در این مقاله به ۱۰ ترند رایج در بازی های ویدیویی اشاره خواهیم کرد که به تدریج از دنیای بازیها رخت بسته و ناپدید شدند.
صنعت بازیهای ویدیویی مانند تمامی رسانههای دیگر همچون سینما، همواره از ترندهای خاصی پیروی کرده است. اصولاً ترندها، راههای امتحانشدهای هستند که نتیجهی آنها در یک بازهی زمانی بسیار مطلوب بوده است. معمولاً ترندها عمر کوتاهی دارند و در بهترین حالت، پس از دو سه سال، جای خود را به ترندهای جدیدتر میدهند. در این میان، برخی از ترندها آنقدر رایج میشوند که پس از محو شدنشان، جای خالی آنها کاملاً حس میشود. حالا این جای خالی میتواند دلتنگی و حس نوستالژی را برانگیزد، یا برعکس، باعث شود شکرگزار باشیم که دیگر شاهد چنین چیزهایی نیستیم!
در این مقاله به ده نمونه از این ترندها اشاره کردهایم که روزی جزء جداییناپذیر صنعت بازی به حساب میآمدند و حالا بسیار کمرنگتر شده و حتی در مواردی کاملاً محو شدهاند. هرچه سنتان بالاتر باشد، احتمالاً موارد بیشتری از این لیست را با پوست و گوشت درک خواهید کرد. پس برویم که ترندها را زیر و رو کنیم!
۱۰- کدهای یکبار مصرف حالت آنلاین
احتمالاً در کشور ما خیلیها این قضیه را بخاطر نداشته باشند، چون ما معمولاً عادت داشتیم از سیدی فروشی سر محلهمان که ویترینش مستند حیات وحش تا پلنگ صورتی را دربرمیگرفت بازی بخریم! اما در نقاط دیگر جهان که بسیاری از مردم بازی اورجینال را تهیه میکردند، ورود کدهای یکبار مصرف به دنیای بازی، باعث غافلگیری خیلیها شد. هر نسخه از بازی دارای یک کد بود که تنها یک بار میتوانست استفاده شود. اگر بازی دستدوم میخریدید، احتمالاً باید برای آنلاین بازی کردن دوباره هزینه میکردید.
این سیستم، به نظر میرسید راهی برای مقابله با بازار بازیهای دستدوم است، اما در واقع برای بازیکنان عذابآور بود. هیچچیز بدتر از این نبود که پس از خرید بازی، بفهمید کد قبلاً استفاده شده و شما مجبورید بیشتر هزینه کنید.
خوشبختانه، این ترند با ظهور سرویسهای اشتراکی و روشهای مدرنتر کنار رفت. اما آن دوره کوتاه هنوز به عنوان یکی از عجیبترین تصمیمات صنعت بازی در یادها باقی مانده است.
۹- فیلتر زرد مشهور!
به سالهای میانی دههی ۲۰۰۰ بازمیگردیم، زمانی که انگار سازندهها قسم خورده بودند روی هرچیزی فیلتر زرد بگذارند! تکنیک Bloom Lighting تازه به میدان آمده بود و توسعهدهندگان بازی فکر میکردند هرچه صفحه نمایش بیشتر بدرخشد و نور از همه جا جاری شود، بازیها واقعیتر به نظر میرسند. نتیجه؟ یک بازی تار و زردرنگ که مذبوحانه تلاش میکند رئال به نظر برسد!
چنین جلوههایی در بازیهایی مثل Deus Ex: Human Revolution یا Gears of War به چشم میخورد، و انگار همه سازندهها توافق کرده بودند که رنگ زرد، رنگ آینده است. حس نوستالژی این ترند درست مثل دیدن یک عکس قدیمی است که با فیلتر گرفته شده و میدانید دیگر هرگز نمیشود آن را بازسازی کرد.
شاید امروز این سبک خندهدار به نظر برسد، اما در آن زمان، هر بازی که زرد بود، واقعگرایانه به حساب میآمد! بازیکنان نیز ناخواسته به این ترند تن داده بودند، حتی اگر چشمانشان کمی میسوخت. این ترند با آمدن تکنولوژی جدیدتر و نورپردازی بهتر از بین رفت، اما هنوز خاطرات آن خیابانهای زرد و مهگرفته در ذهنمان باقی مانده است.
۸- اسپلیت اسکرین
با اینکه شخصاً هیچوقت خیلی طرفدار این ترند نبودم، اما خیلیها معتقدند هیچ چیزی بهتر از این نیست که با دوستانتان روی یک مبل بنشینید و با یک صفحه که به طور عادلانه دو نیم شده، رقابت کنید. اسپلیت اسکرین، تجربهای بینظیر از بازیهای چندنفره بود. Mario Kart و GoldenEye 007 تنها چند نمونه از بازیهایی بودند که بازیکنان را ساعتها مشغول میکردند.
