آنچه که تو را نمیترساند ممکن است شخص دیگری را تا سرحد مرگ بترساند. این جمله را میتوان از راحتترین تعاریف زیر ژانر ترسروانشناختی دانست که در ادامه قصد دارم در مورد آن بنویسم. چندی پیش اثر پرافتخار Silent Hill 2 Remake (یا به اختصار SH2) منتشر شد و با کسب نمرات بالا، مورد استقبال بازیبازهای بسیاری قرار گرفت. بازی SH2 یکی از خاصترین آثار صنعت بازیهای ویدیویی محسوب میشود و نباید با عجله به سراغش بروید؛ چرا که این بازی قرار است تا آخر عمر همراه شما باشد و غم درون بازی بر روح شما حک شود. داستان عالی این اثر چنان در این بازی ریشه دوانده است که حتی مکانها و طراحی دشمنان دارای علت بوده و هدف سازندگان از خلق این بازی رساندن مفاهیمی عمیق به ذهن مخاطب است. سعی کنید تا در تجربه این اثر عجله نکنید تا بهترین حس دریافت شود. امروز با معرفی چند اثر از صنعت بازیهای ویدیویی و سینما سعی دارم شما را در موقعیتی قرار دهم که روح و ذهن شما آماده پذیرایی از Silent Hill 2 باشد.
تعریفی که برای ترس روانشناختی میتوان داشت همان است که فکرش را میکنید؛ در این زیر-ژانر مهم نیست چه میبینید تا بترسید، مهم این است که به چه چیزی فکر میکنید تا بترسید. ترس روانشناختی زیر-ژانری است متشکل از وحشت و عوامل ذهنی. این ژانر بر حالات ذهنی، عاطفی یا روانی تمرکز دارد تا مخاطب را بترساند و ناراحت کند و البته بر ترسهای روانی مانند جنون، اضطراب، گناه و پارانویا تمرکز میکند.
آثار زیر-ژانر ترس روانشناختی امروزه از محبوبترین عناوین وحشت محسوب میشوند و طرفداران تشنه تجربههایی هستند که با روان آنها بازی شود؛ البته این زیر-ژانر از ابتدا به این شکل نبوده و طی سالیان، دستخوش تغییرات بسیار زیادی شده است. در گذشتههای بسیار دور، ژانر وحشت در تعریف داستانهای ارواح خلاصه میشد تا اینکه در ابتدای قرن ۱۸، شاخ و برگهای بسیاری به داستانهای وحشت داده شد و علاقهمندان بیش از گذشته عاشق مطالعه این آثار شدند. نویسندگان سعی کردند با بیان افکار، بیماری، ترسهای شخصی و کابوسهایی که دیدهاند، آثار خود را عمیقتر کنند. توصیه میکنم کتاب قلعه اوترانتو از هوراس والپول (Horace Walpole)، مجموعه آثار آقای ادگار آلن پو (Edgar Allan Poe)، آقای اچپی لاوکرف (H.P.Lovecraft) و هنری جیمز (Henry James) را مطالعه کنید. اینها کسانی هستند که داستانهای ترس روانشناختی را شکل دادند.
فیلمهای روانشناختی که در رابطه با Silent Hill 2 بهتر است تماشا کنید
Jacob’s Ladder
از صحبتهای سازندگان نسخه اول بازی Silent Hill متوجه شدیم که آنها از فیلم محبوب Mist الهامات بسیاری گرفتهاند و میتوان گفت منبع الهام نسخه دوم، فیلم نردبان یعقوب (Jacob’s Ladder) است. الهامات از این فیلم چنان زیاد است که سازندگان به نوبه خود به این فیلم احترام گذاشتند و لباس شخصیت اصلی این فیلم به تن James، شخصیت اصلی بازی، است. حتی نحوه به نمایش در آمدن چند سکانس داستانی این بازی، همانند فیلم به تصویر کشیده شده است.
