در بسیاری از بازیهای ویدیویی، بخش آموزشی به عنوان یک قسمت امن و کم چالش در نظر گرفته میشود. این مقدمه به افراد تازهوارد و گیمرهای Casual زمان و فضای کافی برای آشنایی با محیط و مضمون بازی ارائه میدهد. در طول این بخشها، یک راهنما ممکن است برای ارائه دستورالعملها، راهنماییها یا سرنخها وجود داشته باشد. گاهی اوقات، این بخشها به گیمرها نشان میدهند که چه کاری انجام دهند و شکست را عملاً غیرممکن میکنند.
با این حال، برخی از بازیها در بخش آموزشی سختی قابل ملاحظهای را پیش روی بازیکنان قرار میدهند. این عناوین به جای معرفی تدریجی عناصر کلیدی، این دشمنان و اهداف بیشتری را نسبت به هر بازیکنی که برای اولین بار باید قادر به مقابله با آن باشد، ارائه میدهند. به این ترتیب، گیمرهای هاردکور برای پشت سر گذاشتن بخش مقدمه به تقلا میافتند. این موضوع نشان نمیدهد که بخشهای آموزشی دشوار بد هستند. در واقع، برخی از بخشهای آموزشی بازیها در این مقاله جزو قسمتهای درجه یک محسوب میشوند.
۱۰. Superman 64
Superman 64 به دلیل داشتن محیطهای خستهکننده، گیمپلی تکراری، دوربین بد و باگهای مختلف، یکی از نامزدهای بدترین بازی تاریخ است. همچنین جدا از بخش آموزشی، کنترلها بزرگترین مشکل این بازی هستند.
سوپرمن در مرحله ابتدایی بازی باید از طریق یک سری از حلقهها در مدت زمان تعیین شده پرواز کند. این بهترین راه برای شروع بازی است، زیرا بازیکنان باید به سرعت یاد بگیرند که چگونه این ابرقهرمان را در حال پرواز در آسمان کنترل کنند.
با این حال به دلیل مشکلات کنترل، پرواز کردن و عبور از حلقهها بسیار دشوار و عذاب آور است. همچنین سوپرمن باید از میان هر حلقه به ترتیب پرواز کند. اگر یکی را از حلقهها را از دست دهید، باید برگردد و دوباره تلاش کنید، که به دلیل مشکلات کنترلها غیرقابل تحمل میشوند.
پس از تکمیل کردن بخش آموزشی، مشکل دیگری ظاهر میشود. سوپرمن شش ثانیه فرصت دارد تا جلوی تصادف ماشین را با عابر پیاده بگیرد. به دلیل محدودیت زمانی مضحک، شکست در اولین تلاش تضمین میشود. اگر مرد پولادین به آن نرسد، باید دوباره مرحله حلقه را پشت سر بگذارد.
۹. XCOM 2
XCOM فرنچایزی شناخته شده در سبک استراتژی نوبتی است. بازی XCOM 2 نه تنها هر عاملی را نسبت به نسخههای قبلی گسترش میدهد، بلکه هزاران مولفه جدید از جمله جنگ چریکی، نقشههای تولید شده رویهای، مأموریتهای تایمر چرخشی، وظایف مبتنی بر مخفیکاری، کلاسهای سرباز، بخشهای هک، ارتقاء سلاحها و مدیریت مقاومت را وارد میکند. از آنجایی که چیزهای زیادی برای فریب دادن وجود دارد، افراد که از ابتدا با این فرنچایز همراه بودهاند، برای دنبال کردن همه آن تلاش خواهند کرد.
بخش افتتاحیه XCOM 2 دارای سناریوهای مبارزهای چالشبرانگیز و دشمنان هوش مصنوعی است که میتوانند آسیب قابل ملاحظهای وارد کنند. پنج مکانیک مختلف وجود دارد و شما را مجبور میکند تا با سرعت سرسامآوری خود را وفق دهید. این بازی همچنین بر مدیریت منابع، از جمله تحقیق در مورد فناوریها، ارتقاء امکانات، مدیریت امور مالی، حفظ روحیه سربازان و موارد دیگر به عنوان بخشی از یک اقدام بزرگ تعادلی تأکید میکند.
