داستان زندگی دختر تارزان “تیپی بنجامین اوکانتی دگر” دختر کوچکی است که 10 سال اول عمرش را بین قبایل آفریقایی زندگی کرده و با حیوانات وحشی بزرگ شد. انتشار مجموعه عکس های این دختر، باعث شده گزارش ها و مصاحبه های فراوانی از او در مطبوعات دنیا منتشر شود. او در تمامی این مصاحبه ها از اینکه از سرزمین رها و آزاد آفریقا به خانه کوچک شان برگشته است، احساس ناراحتی می کند.

داستان زندگی دختر تارزان

عکس های زیادی از او در فضای مجازی منتشر شده است، تصاویری از دختر کوچکی که در یک قبیله آفریقایی زندگی می کند و عکس های زیادی با حیوانات وحشی دارد که دیدن این عکس ها انسان را یاد موگلی – قهرمان معروف کتاب جنگل – نوشته رودیارد کیپلینگ می اندازد.

«تیپی بنجامین اوکانتی دگر» در نامیبیا متولد شد، اما اصالتا فرانسوی است. پدر و مادرش هر دو عکاس حیات وحش بودند و به سفرهای هیجان انگیز، علاقه خاصی داشتند. این زن و شوهر جسور، فرزندشان را از همان بدو تولد با خود به هر کجا که می رفتند می بردند و عکس های زیبایی از او می گرفتند.

اکنون تیپی یک دختر 26 ساله است که در فرانسه زندگی می کند، اما هنوز یک فیل گنده آفریقایی را برادرش و یک پلنگ وحشی را بهترین دوست خودش می داند. او تصاویر کودکی اش را برای اولین بار در کتابی به اسم «من در آفریقا» به چاپ رسانده است.

 

 

 

داستان زندگی دختر تارزان

آغاز ماجراجویی

دختر کوچولوی خانواده در ژوئن 1990 در شهر میندهوک نامیبیا متولد شد و از همان بدو تولد، ماجراجویی را آغاز کرد و به همراه والدینش به سفر رفت. او به کشورهای بوتسوانا، زیمبابوه و آفریقای جنوبی سفر کرده است.

دختر فرانسوی به خاطر شرایط خاصی که داشت موفق شد دنیا را بسیار متفاوت تر از انسان های دیگر بشناسد و تجربیات جالب و منحصر به فردی به دست آورد که می توان گفت انسان های انگشت شماری می توانند تجربیاتی مشابه او کسب کنند و حیات وحش اطراف شان را تا این حد روشن و واضح بشناسند.

معمولا همه انسان ها به صورت غریزی و ناخودآگاه، هنگامی که یک حیوان وحشی مثل پلنگ یا تمساح را می بینند بسیار وحشت زده می شوند و فرار می کنند اما این دختر عجیب و غریب با زندگی کردن کنار قبایل مختلف آفریقایی، یاد گرفته چگونه با حیوانات وحشی کنار بیاید و با آنها زندگی کند.

این واقعا عجیب و باورنکردنی است که یک دختر چهار ساله روی خرطوم یک فیل بزرگ بنشیند و عکس بگیرد یا اجازه دهد یک پلنگ وحشی دستانش را لیس بزند و یا مثلا یک راسو بر دوش او سوار شود و از یک شترمرغ سواری بگیرد.

نظر تیپی درباره حیوانات

تیپی درباره حیات وحش نظرات جالبی دارد: «حیوان، حیوان است و اهلی و وحشی ندارد. همه آنها دوست داشتنی هستند و حق زندگی دارند و ما نباید آنها را بکشیم. تنها کاری که باید بکنیم این است که دوستدار حیوانات باشیم و ترس از آنها را از خودمان دور کنیم.»

سیلوی – مادر تیپی – می گوید: «زمانی که تیپی دختری بسیار کوچک بود و ما در جنگل و بین قبایل بدوی آفریقایی زدگی می کردیم، یکی از نگرانی های من درباره تیپی این بود که هر دقیقه و هر روز مواظب باشم تا میمون ها شیشه شیرش را ندزدند، دختر کوچولویم به هیچ وجه شیشه شیرش را از خودش جدا نمی کرد اما آن قدر حیوانات را دوست داشت که بیشتر اوقات باید مواظب می بودیم شیشه شیرش را به دهان آنها نگذارد تا به خیال خودش به آنها غذا دهد. میمون های آفریقایی علاقه عجیبی به شیشه شیر تیپی داشتند.»

