا توجه جهان را به همان بیماریای که دولت ایالات متحده قبلاً بر روی شهر زادگاه آنها آزمایش و سپس تمام شواهد آن را پاک کرده بود، جلب کنند.
کارلیتو میداند که ویروس زامبی چقدر خطرناک است، اما او معتقد است که تنها راه برای نشان دادن این خطر به جهانیان، بدون آنکه ایالات متحده آن را پنهان کند، این است که خودش آن را در جایی رها کند. کارهای او سوالبرانگیز هستند، اما با توجه به اینکه ویروس زامبی در ادامه داستان به یک پدیده شناخته شده برای جهانیان تبدیل شد، نمیتوان گفت که نتیجه کارش کاملاً اشتباه بوده است.
۸. Ulysses – Fallout: New Vegas
یولیسیس یا همان Ulysses نقش آنتاگونیست را در بستهالحاقی Lonesome Road بازی Fallout: New Vegas ایفا میکند. او با گسترش داستان پیشزمینه شخصیت اصلی بازی و افشای اطلاعاتی از گذشته او، باعث به چالش کشیده شدن تصورات ذهنی بسیاری از بازیکنان درباره داستان و شخصیت اصلی شده و در نتیجه بحثهای زیادی را در میان جامعه طرفداران بازی به وجود آورده است.
دلیل اصلی جنجالآفرینی یولیسیس این است که او نقش مهم شخصیت اصلی (Courier Six) در نابودی هستهای سرزمین خود یعنی The Divide را افشا میکند و نشان میدهد که این شخصیت هر جا که میرود، ردی از مرگ و ویرانی به جا میگذارد. یولیسیس به شما ثابت میکند که لزوماً قهرمان Mojave نیستید، زیرا مهم نیست که از کدام جناح حمایت کنید، شما همیشه مسئول نابودی چندین فرهنگ و جامعه در طرف مقابل جنگ خواهید بود.
شاید او فردی آزاردهنده و خودبزرگبین به نظر برسد اما او شما را وادار میکند به اعمال خود در بازی فکر کنید و نشان میدهد که داشتن قدرت تغییر سرنوشت Mojave به تنهایی، آنقدر که به نظر میرسد خوشایند نیست.
۷. Raphael – Baldur’s Gate 3
رافائل، شیطان حاضر در Baldur’s Gate 3، آنتاگونیستی که دائماً شخصیت شما را آزار میدهد و سعی دارد او را وادار کند تا در ازای درمان او، روحش را تسلیم کند. به عنوان یک موجود جهنمی که تشنه روح است، رافائل طبیعتاً قابل اعتماد نیست و حرفهایش معمولاً با احتیاط زیادی باید شنیده شوند. با این حال، هشدار او درباره متحد شما یعنی Emperor کاملاً درست است.
در مرحله سوم بازی، رافائل سعی میکند شما را قانع کند که یک شی قدرتمند را با یک چکش مبادله کنید. این چکش میتواند شاهزاده گیتیانکی، که Emperor از او برای محافظت از گروه شما در برابر Absolute استفاده میکند را آزاد کند. او این تبادل را اینگونه توجیه میکند که به یک Mind Flayer مثل Emperor نمیتوان اعتماد کرد. اگرچه رافائل در اینجا انگیزههای پنهانی دارد، ولی گفتههایش درباره متحد شما کاملاً درست است.
اگر تصمیم بگیرید گذشته Emperor را بررسی کنید، متوجه میشوید که او قبلاً هم متحدانش را فریب داده و اگر با او در درگیر شوید، به شما میگوید که تنها یک مهره در نقشههای او هستید.
۶. Solas – Dragon Age: Inquisition
خیانت سولاس و افشای اینکه او همان خدای الفی، Dreadwolf است، در بستهالحاقی Trespasser بازی Dragon Age: Inquisition باعث شده تا بسیاری از افراد از این شخصیت بیزار شوند.