XCOM 2 بازی فوقالعادهای است، اما مواقعی وجود دارد که طرفداران خواستار بازگشت به سادگی بازیهای قبلی هستند.
۸. South Park: Stick of Truth
South Park: Stick of Truth عنوانی مثال زدنی است که به خوبی جوهره این فرنچایز سرگرمکننده را به تصویر میکشد. با این حال، حتی افرادی که با این آشنایی ندارند، باید به دلیل مکانیکهای مبارزهای خلاقانه، جهانسازی چشمگیر و تمرکز بر اکتشاف، میتوانند به این اثر نقشآفرینی جذب شوند.
متاسفانه این بازی مدتی طول میکشد تا خود را به خوبی نشان دهد. این نسخه به جای اینکه بازیکنان را به تدریج با قوانین خود آشنا کند، اکثر مکانیکها را به یکباره ارائه میکند.
انجام حرکات تهاجمی و تدافعی نیاز به دقت زیادی نیاز دارد. اگر دکمهای یک میلی ثانیه خیلی زود یا خیلی دیر فشار داده شود، عمل نمیکند. به همین دلیل قهرمان ما، New Guy، در نبردهایی که قرار است آسان باشند، ضربه می خورد. همچنین معلم هر بار که New Guy تکنیکی را خراب میکند، همان دیالوگ را تکرار میکند. علاوه بر این، New Guy نمیتواند تا زمانی که این حرکات کامل نشده باشد، در بازی پیشروی کند.
نکته آزاردهنده این است که مسئله مذکور تنها در بخش افتتاحیه رخ نمیدهد. در طول کمپین بازی، New Guy بارها و بارها متوجه میشود زمانی که یک آموزش دیگر را کامل نکند، نمیتواند به راه خود ادامه دهد از آنجایی که هر درس به مقدار غیرواقعی مهارت و زمان نیاز دارد، بازیکنان در روند پیشرفت خود دائماً با مشکل مواجه خواهند شد.
۷. Shin Megami Tensei IV
بازی Shin Megami Tensei IV فرض میکند که بازیکنان تا حدی با این سری آشنایی دارند و تنها توضیح مختصری در مورد مکانیک ارائه شده در قسمتهای قبلی ارائه میدهد. اما از آنجایی که این نسخه یک دهه پس از نسخه قبلی خود منتشر شد، بزرگترین طرفداران Shin Megami هنوز هم ممکن است ویژگیهای این سری را فراموش کرده باشند.
Shin Megami IV سیستمهای جدیدی از جمله مذاکره شیطانی، همجوشی و همسویی را معرفی میکند. اگر بازیکنان فکر میکردند که میتوانند این سیستمها را کنار بگذارند و کورکورانه به مبارزه بروند، در اشتباه هستند. دشمنان در بخش آموزشی سرسخت هستند. آنها از آسیبپذیری سوء استفاده میکنند و استراتژیهای متنوعی را به کار میگیرند.
معمولاً دشوار بودن بخش آموزشی هیچ تأثیری در سایر قسمتهای بازی ندارد. با این حال، نحوه عملکرد بازیکنان در بخش مقدمه عواقب طولانی مدتی دارد. اگر انتخابهای اشتباهی مانند مذاکره ضعیف با شیطان یا تصمیمات همسویی انجام شود، میتواند بر داستان و دشواری تأثیر بگذارد. از آنجایی که افراد تازهوارد نمیتوانند خیلی زود عواقب اعمال خود را درک کنند و این موضوع میتواند بسیار آزاردهنده باشد.
۶. Elite Dangerous
اگر حال انجام یک بازی باشید که در آن شخصیت اصلی در حال سوار شدن بر اسب یا رانندگی یک تانک است، گیمپلی بازی لزوماً بر روی ایجاد احساس واقعی تمرکز ندارد. در عوض، اولویت آن لذت بردن از تجربه بازی است. اگر بازیهای ویدیویی سعی میکردند چنین سناریوهایی را بهطور واقعی تقلید کنند، تسلط بر آن خستهکننده خواهد بود.
