زمانی که به دنیای سینمایی مارول نگاه می‌کنیم، عناوینی وجود دارند که جنبه متفاوتی از این جهان را به نمایش گذاشتند؛ یکی از این عناوین فیلم Doctor Strange است.

اثر مذکور بخش جادویی مارول را برای طرفداران به ارمغان آورد. این قسمت در دنیای کمیک بوک‌ها بسیار گسترده و به جرأت یکی از بهترین بخش‌های مارول است. دکتر استرینج دروازه این قلمرو خارق‌العاده را برای طرفداران MCU باز کرد و اجازه داد تا تمامی این مخاطبین تازه‌وارد با جنبه کاملاً تخیلی دنیای سینمایی محبوب خود آشنا شوند. بدون این اثر سینمایی خبری از دارک هولد (Dark Hold) نیست. جادو و جهان میستیکال (Mystical) مارول با همین فیلم شروع شد.

در نظر داشته باشید که Doctor Strange یکی از پیچیده‌ترین و خاص‌ترین جوانب جهان سینمایی مارول را در خود خواهد داشت. با گذر زمان، کوین فایگی و تیم نوابغ او یکی یکی برترین قهرمان‌های شرکت قرمز و سفید محبوب ما را معرفی کردند. این کاراکترها با مخاطبین ارتباط برقرار کرده و جایگاه خاصی از قلب آنها را به خود اختصاص دادند. بندیکت کامبربچ به بهترین شکل ممکن توانست نقش جادوگر اعظم (Sorcerer Supreme) را ایفا کند. البته اگر بخواهیم صادقانه به عنوان Doctor Strange نگاه کنیم، اشتباه وحشتناکی وجود دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت: برای بسیاری از طرفداران، ترک‌های موجود در انعکاس بی‌نقص مارول از همین جا شروع شد… انتخاب یک زن سفیدپوست برای ایفای نقش یک پیرمرد آسیایی در کمیک بوک‌های مارول.

از آغاز در دهه ۸۰ میلادی تا ۱۲ صفحه برای توصیف یک صحنه در فیلم Doctor Strange

اسکات دیکرسون کارگردان doctor strange
مردی که توانست جادوگر اعظم جهان کمیک‌های مارول را به بهترین شکل برای طرفداران دنیای سینما به ارمغان بیاورد.

از اواسط دهه ۸۰ نسخه‌های بی‌شماری از فیلمنامه Doctor Strange نوشته شد که متاسفانه هیچ یک از آنها به واقعیت تبدیل نشد. در نهایت استودیو Paramount Pictures حق انتشار فیلم او را خریداری کرد. این اتفاق در ماه آوریل سال ۲۰۰۵ و از طرف استودیو مارول صورت گرفت. از توماس دین دانلی و جاشوا اپن هایمر درخواست شد تا مسئولیت نویسندگی این اثر را به عهده بگیرند. در ماه ژوئن سال ۲۰۱۴ بود که بالاخره اسکات دریکسون برای کارگردانی فیلمی از این شخصیت استخدام شد. در همین حین جان اسپایتز برای بازنویسی فیلمنامه انتخاب شد. ماه دسامبر همان سال، مسئولیت ایفای نقش شخصیت اصلی را به عهده گرفت. عکاسی و فیلمبرداری بسیاری از صحنه‌ها در کشور نپال انجام شد. البته این اتفاق پیش از بازگشت به انگلستان و هنگ کنگ رخ داد. عنوان مذکور تنها با ۱۶۵ میلیون دلار توانست به فروش ۶۷۷ میلیون دلاری دست یابد. هرچند تا آن زمان، جهان سینمایی مارول به فروش بیش از یک میلیارد دلار نیز دست یافته بود.

جالب اینجاست این دریکسون بود که ۱۲ صفحه برای توصیف صحنه نوشت که در آن دکتری تلاش برای نجات روح استرینج می‌کند و در همان زمان استیون با یکی از دشمنان خود در جهان میان مرگ و زندگی درگیر بود. شاید برایتان جالب باشد بدانید که این صحنه با اقتباس از سکانسی مشابه در کمیک بوک‌های مارول نوشته شد. دریکسون انتقال از ژانر وحشت به جهان سینمایی مارول را اینگونه توصیف کرد:

کار کردن روی پروژه‌ای که نسبتا مثبت‌تر بوده، لذت‌بخش‌تر است. البته شباهت‌های عجیبی میان Doctor Strange و آثار سبک وحشت وجود دارد؛ شباهت‌هایی که از ذات فراطبیعی این فیلم می‌آیند. در دنیای وحشت، شخصیت‌های واقعی با روابط دراماتیک حقیقی در مقابل مشکلات فانتزی درگیر می‌شوند.