سیلوی در ادامه صحبت هایش می گوید: «تیپی از هنگام کودکی آزادی زیادی داشته است. به خاطر می آورم روزی من را صدا زد و با صدای آهسته از من خواست تا از فیلی که با خرطومش در حال کندن میوه از درختان بود عکس بگیرم اما دائما به من هشدار می داد و می گفت مادر ساکت باش، ممکن است آن حیوان بیچاره را بترسانیم و او دیگر غذا نخورد.»

عکس های زیبا و باور نکردنی تیپی از نشستن بر پشت یک شترمرغ یا بازی با یک گورخر جوان یا شوخی کردن با یک فیل بزرگ برای تمام کسانی که این عکس ها را می بینند یک احساس مشترک را سبب می شود؛ احساس حسرت به این همه خوشبختی.

مادر تیپی می گوید: «دخترم به راحتی در چشم حیوانات اطرافش زل می زند و از طریق ارتباط چشمی و با قلبش با حیوانات رابطه برقرار می کند. هنگامی که او دختر چهار ساله ای بود با همین روش وارد قلمرو فیل های آفریقایی غول پیکر شد و بدون هیچ ترسی مانند قهرمان داستان تخیلی کتاب جنگل – موگلی – با آنها دوست شد. او به قدری کوچک بود که متوجه نبود آنها حیوانات غول پیکری هستند و ممکن است او را زیر دست و پای شان له کنند. فقط می خواست همان طور که با من و پدرش حرف می زد با آنها هم صحبت کند. البته به نظرم فیل ها چون تیپی نسبت به آنها بسیار کوچک بود، به او پاسخ می دادند و با او مهربان بودند.»

با حیوانات دوست شو

البته در این تعامل با حیوانات گاهی تیپی آسیب هم می دید چون حیوانات قابل پیش بینی نیستند. پدر تیپی می گوید: «من نمی ترسیدم اما به دخترم اجازه نمی دادم در هر مکانی که حیوانات را می بیند فورا به آنها نزدیک شود، یکی از عکس های زیبا و دیدنی تیپی، عکس با بچه شیری است که در حال مکیدن انگشت شست اوست و تیپی اسم این بچه شیر را موفاسا گذاشته بود.

یک سال پس از این که ما این عکس زیبا را گرفتیم، دوباره به آن منطقه برگشتیم. تیپی می خواست دوباره موفاسا را ببیند. البته موفاسا دیگر یک شیر بالغ و جوان بود اما هنگامی که موفاسا تیپی را برای بار دوم بعد از یک سال دید به آرامی به دخترم نزدیک شد و دم خودش را به حالت دوستانه ای بالا آورد و با دخترم شروع به بازی کرد، تیپی نیز مثل این که دارد گربه ای را نوازش می کند او را نوازش می کرد.»

در تمام مدت 10 سالی که تیپی بین قبایل آفریقایی زندگی کرد و با حیوانات وحشی دوست بود، هیچ وقت حیوانات به او حمله نکردند. جالب است بدانید دوستان صمیمی تیپی فیل های قوی هیکل، پلنگ وحشی، طوطی های خاکستری آفریقایی، آفتاب پرست ها، قورباغه های غول پیکر، سمورها، میمون های پوزه دراز، بابون ها و همچنین تمساح ها بودند که به طرز شگفت آوری با او دوست می شدند. فقط یک بار میمون پوزه دراز معروف به «میمون دم عصایی»، هنگام بازی، بینی تیپی را گاز گرفت که باعث شد برای چند روز جای زخم کوچکی روی بینی اش بماند.

مورد دیگری نیز برای تیپی مدر این 10 سال اتفاق افتاد و آن هم هنگامی بود که دختر کوچولو با یک بابون که اسمش را سیندی گذاشته بود در کنار رودخانه بازی می کرد، سیندی ناگهان به او حمله کرد و موهای دخترک را کشید فقط به این دلیل که نسبت به رفتار دوستانه و محبت آمیز او با بابون های دیگر حسودی اش شده بود. به هر حال رفتار حیوانات غیرقابل پیش بینی است و هنوز بسیاری از کدهای رفتاری آنها شناخته نشده است و نمی توان تشخیص داد که آنها در لحظه چه رفتاری از خود نشان می دهند.

بازگشت به خانه

سرانجام در سال 2005 تیپی همراه خانواده اش به فرانسه بازگشتند تا دختر نوجوان تحصیلاتش را ادامه دهد اما زندگی در پاریس برای تیپی بسیار سخت و دشوار بود ولی با همه مشکلات، این دختر جنگلی موفق شد بین زندگی قبلی اش در بین قبایل بدوی و زندگی جدید در دنیای مدرن تعادل ایجاد کند.

