این فصل سریال رایان مورفی با عنوان Monsters: The Lysle and Erik Menendez Story تغییراتی نسبت به فصل قبل یعنی Monster: The Jeffrey Dahmer داشته است که مثلاً می‌توان به تفاوت لحن روایی اشاره کرد. فصل اول این سریال با داستانی که از قاتل سریالی بدنام آمریکایی نشان داد، ما را به وحشت انداخت، اما فصل جدید مسیری متفاوت به خود گرفته است. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا این فصل را مورد بررسی قرار بدهیم.

Monsters: The Lysle and Erik Menendez Story به بینندگان پوچی نهفته در ثروت و برتری مادی را نشان می‌دهد و در عین حال شخصیت‌هایی که از نظر اخلاقی پیچیده هستند را دنبال می‌کند. فصل دوم مطمئن شده که تاریکی موجود در فصل قبل را با لحنی کمدی ترکیب کند تا تجربه‌ی منحصر به فرد و درگیر کننده‌ای بوجود بیاید. Dahmer ما را به نیمه‌ی تاریک شخصیتی می‌بُرد که واقعاً ترسناک بود و اینکار را با لنزی جدی به نمایش می‌گذاشت؛ Menendez بیشتر به سمت نمایش پوچی تمایل دارد و روایت تکان‌دهنده‌اش با المان‌های ابزورد گره خورده‌اند.

نقد سریال Monsters: The Lyle and Erik Menendez Story | بررسی پرونده‌ی برادران منندز
با افزودن المان‌های ابزورد، داستان برادران منندز سبک منحصر به فردی پیدا کرده است

این فصل سریال به پرونده‌ی جنایی شدیداً بدنام لایل و اریک منندز می‌پردازد که به جرم قتل والدین خود در سال ۱۹۸۹ محکوم شدند. ما نه تنها در اینجا شاهد ترس‌های نهفته در چنین عملی هستیم بلکه دنیای شخصی این دو برادر را هم از نزدیک می‌بینیم تا بدانیم زیستن در شرایط سخت و تراماتیک چگونه است. آن‌ها خودشان را قربانیان پرورش و رشد در فضایی نامناسب و توسط افراد نامناسب می‌دانند و ادعا می‌کنند که بارها و بارها مورد سواستفاده‌ی احساسی، فیزیکی و جنسی قرار گرفته‌اند. چنین داستانی به خودی خود دارک می‌باشد و وجود شوخی‌های گهگاهی باعث شده که اتمسفر احساسی موجود در داستان کمتر سنگین باشد!

این اتمسفر احساسی بیشتر از اینکه درباره‌ی خشونت نهفته در ذات این جنایت باشد، درباره‌ی وضعیت غریب داستان منندزهاست. گاهی رایان مورفی به شکلی با محتوای اصلی تا کرده است که با وجود جدیت مشخص‌اش، احمقانه جلوه می‌کند؛ چنین انتخابی ممکن است برای افرادی که یک روایت سنتی‌تر و واقعی‌تر را ترجیح می‌دهند، زننده باشد اما از دریچه‌ای دیگر که بنگریم می‌توان اینطور برداشت کرد که شاهد دیدن منظر جدیدی از روایت‌های احساسی دنیای جرائم هستیم. این فصل بینندگان را به چالش می‌کشد و از آن‌ها می‌طلبد که به مضامین تراما، روابط خانوادگی و ثروت به شکلی جدید نگاه بکنند.

نقد سریال Monsters: The Lyle and Erik Menendez Story | بررسی پرونده‌ی برادران منندز
ایفای نقش این دو برادر توسط بازیگران کمتر شناخته شده‌ی آن‌ها از نقاط قوت سریال محسوب می‌شود.