داستان این فیلم در مورد مردی است که از جنگ ویتنام بازگشته و خاطرات گذشته را کامل به یاد ندارد و کم کم شروع میکند به دیدن موجودات عجیب. این فیلم چنان موفق عمل کرد که تبدیل به یک کتاب درس برای آثار ترس روانشناختی شد. از آنجایی که داستان بازی SH2 از این فیلم الهام گرفته است، توصیه میکنم استثنائاً تماشای این فیلم را بگذارید برای بعد از به پایان رساندن بازی.
Psycho
کمتر کسی است که آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock) را نشناسد. همه ما با شنیدن نام او به یاد فیلم روانی (Psycho) خواهیم افتاد. داستان این فیلم در مورد زنی است که پولهای کارفرمای خود را میدزدد و در هتلی بین جادهای ساکن میشود. امروزه یکی از اصلهای اثر ترسروانشناختی، پایان غیر منتظره است و این اصل را فیلم Psycho بنا کرد. پایانی چنان شوکهکننده که ممکن است برای هفتهها و یا شاید همانند من سالها، همراه شما باشد. هیچکاک در ابتدای کار صفحات پایانی فیلمنامه را به کسی نداد تا آخر فیلم لو نرود؛ همچنین وی عوامل فیلم را مجبور کرده بود تا دست راست خود را بالا ببرند و قسم یاد کنند که پایان فیلم را به مجلات نگویند.
فیلم فقط ۸۰۰.۰۰۰ دلار خرج برداشت ولی در گیشه ۴۰ میلیون دلار فروش کرد و آخرین فیلم هیچکاک بود که به طور سیاهسفید منتشر شد. اگر به دنبال اثری ترسروانشناختی اصیل هستید این فیلم برای شماست.
Rosemary’s Baby
این فیلم را تماشا نکنید. درست است که میتوان گفت Rosemary’s Baby بهترین فیلم در این زیر-ژانر محسوب میشود، اما روح شما حین تماشا، در عذاب خواهد بود که البته این نشان از خوب بودن فیلم دارد و اینکه وظیفه خود را درست انجام داده است. داستان این فیلم در مورد زوجی جوان است که خانهای را با قیمت مناسب خریداری میکنند و اتفاقات ناخوشآیند به محض نقلمکان کردن آنها آغاز میشود. به عنوان مثال، زنی که شخصیت اصلی فیلم، با او در رختشویخانه آپارتمان آشنا میشود، پس از گذشت چندی به طور ناگهانی میمیرد. رقیبکاری همسر وی کور میشود و اتفاقات ناگوار دیگری نیز رخ خواهند داد. این فیلم در زمان اکران چنان ترسناک و باورپذیر بود که حتی بازیگران را به وحشت انداخت. یک بار سر صحنه فیلمبرداری یکی از بازیگران گفته بود: «این همه درود بر شیطان گفتن عاقبت خوبی ندارد»، و ظاهرا او تنها کسی نبود که چنین فکر میکرد. چند بازیگر دیگر هم از این اتفاق ناراضی بودند که البته گویا این موضوع پس از اکران بر سر زبانها افتاد؛ زیرا یکی از بازیگران سقوط میکند و به کما میرود، بازیگر دیگری کشته میشود و فرد دیگری مجبور به عمل جراحی میشود و همه اینها مردم را مجاب میکند که با یک فیلم نفرین شده روبهرو هستند. علاوهبر این موضوع، صداهای استفاده شده و موسیقی این فیلم بهعلاوه بازی عالی بازیگران، باعث میشود پس از تماشای این فیلم ۵۶ ساله، دیگر هیچوقت آن را فراموش نکنید.
Shining
یک اثر ترس روانشناختی نیاز ندارد تا به علاقهمندان این زیر-ژانر موجودات ترسناک و هیولا در محیطی تاریک و ترسناک نشان بدهد تا بترسند، بلکه با سناریوی مناسب حتی توان ترساندن مخاطبین را در روز روشن هم دارد و فیلم درخشش (Shining) این موضوع را به اثبات میرساند. نکته جالب این است که نقش خردسال درون این فیلم، بعدها طی مصاحبهای اعلام کرد که حتی نمیدانسته در فیلمی ترسناک ایفای نقش میکند. داستان فیلم در مورد نویسندهای است که به دنبال مکانی خلوت میگردد تا روی نوشتن رمان جدید تمرکز کند. پس دست همسر و فرزند خود را میگیرد و در هتلی بهعنوان سرایدار اقامت میگزیند تا در طول فصل زمستان (بهدلیل سرمای بیش از حد منطقه در فصل زمستان، هتل به طور کامل تخلیه میشود) در آرامش فضای هتل، داستانش را به پایان برساند.