از آنجا که برنامه او شامل پیوند دادن جهان مادی و Fade و در نتیجه نابودی Thedas و ساکنانش است، او به یکی از ابرشرورهای این بازی تبدیل شد. با این حال، مسئله این است که برنامه سولاس، با وجود اینکه به نظر میرسد نابودکننده و باعث نسلکشی باشد اما کاملاً بیمنطق نیست. در واقع میتوان گفت که سولاس در مورد تلاش برای از بین بردن پرده بین دنیاها (Veil) حق دارد.
در طول Trespasser، شما متوجه میشوید که دنیای Thedas قبلاً از Fade جدا نبوده است. پردهای که بین این دو دنیا قرار دارد، توسط دیگر خدایان الفی ایجاد شد تا مردم خود را سرکوب کنند و در قدرت باقی بمانند. آنچه که سولاس به دنبال آن است، در واقع بازگرداندن دنیا به حالت اصلی خود و در عین حال رفع تمام مشکلاتی است که با ایجاد پرده و در نتیجه با ورود شیاطین و جادو به وجود آمده است.
بله، نقشههای او شامل نابودی Thedas است، اما وقتی آن روی قصه، زندگی در دنیایی مملو از شیاطین و جادو با مشکلات غیرقابل حل و ترسناک است، شاید شروع مجدد چندان ایده بدی نباشد.
۵. Logan – Fable 3
لوگان، پادشاه ظالم و برادر شخصیت اصلی بازی Fable 3، حاکمیت بیرحمانهای بر پادشاهی آلبیون دارد و با گسترش ارتش به هزینه مردمش، باعث نفرت بازیکنان میشود. با این حال، علیرغم تمام گناهان و اشتباهاتش، حکومت سفت و سخت او منجر به نتیجهای مثبت میشود؛ چرا که به کمک این پیشرفتهاست که در نهایت از نابودی کامل جهان جلوگیری میکنید.
بدون تلاشهای لوگان برای تقویت صنعت و قدرت نظامی کشور، آلبیون به اندازه کافی قوی نمیشد تا در برابر ارتش فراطبیعی Crawler در نیمه دوم بازی مقاومت کند. اگرچه در نهایت شما هستید که به عنوان فرمانده،کشور را از چنگال Crawler نجات میدهید، اما بخش بزرگی از ابزارهای جنگی و ارتش که در این نبرد حیاتی استفاده میشوند، به لطف اعمال لوگان فراهم شدهاند.
ممکن است لوگان میتوانست بدون اعمال اینهمه ظلم به مردم، کشورش را برای دفاع آماده کند، اما حتی با وجود گناهانی که مرتکب شد، او وظایفش را به عنوان حافظ سرزمین به خوبی انجام داد.
۴. Darkstalker Kaathe – Dark Souls
بازی Dark Souls به دلیل توضیحات بسیار کم و دنیای مبهمش، بسیاری از بازیکنان را در اولین تجربهشان سردرگم میکند. به همین دلیل، بیشتر تصمیمات بازیکنان تازه وارد بر اساس سرنخهای محیطی و ظاهر شخصیتهای NPC گرفته میشود. در این میان، Darkstalker Kaathe، مار غولپیکر و مرموزی که از شما میخواهد دنیا را نابود کنید، در نگاه اول به عنوان یک شخصیت منفی به نظر میرسد که باید از او دوری کنید. در مقابل، همتای او یعنی Kingseeker Frampt که از شما میخواهد دنیا را نجات دهید، به نظر انتخاب بهتری است.
با این حال، هدف شرورانه Kaathe در واقع به مراتب بهتر از کار به ظاهر قهرمانانهای است که شما سعی در انجام آن دارید. با روشن کردن دوباره شعلهای که Lordran را زنده نگه میدارد، در واقع هر بار شرایط جهان بدتر میشود و ساکنان آن بیشتر به دیوانگی و عذاب کشیده میشوند. از سوی دیگر، اگر شعله را طبق خواسته Kaathe بگذارید خاموش شود، این چرخه جنون پایان یافته و ارواح شکنجه شده آزاد میشوند. اگرچه درخواست او ترسناک به نظر میرسد، اما پایان تصمیم او در واقع بهترین انتخاب برای تمام کردن رنجها و عذابهای جهان است.