یکی از المان‌های جذاب Monsters: The Lyle and Erik Menendez Story مربوط به بازیگران آن می‌باشد. بازیگران اصلی یعنی نیکولاس الکساندر چاوز و کوپر کوخ را قبلاً خیلی کم دیده‌ایم اما نمایشی جذاب دارند که بازتاب‌کننده‌ی ذات متناقض شخصیت‌هایشان است. هماهنگی و شیمی موجود در رابطه‌ی این دو برادر قانع‌کننده و خوب است. آن‌ها جذاب و در عین حال زننده هستند، احتمالاً همانطور که انتظار داریم برادران منندز در واقعیت بوده باشند.

بازیگران فرعی فیلم هم عالی هستند و هنرپیشگانی مثل خاویر باردم و کلویی سوینگنی به ترتیب در نقش‌های خوزه و کیتی منندز ایفای نقش کرده‌اند که والدین برادران محسوب می‌شوند. عملکرد باردم سعی کرده چیزی را بازتاب کند که در ظاهر به‌نظر می‌رسد پدری دلسوز است اما در عین حال تاریکی پیرامون این شخصیت را هم در خود دارد. مورفی از فلش‌بک‌ها استفاده کرده تا تفاوت بین قربانی بودن و ویلن بودن را در چنین ماجرایی به شکلی سمبلیک نشان بدهد. این ابهام نشان‌دهنده‌ی داینامیک خانوادگی هم می‌باشد که پرتره‌ی پیچیده‌ بدون جواب‌های حاضر و ساده شده‌ای را به بینندگان ارائه می‌دهد.

نقد سریال Monsters: The Lyle and Erik Menendez Story | بررسی پرونده‌ی برادران منندز
یک پرسش مطرح می‌شود؛ تا چه حد ادعای قربانی بودن برادران منندز صحت دارد؟

مورفی در طول سریال سعی کرده بینندگان را به پرسش وادارد و خواسته احساس همدردی آن‌ها را به چالش بکشد. در حالی که فصل اول رویکردی برعکس داشت و می‌شد بی‌رحمی شخصیت را از دریچه‌ای همذات‌پندارانه تماشا کرد، در این فصل داستان‌سرایی بیننده را به در نظر گرفتن ادعاهای برادران وامی‌دارد؛ آیا ادعای قربانی بودن آن‌ها صحت دارد؟ برای طرح چنین سوالی فضای سواستفاده‌گری که آن‌ها در آن رشد کرده‌اند به خوبی تصویرسازی شده است.

سکانس‌های مربوط به دادگاه خصوصاً جذاب هستند و احساسی که القا می‌کنند ترکیبی از پوچی و رسمی بودن در خود دارد. این لحظات توانایی القا کردن واقعه‌ای را دارند که آمریکا را برای مدتی مهبوت خود کرد و زیرلایه‌ی این واقعه را نشان می‌دهند؛ زیرلایه‌ای که توسط پول و قدرت باعث جهت دادن به جریان دادگاه شده بود. ثروت برادران اساسی را می‌ساخت که تخیلات عموم را شعله‌ور می‌کرد و لایه‌ای جدید از پیچیدگی را به این جریان وارد کرده بود. مورفی تعامل موجود بین قربانی بودن و گناه را مورد مکاشفه قرار داده است و نتیجه‌ی به دست آمده پرونده‌ای بود که همه‌چیز در آن از نظر اخلاقی قابل بحث می‌باشد.

Monsters: The Lyle and Erik Menendez Story شاید از نظر احساسی و تعلیق به پای فصل اول نرسد اما لحظاتی عمیق از کمدی تاریک دارد که تنش موجود در داستان را می‌شکند. این تغییر در لحن شاید گاه نامتجانس به نظر برسد اما جالب است و سکانس‌هایی وجود دارد که به طرز عجیبی بین لحن جدی و کمدی تراژیک، جریان سریال تغییر می‌کند. یکی از این لحظات، به عنوان مثال، زمانی‌ست که مادر لایل سر میز شام کلاه‌گیس او را یک آن از روی سرش می‌کشد. این لحظه به شکلی تاریک خنده‌دار بود و وقتی که عمیقاً به آن نگاه می‌کنیم وضعیت ناکارآمد خانواده‌ی منندز را ترسیم می‌کند، در عین حال ذات متناقص سریال را هم نشان می‌دهد.