متاسفانه این فیلم در زمان انتشار مورد بیمهری منتقدان قرار گرفت و نامزد جایزه تمشک طلایی برای بدترین کارگردانی و بدترین بازیگر زن شد؛ اما خوشبختانه با گذشت زمان، منتقدان و بینندگان این فیلم را تحسین کردند و حالا از برترین فیلمهای ترسناک به شمار میرود.
پایان این فیلم چنان شوکهکننده است که پس از گذشت ۴۴ سال، هنوز هم علاقهمندان در مورد داستان این فیلم بحث و گفتوگو میکنند و هر کس سعی میکند تئوری خود را در مورد داستان به اثبات برساند. از نکات جالب در مورد این فیلم میتوان به این نکته اشاره کرد که کارگردان برای عصبی کردن بازیگران، بعضی سکانسها را بالای ۴۰ بار برداشت میکرد؛ اینگونه میخواست تا بازیگر کنترل روان خود را از دست بدهد و اجرایی دیوانهوار داشته باشد.
بازیهای روانشناختی که در رابطه با Silent Hill 2 بهتر است تجربه کنید
The Evil Within 1
پس از آنکه استاد ژانر وحشت بقاء، یعنی شینجی میکامی (Shinji Mikami)، اعلام کرد میخواهد بازی جدیدی در این سبک بسازد، تمام نگاهها معطوف به او شد و بعد از انتشار اولین تریلر، انتظارها بهشدت از این بازی بالا رفت. اما پس از انتشار بازی، منتقدان آن را در حد انتظار ندانستند و نمرات آنطور که بازیبازها فکرش را میکردند، بالا نبودند. اما گویا پس از گذشت هر سال، این عنوان به محبوبیتش افزوده میشود و در شبکههای اجتماعی شاهد پادکستهای زیادی هستیم که از این بازی تعریف و تمجید میکنند و به اصطلاح میگویند اگر Resident Evil با Silent Hill ترکیب شود، این بازی پدید میآید. حقیقتاً، این بازی همزمان فاکتورهایی از ترس روانشناختی و وحشت بقاء را در خود جای داده و نتیجه اثری فوقالعاده خاص شده است.
این بازی طولانی از ۱۵ مرحله تشکیل شده است و مکانهای عجیبی را به بازیباز نشان میدهد. از تیمارستان گرفته تا مزرعه گلهای آفتابگردان و عمارتی مرموز. داستان بازی در مورد کارآگاهی به نام سباستین کاستِلانوز (Sebastian Castellanos) است که همسر خود را به طرز مشکوکی از دست داده و روزی از روزها در ماشین گشت پلیس به همراه دو همکار خود و یک پلیس، به صحنه جرمی که در تیمارستان واقع شده، احضار میشود. در ادامه، به محض ورود او به تیمارستان، اتفاقات عجیب شروع به رخ دادن میکنند. داستان چند لایهای که بسیاری از تولیدکنندگان محتوا حول آن تئوریپردازی کردهاند. یکی از نکات مثبت این بازی همزادپنداری با شخصیت اصلی است. به عنوان مثال، زمانی که او وارد اتاقی پر از اجساد میشود، سر خود را کج میکند و دماغش را میگیرد و از بوی بد محیط میگوید که این موضوع بازی را سینماییتر و عمیقتر میکند.