هیجان و دعواهایی که سر تقلب در این بازیها پیش میآمد از یاد گیمرهای قدیمیتر محو نمیشود! اما بازیهای آنلاین کمکم جای این صمیمیت را گرفتند و اسپلیت اسکرین از صحنه کنار رفت. البته هنوز هم بازیهای اینچنینی تولید میشوند، اما تعداد آنها نسبت به گذشته به شکل چشمگیری کمتر شده است. با وجود پیشرفتها، چیزی جای احساس آن رقابتهای رو در رو را نمیگیرد. اسپلیت اسکرین نماد دوران بیخیالی و لذتهای ساده بود.
۷- سبک RTS
بازیهای استراتژی لحظهای (RTS)، مانند Command & Conquer یا Age of Empires، زمانی پادشاهان صنعت گیم بودند. بازیکنان برای ساخت امپراتوریها، مدیریت منابع، و شکست دشمنان ساعتها وقت صرف میکردند. حس نابغه بودنی که از هدایت یک ارتش قدرتمند و مدیریت کشوری بزرگ به انسان دست میداد بینظیر بود!
اما وقتی که سبکهای جدید مانند MOBA و بازیهای تیراندازی آنلاین ظهور کردند، این ژانر کمکم به پسزمینه رفت. دلیل؟ شاید بازیکنان دیگر صبر و حوصله ساخت و ساز را نداشتند و اکشن فوری را ترجیح میدادند.
با این حال، یاد و خاطره آن روزهایی که با دوستان LAN Party میگرفتید و دنیا را فتح میکردید، همیشه در قلب طرفداران این سبک باقی مانده است. در چند سال اخیر شاهد بازسازی برخی از عناوین کلاسیک این سبک بودهایم. شاید دوباره روزی، بازیهای RTS بازگشتی شکوهمند داشته باشند و شخصاً امیدوارم آن روز هرچه زودتر اتفاق بیفتد!
۶- محتوای قفل!
آیا بهتر از این حس وجود داشت که بعد از ساعتها بازی و سختی کشیدن، یک ماشین جدید، یک اسلحه خاص یا حتی یک شخصیت افسانهای باز شود؟ بازیها زمانی بازیکنان را به چالش میکشیدند تا بهترین خودشان باشند و پاداش بگیرند. از باز کردن تمام ماشینهای Need for Speed گرفته تا شخصیتهای مخفی در Tekken، این تجربهها جزو هیجانانگیزترین لحظات بودند.
محتوای قفلشده مثل جایزهای بود که به سختکوشترین بازیکنان داده میشد. شما نمیتوانستید آنها را بخرید، بلکه باید به دستشان میآوردید. این حس دستاورد، چیزی بود که بازیکنان را برای ساعتها درگیر بازی نگه میداشت.
اما اکنون؟ بیشتر محتوای قفلشده به پرداخت درونبرنامهای تبدیل شده است. دیگر لازم نیست زحمت بکشید، فقط کارت اعتباریتان را در دست بگیرید! هرچند آسانتر شده، اما لذت و غرور تلاش برای باز کردن آن جوایز از بین رفته است.
۵- دوربین ثابت
دوربین ثابت، ترندی که در بازیهای ترسناک مثل Resident Evil و Silent Hill نهتنها بخشی از طراحی بازی بود، بلکه ابزاری برای خلق اضطراب و وحشت به شمار میآمد. دوربین از زاویهای خاص شما را نگاه میکرد، و شما احساس میکردید که زیر نظر هستید. این زاویهها هوشمندانه طراحی شده بودند تا ترس را تشدید کنند. گاهی چیزی در دید دوربین نبود، اما صدای قدمها یا سایهای گذرا، شما را به وحشت میانداخت. هیچچیز ترسناکتر از لحظهای نبود که میدانستید چیزی پشت سر شماست، اما دوربین نشانش نمیداد!
با پیشرفت گرافیک و طراحی بازیها، دوربینهای قابلکنترل جایگزین شدند، و بازیها سینماییتر شدند که قطعاً این تغییر باب میل اکثر گیمرهاست اما آن حس محدودیت و ناامنی که دوربینهای ثابت خلق میکردند، هنوز در ذهن عاشقان بازیهای ترسناک جاودانه است.
۴- بازیهای ریتمیک
زمانی بود که همه با گیتار پلاستیکی یا طبلهای کوچک در دست، احساس میکردند راکاستار هستند! بازیهای ریتمیک مثل Guitar Hero و Rock Band نه تنها سرگرمی بودند، بلکه خانواده و دوستان را دور هم جمع میکردند. این بازیها روزی واقعاً بازیهای مهمی در صنعت به شمار میرفتند و سری Guitar Hero با ابداع جدیدش در زمینهی گیمپلی توانست میلیونها نسخه بفروشد.