در طول سریال، مورفی صحنه‌های چشم‌گیر از خرید کردن را به نمایش می‌گذارد و همچنین گاهی شاهد زندگی لاکچری برادران منندز هستیم. می‌توان اینطور برداشت کرد که سریال در حال نقد کردن مفهوم ثروت و قدرت است، اما گاهی افراط آنقدر زیاد می‌شود که آدم فکر می‌کند سریال از نشان دادن چنین سبک زندگی‌ای در حال حض کردن است! چنین چیزی را می‌توان به جنبه‌ی نمایشی سریال ربط دارد که می‌تواند با تراژدی مورد بحث در تناقض باشد. چنین انتخاب‌های استایل-محوری مضامین اخلاقی سریال و تعهد آن نسبت به نشان دادن وقایع را زیر سوال می‌برد.

نقد سریال Monsters: The Lyle and Erik Menendez Story | بررسی پرونده‌ی برادران منندز
افراط سریال در نشان دادن سبک زندگی پر زرق و برق برادران منندز، گاه متناقض با ذات داستان به‌نظر می‌رسد

سنتیمنتالیسمی که در همه‌جای داستان Dahmer دیده می‌شد و مثل باتلاقی آن را فرو می‌کشید در روایت داستان برادران منندز وجود ندارد؛ در اینجا مستقیماً به سراغ مفاهیم ظریفی مثل قدرت، برتری و تراما می‌رویم. شاید به میزان فصل قبل پر از احساس عصبانیت و خشم نسبت به وضعیت به نمایش کشیده شده نشویم ولی مضامینی مثل قربانی‌ شدن و مسئولیت داشتن باعث می‌شود که بیننده به ظرایف موجود در رفتار بشری به شکلی عمیق‌تر بنگرد.

با سبکی که مورفی سعی در پیاده کردن داشته است، وجود دیدگاه‌های متناقض در بازخوردهای بینندگان عجیب نخواهد بود؛ در واقع عدم ثبات در لحن روایی ممکن است که به یک میزان موجب ستایش یا واکنش شدید بشود. داستان برادران منندز همانطور که گفته شد توانسته هم به شکل پوچی کمدی باشد و هم بازتابی جدی از پیچیدگی‌های روابط انسانی را عرضه کند؛ به همین دلیل ممکن است هر چنین ناپایداری در لحن، مناسب هر کسی نباشد. میزان تأثیرگذاری Monsters: The Lyle and Erik Menendez Story مطمئناً به اندازه‌ی The People vs. O.J. Simpson نخواهد شد، اما می‌توان اطمینان حاصل کرد که در ژانر مجرمانه حرف‌هایی برای گفتن دارد و‌ بینندگان با روایت داستان به آن جذب می‌شود.

نهایتاً باید گفت که این فصل از این سریال به کارگردانی رایان مورفی داستانی تازه از جرم واقعی را نشان می‌دهد و از روایت ترسناک فصل قبل فاصله گرفته است. با استفاده از شوخی‌های دارک و مانور دادن بر مضامینی چون برتری مادی و تراما Monsters از بینندگان می‌خواهد که منظره‌ی مبهم داستان منندز را خودشان مورد قضاوت قرار بدهند.

عملکرد درخشانی از بازیگرانی چون نیکولاس الکساندز چاوز و کوپر کوخ شاهد هستیم که کمک می‌کند تا تعاملات چندلایه بین اعضای خانواده و شخصیت‌ها را بهتر بفهمیم و از بینندگان می‌خواهد که همذات‌پنداری خود نسبت به این قضیه را مورد پرسش قرار بدهند. شاید به اندازه‌ی دیگر سریال‌ها با موضوع جنایت شاهد روایتی تحریک کننده نباشیم اما Monsters ذهن را با مضامینی چون قربانی شدن، مسئولیت‌پذیری و پوجی ثروت درگیر خود می‌کند. نهایتاً می‌توان گفت که رایان مورفی با این فصل جای پای خود را در این سبک محکم‌تر کرده است.

source

توسط funkhabari.ir