Dredge
کسی فکرش را نمیکرد اثری با مکانیزم و مینیگیمهای متنوع ماهیگیری، تا این حد بتواند عمیق باشد؛ عنوانی چنان تاثیرگذار که بلافاصله پس از انتشار در کنار بزرگان ژانر خود قرار گرفت. Dredge با الهام از نوشتههای نویسنده بزرگ، H.P.Lovecraft، اتمسفری عمیق را خلق کرد که داستانی مرموز را به تصویر میکشد. بازی به دو بخش اصلی شب و روز تقسیم میشود که میتوان با ماهیگیری در روز و پول حاصل از این کار، کشتی خود را ارتقا داد تا بتوان خطرات شب را دوام آورد. داستان به سادگی در مورد مردی است که به سرزمین جدیدی میرود تا ماهیگیری کند، اما همه چیز پیچیدهتر میشود. به او اخطار داده خواهد شد که این سرزمین را ترک کند اما او به اخطارها توجه نمیکند و به کار خود ادامه میدهد. پس از مدتی کوتاه، او ماهی جهشیافته، عجیب و ترسناکی را پیدا میکند و با قیمت بالایی میفروشد. فروشندگان خواهان ماهیهای جهش یافته بیشتری هستند و هرچه بیشتر در این بازی پیشروی کنید، اتفاقات مرموز بیشتری رخ میدهند.
Amnesia: The Dark Descent
قرار گرفتن در موقعیتهای خطرناک و ناتوان بودن شخصیت اصلی باعث میشود تا حس بقا در شما بیدار شود، اما زمانی که به تنهایی در راهروهای تاریک قلعهای قدیمی و مرموز قدم بزنید، متوجه میشود که باید از سایه خود هم وحشت داشته باشید. حال تصور کنید در چنین موقعیتی، هیولایی ترسناک قصد شکار شما را داشته باشد. در این موقعیت، فرار تنها راه ممکن است، اما آسان نخواهد بود. عنوان Amnesia: The Dark Descent چنین موقعیتی را خلق میکند. در بازی، برای فرار محیط را بدون ایجاد صدا و در سکوت مطلق جستوجو و با پیدا کردن سرنخهای موجود، معماها را حل کنید تا فرار ممکن شود. اما در حالی که از ترس دستان شما لرزان است و قلب در سینه میکوبد، توانایی حل معما در شما کاهش مییابد و امری بسیار دشوار میشود. به یاد داشته باشید که دویدن صدا ایجاد میکند و نور ایجاد شده بهخاطر استفاده از فانوس، باعث خواهد شد تا سریعتر و راحتتر توسط هیولا پیدا شوید. حفظ سلامت روان در این بازی بسیار دشوار است، در هر لحظه این احتمال وجود دارد ناگهان یکی از دربهای چوبی کهنه قلعه باز شود و هیولایی خوفناک بیرون آید و شما را تعقیب کند. در این لحظه، تنها راه ممکن فرار و مخفی شدن درون یکی از کمدهاست و باید دعا کنید تا هیولا سراغ شما نیاید.
The Mortuary Assistant
ایده جذاب The Mortuary Assistant و اعمال اصولی آنها باعث شد تا در کوتاهترین زمان ممکن، مشهور شود. شما در نقش مردهشوری هستید که باید در سردخانه مردهها را تحویل بگیرید و به وضعیت ظاهری آنها برسید اما به هیچ وجه نمیتوان انتظار داشت همه چیز به این آسانی پیش برود. در این بازی انواع هیولاها و ارواح در تاریکی محیط به سراغ شما خواهند آمد و باید با حل انواع پازلها، شیطان را از خود دور کنید. بازیباز باید از بین اجساد تشخیص دهد کدام یک تسخیر شده تا با اجرای مراسم مناسب خطر را دفع کند. از نکاتی که این بازی را بسیار ترسناک میکند و با ذهن شما بازی خواهد کرد، ارواحی هستند که به صورت غافلگیرانه بازیباز را میترسانند و ارزش تکرار را افزایش میدهند، زیرا بسیاری از این ترسهای در لحظه بوده و برای بار دوم که به سراغ بازی بروید، ممکن است اتفاقات جدیدی رخ بدهد. به همین دلیل بازیکن همیشه با ترس در راهروهای بازی حرکت خواهد کرد.
source