Elite Dangerous یک نمونه در این زمینه است. از آنجایی که بازیکنان باید در مورد مکانیک پرواز و سازماندهی سیستمهای ناوبری آموزشهای لازم را کسب کنند، این اثر شبیهساز پرواز فضایی تقریباً به اندازه خلبانی یک روند واقعی پیچیده دارد.
این بازی به جای داشتن یک مدل پرواز ابتدایی و فیزیک نیوتنی دقیق را پیادهسازی میکند. اگرچه این یک دستاورد نفسگیر در تکنولوژی است، اما مانور مؤثر فضاپیما برای افراد کم مهارت و تازهکار دشوار خواهد بود، مگر آنکه تجربه یک شبیهساز پرواز واقعی را داشته باشند.
این بخش آموزش دارای برخی از پیامهای متنی و نشانههای صوتی است، اما هیچ چیز به اندازه کافی قابل توجه نیست تا بازیکنان بتوانند آنچه را درک کنند که از آنها انتظار میرود. افراد تازهوارد با پیروی کامل از تمام دستورالعملها، همچنان به دلیل محدودیتهای زمانی سخت، بارها و بارها شکست میخورند.
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، Elite Dangerous گزینه کمک پرواز را ارائه میدهد که کنترل سفینه را آسانتر میکند. اما از آنجایی که این گزینه گیمپلی بازی را بسیار ساده میکند، توسعهدهندگان باید گزینه استانداردی را قرار میدادند.
۵. The Witcher 2: Assassins of Kings
بازیکنان در بخش آموزشی این بازی باید با یک باس سر سخت مبارزه کنند و بسیاری بارها و بارها با مرگ مواجه میشوند. این تصمیم به نظر میرسد برای کسانی که با این سری آشنا نیستند، جالب باشد. اما از آنجایی که The Witcher 2 مبارزات و مکانیکها را نسبت به نسخه اول متحول کرد، طرفداران بازی اول نیز به مانند سایرین سردرگم شدند.
به دلیل انتقادات وارد شده، CD Projekt تحت فشار قرار گرفت تا یک پچ را برای بخش آموزشی کند، بنابراین بازیکنان میتوانستند قبل از رویارویی با سربازان مسلح و یک اژدها، با سیستم مبارزات بازی درگیر شوند.
۴. Sekiro: Shadows Die Twice
به همان اندازه که بازیهای Soulsborne سخت هستند، هر نسخه از یک سیستم مبارزهای مشابه پیروی میکند. از آنجایی که Elden Ring بر اساس مکانیکهای مشابه Demon’s Souls، Dark Souls و Bloodborne ساخته شده است، افرادی که با این ژانر آشنا هستند باید سریعاً با گیمپلی بازی سازگار میشوند.
با این حال، Sekiro: Shadows Die Twice از این قاعده مستثنی است. هرکسی که انتظار داشت این عنوان از قوانینی مشابه با بقیه آثار هیدتاکا میازاکی پیروی کند، با تجربه متفاوتی مواجه شد. گیمپلی این بازی بر مبارزه دفع حملات، استفاده از Posture، ضد حمله و اجرای Parry تاکید دارد. اگر این تکنیکها کامل نشوند، بازیکنان با مشکل مواجه خواهند شد. به محض شروع بازی، شخصیت اصلی باید با دشمنانی روبهرو شود که شما را با اشتباهاتتان به سختی مجازات میکنند. این دشمنان دارای حرکات پیچیده هستند، آسیب زیادی وارد میکنند و برای شکست آنها نیاز به زمانبندی دقیق دارید.
با وجود آنکه این بخش ناعادلانه به نظر میرسد، اما وجود آن ضروری است. این بخش آموزشی با ارائه چالشهای سخت به بازیکنان نشان میدهد که صبر، پشتکار و تمایل به درس گرفتن از شکست برای موفقیت موردی ضروری و مهم به شمار میآید.
۳. The Legend of Zelda: Breath of the Wild
بازیکنان در سری The Legend of Zelda باید مکانیکهای زیادی را در اختیار داشته باشند. به همین علت، برخی از بازیهای این مجموعه شامل بخشهای آموزشی بسیار طولانی هستند.