۳. Dr. Wallace Breen – Half-Life 2
دکتر والاس برین یکی از شخصیتهای منفی سری بازیهای Half-Life است. او به تنهایی مسئول تسلط Combine بر زمین است و سیاره را پس از حمله آنها به متجاوزین بیگانه تسلیم کرد. والاس به دلیل همکاری نزدیکش با بیگانگان و ایفای نقش سخنگوی تبلیغاتی آنها، یکی از منفورترین شخصیتهای این سری بازیها است. او به عنوان خائن به بشریت شناخته میشود که سیاره خود را در ازای نقش مدیریتی در نیروهای اشغالگر بیگانه فروخت.
با این حال، این نوع برداشت کمی نادرست است. اغلب فراموش میشود که معاملهای که برین با Combine انجام داد در نهایت بشریت را از نابودی کامل نجات داد. نیروهای Combine در طی جنگ هفت ساعته ارتشهای زمینی را شکست دادند، بنابراین اگر برین تسلیم نمیشد و معاملهای را انجام نمیداد، وضعیت بشریت میتوانست بسیار بدتر از آنچه که در Half-Life میبینیم باشد. در واقع ممکن بود انسانها کاملاً از بین بروند.
البته این موضوع سایر کارهای برین شیطانصفت را توجیه نمیکند؛ اما وقتی صحبت از معامله با Combine است، به نظر میرسد تصمیم او برای حفظ بشریت ضرورت داشت.
۲. Abby Anderson – The Last Of Us Part II
ابی اندرسون یکی از دو شخصیت اصلی The Last of Us Part II است. شخصیتی که پس از قتل جوئل، الی در تمام بازی به دنبال او میگردد. در بخشی از بازی، شما در نقش ابی بازی میکنید تا دنیا را از دیدگاه او ببینید و متوجه شوید که درست مانند الی، او هم انسانی آسیبدیده است که انتقامجویی او را وادار به ارتکاب کارهای وحشتناک میکند.
در واقع، ابی دختر یکی از دانشمندانی است که جوئل در نسخه اول میکشد. درست همان جایی که جوئل متوجه میشود گروه فایرفلایز (Fireflies) قصد دارند جان الی را برای پیدا کردن درمان بیماری شیوعیافته در دنیا، بگیرند. با اینکه در آن لحظه همدلی با جوئل آسان است، اما بهطور عینی تصمیم او خودخواهانه و از نظر اخلاقی اشتباه بود، چرا که او تنها شانس کل بشریت برای بازگشت به زندگی عادی را نابود میکند.
علاوه بر این، جوئل در فرآیند نجات الی، دهها نفر دیگر را نیز میکشد؛ که یکی از آنها پدر ابی است و همین موضوع تبدیل به دلیل موجهی برای انتقام ابی و قتل جوئل میشود.
۱. Edgar Ross – Red Dead Redemption
ادگار راس در Red Dead Redemption به عنوان آنتاگونیست بخش پایانی بازی حضور دارد. او یک مامور ویژه است که برای آژانس تازه تاسیس دولت کار میکند و جان مارستون را تحت فشار قرار میدهد تا با کمک او اعضای باقیمانده از گروه قدیمیاش را نابود کنند. به دلیل روشهای سختگیرانه و اینکه در نهایت دستور قتل جان را صادر میکند، راس یکی از منفورترین شخصیتهای این سری است.
اما اگر داستان را از دیدگاه جان بازی نمیکردید، متوجه میشدید که ادگار راس در واقع قهرمان واقعی ماجراست. از حق نگذریم، اعضای گنگی که او تحت تعقیب قرار داده، از جمله جان، جنایتکارانی واقعی و مسئول قتلهای بیشماری هستند.
با اینکه راس از تاکتیکهای خشونتآمیزی برای دستیابی به اهدافش استفاده میکند، وقتی با افرادی که او را میشناسند صحبت میکنید، متوجه میشوید که او واقعا از این بخش از کارش لذت نمیبرد، بلکه این کارها را فقط برای رسیدن به اهداف شغلیاش انجام میدهد. چه موافق باشید یا مخالف، اگر شما هم در دنیای Red Dead Redemption یک فرد عادی بودید، ادگار راس قهرمان شما میبود.
source