از لحظهای که اولین نت را مینواختید تا زمانی که آهنگی را بینقص به پایان میرساندید، حس ستاره بودن با شما بود. اما بهتر از آن، دیدن کسی بود که داشت برای نواختن یک گیتار پلاستیکی عرق میریخت!
با اینکه این ترند جذاب با گذشت زمان کنار رفت، اما برای کسانی که آن را تجربه کردهاند، خاطره آن مهمانیهای پر از خنده و مسخرهبازی هرگز فراموش نمیشود!
۳- سیستم سنگرگیری
به اواخر دهه ۲۰۰۰ خوش آمدید، زمانی که سیستم سنگرگیری همهجا بود. بازیها از Gears of War گرفته تا Uncharted، همگی یک دکمه مخصوص سنگرگیری داشتند. چه میخواستید چه نه، شخصیت شما مثل آهنربا به نزدیکترین دیوار میچسبید! این سیستم، بازیکنان را مجبور میکرد تا به جای شلیک بیهدف، استراتژیک فکر کنند. اما اگر کمی بیش از حد استفاده میشد، بازی به “جنگ پشت دیوار” تبدیل میشد. البته، تماشای انیمیشنهای شخصیتها که با عجله پشت موانع میرفتند، بخشی از لذت ماجرا بود.
این ترند به حدی همهگیر شد که هر روز شاهد یک کلون جدید از Gears of War بودیم. البته این کلونها فقط همین سیستم را کپیبرداری میکردند و در اکثر آنها خبری از کیفیت فنی و بصری Gears of War نبود!
با گذشت زمان، این سیستم از بازیها حذف یا اصلاح شد، چون دیگر به چشم یک کلیشه خستهکننده نگاه میشد. اما برای کسانی که عاشق این سبک بودند، سنگرگیری هنوز نمادی از دوران خاصی از بازیهای اکشن است.
۲- کدهای تقلب
اگر در دهه ۹۰ یا اوایل ۲۰۰۰ بازی میکردید، احتمالاً کدهای تقلب جزئی از روتین بازی شما بود! چند دکمه پشت سر هم فشار میدادید و ناگهان یک تانک وسط خیابانهای GTA ظاهر میشد یا تمام اسلحهها در Doom در دستان شما بود. تقلب؟ شاید. اما لذت؟ قطعاً!
حس کشف این کدها مثل باز کردن گنج بود. یادداشتهای دستنویس پر از ترکیب دکمهها بین دوستان ردوبدل میشد و مجلههای گیمینگ پر از کدهایی بود که به شما حس خدا بودن میداد. حتی یادم میآید کلوبها، چند سیدی پر از کد و ترینر را در قالب یک پک ویژه به تمام متقلبان میفروختند و هر کس این پک را داشت خفنتر بود! چه کسی میتواند رمزهای معروف مثل “IDDQD” در Doom، یا “HESOYAM” در GTA را فراموش کند؟
اما امروزه، به لطف دستاوردها (Achievements) و سیستمهای آنلاین، کدهای تقلب دیگر جایی ندارند. بازیها جدیتر شدهاند و تقلب کردن دیگر مثل گذشته راحت نیست. با این حال، یاد آن لحظههایی که حس میکردید کنترل جهان در دست شماست، همیشه باقی میماند.
۱- بازیهای حرکتی
زمانی بود که بازی کردن فقط به دستهها محدود نمیشد. با ورود Wii، Kinect، و PS Move، ناگهان یادشان افتاد ورزش را دوست دارند و در رقابت بودند تا ببینند چه کسی بهتر میتواند با دستهایش یک توپ مجازی پرتاب کند یا در بازیهای ورزشی دیگران را شکست دهد!
بازیهای حرکتی، مثل Wii Sports یا Dance Central، مردم را از روی مبل بلند کردند. از مادربزرگها تا کودکان، همه درگیر این موج بودند. اما بیایید صادق باشیم: هیچچیز خندهدارتر از دیدن کسی نبود که بیوقفه دست تکان میداد و فکر میکرد در حال انجام کار بزرگی است!
این تب با گذشت زمان فروکش کرد، زیرا کنترلرهای سنتی دوباره محبوب شدند و بازیهای حرکتی در کشاندن بازیکنان به دنیای خود شکست خوردند. اما خاطرات آن رقابتهای دوستانه و تلاشهای خندهدار هنوز در یادها باقی مانده است.
به نظر شما جای کدام ترندها در دنیای بازیها خالیست؟ از حذف شدن کدام ترندها خوشحالید؟ در بخش نظرات منتظر شما هستم!
source