سینما و مدیوم آن کاربلدی میخواهد. اینکه در این نقطه از اثر باید لانگ شات گرفت، مدیوم یا کلوز؛ همه و همه کاربلدی میخواهد. نوشتن داستان در عصر امروز ما هم دقت و توجه زیادی میطلبد تا یک اثر بتواند مُهر خود را به این جهان زده و تا مدتی بماند.
فیلم Good One که مورد بحث امروز ماست، اثری قطعا خوب و انسانی است که متاسفانه در نوشتن داستان و تکنیک فیلمسازی خیلی خیلی ضربه میخورد و اثر را از یک چیز خیلی خوب به چیزی معلولی تبدیل میکند. Good One با کمی تراشکاری میتوانست جزو بهترینهای سال باشد.
داستان درباره دختر هفده سالهای به نام سم است که به همراه پدر و دوست پدرش سفری سه روزه به طبیعت را آغاز میکنند. در میانه راه، فیلم دارای نشانهگذاریهای بسیاری است که هرکدام در سهم خود به ساخت روابط، دغدغه دختر جوان و غیره کمک میکند. به نظر من برخلاف سینمای مبتذل امروز که واقعا هیچگونه بحث جدی را نمیطلبد، Good One فیلمی است که خیلی جدی میشود درباره آن نوشته و تحلیل کرد.
من میخواهم از افتتاحیه و تریلر فیلم آغاز کنم. طبیعتی زیبا و چشمنواز با چشمههای پُر آب که به نوعی دارند اعلام میکنند که مخاطب قرار است با چه چیزی روبرو شود. سپس فیلم کات میخورد به دختر هفده سالهای به نام سم. دختری کاملا نرمال که فیلم POV اوست. همهچیز برای ما با او آغاز شده و با او نیز تمام میشود. دختر پشت چشمان زیبای خود، نوعی ناراحتی دارد که این ناراحتی در بازی هم نمود پیدا کرده. دختر گویا حرفی برای گفتن دارد، اما آن را به زبان نمیآورد. ساکت است، اما میشود صدای سکوتش را هم شنید. میشود چیزهایی را از چشم او خواند. مثلا وقتی که سفر آغاز میشود. دختر به جای خوابیدن در یکی از تختها، روی زمین میخوابد. اینجا کاملا برای مخاطب سوال برانگیز است که چرا؟ گویی سم خودش را آنقدری مهم نمیبیند که روی تخت بخوابد. یا حتی وقتی که در طبیعت غذایی پخته میشود، این اوست که ظرفها را میشوید. در کل طول داستان هم انگار دختر از چیزی ناراحت است یا شاید چیزی میخواهد که در ناخودآگاهش هک شده، اما زبان گفتنش را ندارد. این تعلیق که مخاطب را نسبت به “سم” حساس میکند، درنهایت جایی از داستان خودش را نشان میدهد.
بگذارید قبل از رسیدن به این نقطه، به سراغ دو شخصیت دیگر داستان یعنی پدر و دوست پدر برویم. شخصیت پدر کاملا ساخته شده است. فردی به شدت حساس و انظباتی که هیچ چیزی از چشمش نمیافتد. پدر جزو آنهایی است که غیرممکن است مثلا کیسه خواب را فراموش کرده و یا مثلا غذا را نیاورد. در نقطه مقابل دوست پدر را داریم که کاملا برعکس اوست. یعنی فردی فراموشکار، بی انظباط و حتی احمق که نمیداند نباید هر حرفی را به زبان آورد. در کل طول داستان نیز این دو شخصیت به المانهای خودشان نزدیک شده و با دیالوگهایی که کاملا مناسب آنهاست، فرم شخصیتیشان ساخته میشود.
دختر نیز به عنوان شخصیت اصلی، در میان پدر و دوست او، قرار گرفته و نه میتواند به پدر نزدیک شود و نه میتواند با دیگر شخصیت ارتباط برقرار کند. حتی دوستی که دائما درحال ارسال پیام به سم است، نشانگر همین موضوع است که سم آن ارتباط و یا هیجانی که دلش میخواهد را با این جمع تجربه نمیکند. اینحاست اما کمی با فاصله. پدرش را دوست دارد اما پدرش چیزی که او دقیقا میخواهد نیست.