با این حال، نسخه Breath of the Wild در جهت مخالف حرکت کرد و به بازیکنان حداکثر آزادی را ارائه داد. پس از بیدار شدن لینک در فلات بزرگ، او با پیرمردی به نام Rhoam روبهرو میشود. Rhoam به قهرمان Hyrule میگوید که به دنبال سه معبد باشد که حاوی گنجینههای ارزشمندی است.
تا زمانی که لینک The Great Plateau را ترک نکند، او به تنهایی به راه خود ادامه میدهد و هیچگونه توضیح یا راهنمایی در مورد نحوه تکمیل معماها وجود ندارد و قهرمان لاکونیک به حال خود رها شده است.
به همین دلیل، شما بارها در این بخش با مرگ روبهرو میشوید. از آنجایی که هیچ گونه راهنمایی در مورد نحوه شکست دادن Talusهای هیولا مانند یا نگهبانان وجود ندارد، بازیکنان قبل از اینکه این مکان را ترک کنند، چندین بار با صفحه Game Over مواجه میشوند.
۲. Armored Core 6: Fires of Rubicon
طرفداران از Armored Core 6 به عنوان یک بازی ساخته استودیوی FromSoftware انتظار یک اثر چالشبرانگیز را داشتند. در همین راستا، حتی بسیاری از گیمرهای هاردکور و باتجربه نیز در بخش آموزشی این نسخه با چالش بزرگی مواجه میگردند.
این هلیکوپتر در یک زره ضخیم قرار گرفته است و میتواند ویرانگرترین بمبارانهای Raven را از بین ببرد. این ماشین مرگ معلق با سلاحها و موشکها مسلح تجهیز شده است. از آنجایی که بازیکنان تنها دارای سه سلاح هستند، مبارزه با این هلیکوپتر مانند رفتن به یک ماموریت انتحاری است.
اما نکته آزاردهنده چیست؟ در طول این مبارزه، مواقعی وجود دارد که باس فایت خارج از محدوده قرار دارد و ضربه زدن به آن غیرممکن است که روند نبرد را بسیار دشوار و ناعادلانه میکند.
۱. Dwarf Fortress
این بازی به دلیل تمرکز بر ساخت و ساز و مدیریت، فیزیک واقع گرایانه و تغییر الگوهای آب و هوا، در آن هیچ لحظهای وجود ندارد که چشمان بازیکنان به همه جا نچرخد و سعی در پیگیری همه چیز نداشته باشد.
با وجود اینکه نکاتی در ابتدای کار ارائه شده است، از آنجایی که بازی از بازیکنان انتظار دارد که به طور فعال مکانیکها را کاوش کنند، کمبودهایی وجود دارد. با این حال، یادگیری آن دشوار است، زیرا بسیاری از مفاهیم شهودی یا با درک آسان نیستند و بازیکنان باید زمان و تلاش خود را برای امتحان کردن صرف کنند.
اگر طرفداران مدرن بازی تصور میکنند که Dwarf Fortress غیرقابل دسترس است، باید ببینند که چگونه کار خود را شروع کرد. قبل از بهروزرسانی ۲۰۲۲، کاراکترها به صورت حروف، اعداد یا نمادها نشان داده میشدند. جای تعجب نیست که این سبک بصری کدنویسی بسیار بیگانه بود.
بدیهی است که به دلیل ارتقاء گرافیکی اخیر، این جنبه اهمیت چندانی ندارد. اما این یک مشکل دیگری را نشان میدهد، زیرا Dwarf Fortress در دو دهه اخیر به شدت در حال تکامل بوده است. درست زمانی که بازیکنان احساس میکنند مکانیکهای بازی متوجه شدهاند، مکانیکهای کلیدی اضافه شده و برخی حذف میشوند و شما را مجبور میکنند تا همه چیز را دوباره یاد بگیرید. به همین دلیل، مواقعی وجود دارد که احساس میشود این بازی که هرگز از آموزش دادن دست نمیکشد.
source