داستان زندگی دختر تارزان

خانم و آقای دگر می گویند: «آخرین سفرشان به آفریقا سال 2006 بوده که تیپی در آن زمان دختر 16 ساله ای شده بود و آنها برای دیدن حیواناتی که در گذشته تیپی با آنها دوست شده بود، دوباره به آفریقای جنوبی سفر کردند. در این سفر، دختر نوجوان با سیندی – بابون – ملاقات کرد. سیندی خودش یک مادربزرگ شده بود و از نوه هایش نگهداری می کرد اما باز هم زمانی که تیپی را بعد از سال ها دید، در کمال تعجب او را شناخته و به سمت او رفت و شروع به نوازش موهای تیپی کرد. این کار سیندی نشان می داد که او علاقه شدیدی به دخترمان دارد و در حال نظافت کردن اوست.»

البته سیلوی می گوید: «فقط حیوانات نبودند که دخترم را دوست داشتند بلکه تیپی در بین قبایل بدوی آفریقایی نیز بسیار محبوب بود. زمانی که او یک دختربچه کوچک بود، ما مجبور بودیم برای تهیه عکس و فیلم از حیوانات به درون جنگل برویم. در این موارد غالبا دخترم را نزد مردم قبیله «باشمن سان» می گذاشتیم.

آنها از قدیمی ترین قبایل آفریقا در صحرای کالاهاری هستند که از راه شکار زندگی شان را می گذرانند. به هر حال این مردم خونگرم، دخترم را مانند فرزندان خود می دانستند و دوستش داشتند. به همین دلیل از او مراقبت کرده و تا برگشت ما از جنگل، به او غذا می دادند و او را می خواباندند. تیپی نیز لحظات شادی را با آنها می گذراند و مثل آنها لباس می پوشید و با بچه های قبیله بازی می کرد.»

آقای دگر می گوید: «هنگامی که ما به پاریس برگشتیم، تیپی بسیار تنها شد چون حیواناتی را که دوستانش محسوب می شدند از دست داده بود. متاسفانه در آپارتمانی که در آن زندگی می کردیم نیز جایی برای نگهداری از حیوانات نداشت. به همین دلیل مجبور شدیم برای این که دختر عزیزمان افسرده نشود یک غاز را به عنوان حیوان خانگی برای او بیاوریم. تیپی غاز را همه جا با خودش می برد؛ در قطار، هواپیما، خیابان و هر جایی که شما فکر کنید غاز همراه تیپی بود که روی سر یا روی شانه اش به خواب رفته بود.»

تیپی در این باره می گوید: «من پرنده کوچکم را خیلی دوست دارم زیرا در این سال هایی که از آفریقا برگشتیم تنها دوست من است.»

در حال حاضر تیپی دگر یک دختر 26 ساله است و در حال تحصیل در رشته فیلمبرداری سینمایی است. او سعی دارد هر چه زودتر درسش را در رشته مورد علاقه اش تمام کند تا بتواند مانند پدر و مادرش برای فیلمبرداری از حیات وحش دوباره به آفریقا و جنگل های ماداگاسکار نزد دوستان قدیمی اش برگردد.

تیپی خاطرات زندگی اش در آفریقا را به صورت کتابی به اسم «خاطرات من در آفریقا» نوشته که در آن تمام جزئیات سفرهایش و عکس های باورنکردنی و شگفت انگیز خود و حیوانات را به چاپ رسانده و اخیرا در سراسر دنیا منتشر شده است. تیپی در مورد کتابش می گوید: «من قلب و افکار خودم را در این کتاب گذاشته ام.» خاطرات تیپی مانند داستان خیالی موگلی پسر جنگل است اما این بار قهرمان کتاب واقعی است.

در سال 2002 یکی از فیلم های مستند آقا و خانم دگر که در مورد حیات وحش و محیط زیست آفریقا بود و دخترشان بازیگر اصلی آن بود در تلویزیون نمایش داده شد. همچنین در سال 1997، آنها فیلم مستندی در مورد تجارب دخترشان به اسم «جهان بر اساس تیپی» ساختند که در سال 2004 به نمایش در آمد. البته این روزها تیپی با انتشار عکس های خارق العاده اش اظهار دلتنگی کرده و امیدوار است بتواند دوباره نزد دوستان واقعی اش در آفریقا برگردد.

source

توسط funkhabari.ir