به هر حال در جایی از داستان که سم سعی میکند به کاراکتر مت نزدیک شود، او با دیالوگی عجیب و غریب همهچیز را بهم میزند. دیالوگی که چه با اهداف جنسی بیان شده و چه از روی احمقی مت، حرف مناسبی برای گفتن نبود و باعث شد تا سم ارتباطش را به او قطع کند. در این لحظه مهم نیز سم که به دنبال ساخت رابطه با پدر است، این موضوع را به پدر گفته و پدر برخورد سردی میکند. او میگوید که این حرف از روی احمقی مت بوده و هیچ معنی جنسی نداشته است. شاید پدر راست میگوید چرا که شخصیت احمق مت در کل طول فیلم ساخته شده و قطعا انتظار میرفت که چنین چیز احمقانهای را بگوید. اما حتی دختر هم از این حرف ناراحت نشده و شاید حتی خودش میداند که این حرف معنی جنسی نداشته. اما برای او ریاکشن پدر مهم است. اینکه همچون سرپناهی او را زیر بالهای خود گرفته و حتی اگر لازم میشد یک داد و بیدادی هم میکرد تا دختر آنطور که دلش میخواهد پدر داشته باشد. پاسخ منفی پدر، دختر را از این جمع دور میکند. او همچون یک تینجر، دلخور شده و به بلندای کوه میرود، گریه میکند و درنهایت بیآنکه به کسی اطلاع بدهد؛ به سمت ماشین میرود. درنهایت هم در سکانس پایانی به نوعی خشم خود را علیه پدر فریاد میزند اما به لطافت یک انسان، یک دختر و یک زخم خورده. او تنها درب ماشین را کمی دیرتر باز میکند تا مثلا انتقامی گرفته باشد. این انتقام هم دقیقا مناسب با شخصیت سم است. نه چندان خشن، ساکت و در پایان نه چندان بی تفاوت.
نوشتن این بخش مهم بود. فیلم Good One با این پیام انسانی به میدان آمده و حتی توانست چیزی که میخواهد را بگوید. اما سوال این است که چرا مخاطبان Good One را اثری خستهکننده یافتهاند؟ چرا اکثرا مخاطبان حس کردند که فیلم واقعا چیز خاصی ندارد؟ دلیلش از عدم آشنایی کارگردان با ادبیات مدرن میآید. دقت کنید که Good One فیلمی کاملا خطی است. هیچ تداعی ندارد و زمان اصلا شکسته نمیشود.
بگذارید این بحث را کمی بازتر کنیم. ادبیات کلاسیک قهرمان داشت. تصویرسازیهای بسیار، حجم سنگین و خط داستانی بدونِ تداعی و به قول خودمان خطی. چرا که مخاطبِ مثلا صده ۱۹۰۰ به جز کتاب شاید هیچ سرگرمی دیگر نداشت و همین موضوع حجم سنگین و تصویرسازیهای بدون فعلیت داستان را توجیه میکرد. اما در زمانه مدرن، جهان ما پُر از سرگرمی، پُر از تبلیغ و پُر از امکاناتی است که مخاطب را از کتاب بیرون برده و به سمت مثلا پلی استیشن میبرد. از همین رو ادبیات مدرن با خط شکسته، تداعی و حجم کم به میدان آمدند و مهمتر از همه دیگر قهرمانی ندارند و همهچیز شخصیت است. شخصیتی که از جنس این نسل است و با یک بو، با یک تصویر و با یک خاطره به ۱۰ سال پیش بازمیگردد. تصویرسازی بدون فعلیت کنار رفتهاند تا داستان در حجم فشرده مخاطب را ترغیب به ادامه دادن کند. فیلم Good One دقیقا ضربه را از همینجا میخورد. فیلمنامه Good One اصلا مدرن نیست. خطی نوشته شده و اصلا هیچ تداعی سم را به خاطرات گذشته بر نمیگرداند که مخاطب بتواند بیشتر با او همذاتپنداری کند. همین باعث میشود تا مخاطب کمی با اثر فاصله گرفته و آن را خستهکننده بداند. فرض کنید که رابطه سم با پدرش با یک حرف، با یک تداعی و با یک خاطره به گذشته باز میگشت تا رابطه ۱۷ ساله سم با پدرش به صورت کلی ساخته شود. از این طریق ما نیز میتوانستیم بفهمیم که چرا مثلا سم ساکت است. چرا با وجود دوست داشتن پدر، کمی از او فاصله میگیرد. این تداعیها هم صرفا قرار نبود با فلش بک فلش فوروارد ساخته شوند و میشد حتی با دیالوگ زمان دراماتیک را شکست.
بحث دگری که Good One را از تبدیل شدنِ به یک اثر ماندگار دور کرد، کارگردان این فیلم یعنی خانم ایندیانا دونالدسون است. با اینکه پدر او نیز کارگردان پُر کاری بوده اما نه خودش و نه پدرش کار با دوربین را خوب بلد نیستند. مثلا در نیم پرده اول فیلم، دوربین چندینبار به صورت مت و پدر کلوزآپ میکند و این درحالی است که ما هیچ یک از این کاراکترها را نمیشناسیم و هیچ دیالوگی مهمی هم در کار نیست. این درحالی است که استفاده از کلوزآپ خیلی مهم است. کلوزآپ دعوت مخاطب به ذهنیت یک کاراکتر است. دعوت به دنیای او و جهانبینی او. استفاده نقل و نباتی از کلوزآپ نشان میدهد که کارگردان کار با دوربین را بلد نیست. مسئله دیگر استفاده از مفاهیم فمنیستی است که اصلا ربطی به فضای فیلم ندارند. مثلا شخصیت پدر به عنوان یک فرد باهوش، انضباطی و حتی مدرن ساخته میشود. اما در صحنه آغازینی که این سه با ماشین درحال سفر بودند، پدر در توهین به همکار زن میگوید که وقتی زنها از آشپزخانه بیرون آمدند چنین شد! این توهین به زنان نه به شخصیت پدر میخورد و نه به فضای فیلم ربطی دارد. و این چیزی است که باعث میشود یک فیلمساز به حد اعلای خود نرسد. یعنی عدم صدق با خود. فیلمساز باید با خود و مخاطبش صادق باشد. نباید همچون یک خبرنگار تحت تاثیر جو جامعه یک چیز الکی را به فیلم بچسابند چرا که مُد است.
حتی این کارگردان در استفاده از موسیقی متن هم استفاده افراطی کرده و به تصویرِ آرام با دوربینی آرام، موسیقی با ریتم تند اضافه کرده و این موسیقی پشت سرهم تکرار میشود بدونِ آنکه اصلا مناسب تصویر باشد. در پایان هم با اینکه مشکلات فیلمنامه را بالاتر نوشم، اما آخرین ایراد خانم ایندیانا دونالدسون استفاده بسیار بد از دیالوگ است. با اینکه عمده دیالوگها خوب و درست هستند اما در چند صحنه دختر هفده ساله دیالوگهایی را به زبان میآورد که اصلا درحد او نیست. نه به سن او میخورد، نه با شخصیتاش و نه حتی به بازی و تیپ شخصیتیاش. اگر هم فیلمساز ادعا کند که کاراکتر سم این دیالوگها را میطلبید، باید شخصیتاش را با استفاده از تداعیها میساخت. وگرنه این دیالوگهای فرویدی اصلا مناسب شخصیت او نبود.
البته خانم کارگردان در پایان فیلم کاری کرد که حداقل لایق یک تشویق است. در پایان وقتی که سم از حرف مت (دوست پدر) ناراحت شده و از او دور شد، به دلیل اینکه فیلم POV سم است، کاراکتر مت به صورت کلی از اثر کنار رفته و حتی یک کلوزآپ هم از او نشان داده نشد. یعنی اگر سم نمیخواهد با مت حرف بزند و او را ببیند، چون اثر POV اوست، ما نیز نباید او را ببینیم که خانم کارگردان به خوبی از عهده است کار برآمد.
آخرین بحث ما هم مربوط به تیم بازیگری فیلم Good One میشود. قبل از هرچیزی باید گفت که بازیگر نقش اصلی یعنی لیلی کولیاس عالی است. بازیگری که توانسته با میمک صورت فوقالعادهاش آن چیزی باشد که کارگردان میخواهد و به نظر من اگر همینطور به انتخاب درست نقشهایش ادامه دهد، قطعا در آینده به بازیگر بزرگی تبدیل خواهد شد. دو بازیگر دیگر نیز بسیار خوب و اندازه هستند که توانستهاند خودشان را به صورت کامل وقف فیلم و کاراکترهایشان بکنند. به نظر من در این فیلمهای مستقل بهتر میشود چنین ستارههایی را کشف کرد و خانم لیلی کولیاس یکی از آنهاست.
در پایان چنین میشود گفت که فیلم Good One با تمامی ایرادهایش، فیلمی خوب، انسانی و بی ادعاست که میشود از تماشای آن لذت برد. البته باید بدانید که با اثری مستقل، درام و با محوریت روابط انسانی طرف هستید و نباید انتظار اثر هیجانی را داشت. فیلم Good One میتوانست جزو بهترینهای امسال باشد اما به دلیل عدم کاربلدی فیلمساز در بحث دوربین و مهمتر از آن به دلیل عدم آشنایی کارگردان با داستان و ادبیات مدرن، فیلم در دام روایت خطی میافتد و همین موضوع باعث عقبگرد فیلم میشود. با تمامی اینها دیدنِ یک فیلم انسانی در هالیوود امروزی که فقط کشت و کشتار به راه انداخته، خالی از لطف نخواهد بود.
نمره نویسنده به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
source