به نظر شخصی من دلیل اصلی موفقیت عنوان Doctor Strange، نویسندگی اسپایتز بود؛ شخصی که بارها در مصاحبه‌های متعدد گفته بود یکی از بزرگترین طرفدارهای کمیک‌های دکتر استرینج است.

از پنهان نگه داشتن راز بزرگ فیلم تا استفاده‌ای بی‌نقص از بخش‌گویی

صحنه شست و شوی دست استرینج در doctor strange
زیبایی داستان‌گویی عناوین فازهای پیشین مارول حقیقتاً تحسین‌برانگیز. اینکه یکی از کارگردان‌های MCU از بخش‌گویی استفاده کرده واقعاً زیباست.

کتاب‌هایی که در سکانس‌های اول داخل پناهگاه کامارتاژ مشاهده می‌کنیم، پوست‌هایی با طرح‌های جادویی و درخشان دارند. هدف این درخشش نشان دادن زنده بودن این آثار است. جادوگر اعظم حاضر، The Ancient One، با ظاهری بی‌شباهت نسبت به سخه کمیک بوک‌های او، دزدهای کتابخانه اسرارآمیر را متوقف می‌کنند. اونجاست که اولین سرنخ برای اسرار پنهان فیلم به مخاطب ارائه داده می‌شود. کایسلیوس (Kaecilius) جادوگر اعظم را منافق خطاب می‌کند. در نگاه اول مخاطب هیچ ایده‌ای ندارد که چرا این دو شخصیت چنین برخوردی با یکدیگر دارند. اما در نهایت متوجه می‌شویم که جادوگر اعظم طلایی و قدرتمند خلاف دستورات خود به پیروانش از همان بعدی استفاده می‌کند که برای دیگر ممنوع کرده است. دلیل پوشیده بودن صورت این شخصیت در این سکانس نیز همین است. اگر چهره Ancient One پوشیده نبود، مخاطبین می‌توانستند نماد تاریکی قرار گرفته روی پیشانی او را مشاهده کنند. موسیقی که این فیلم به کار گرفته است، همان موتیف زیبای ماتریکس و حس تعجب مخاطب را انتقال می‌دهد.

جالب اینجاست که نقاط الهام گرفته شده از The Matrix برای ساخت Doctor Strange در این ادای احترام کوتاه خلاصه نمی‌شوند. در سکانسی دیگر ما مشاهده می‌کنیم که قوانین جهان واقعی به برنامه نویسی یک سورس اصلی تشبیه می‌شود. زمانی که کایسیلیوس پرتال را باز می‌کند، یکی از پیروانش نقطه ورود را از دست می‌دهد و تا مرگ خود سقوط می‌کند. اولین شات فیلم از قهرمان اصلی داستان، دستان او را به نمایش می‌گذارد؛ دستان قدرتمند یک جراح نابغه که ابزار اصلی کار و هویت او هستند. در این فیلم، دستان استرینج برای به کار گرفتن آرایه بخش‌گویی مورد استفاده قرار می‌گیرند. در هنر داستان‌گویی زمانی که شما برای توصیف یک چیز کامل به بخشی از آن اشاره کنید، از آرایه بخش‌گویی استفاده کرده‌اید. اثر Doctor Strange نیز با استفاده از دستان دکتر اصلی داستان، کل شخصیت او را توصیف می‌کند.

از تمرکز و وسواس فیلم Doctor Strange روی زمان و مرگ تا شباهت‌های میان تونی استارک و استیون استرینج

کلکسیون ساعت استیون استرینج در doctor strange
کلکسیون ساعت استیون به مخاطب نشان می‌دهد که این فرد آنقدر درگیر گذر زمان است که نمی‌تواند از زمان حال لذت ببرد.

در قسمت اول فیلم، استیون تا حدی مغرور است که به دستان خود افتخار می‌کند. در بخش دوم، کنجکاوی و تعجب او از جهان‌های موازی و مولتی‌ورس با استفاده از دستان بیشمار به تصویر کشیده می‌شود. بخش سوم نیز دستان او داخل دستان استادش، ارتباط وی با دانش Ancient One را به نمایش می‌گذارد. در نهایت نیز ما باری دیگر شسته شدن دستان او را مشاهده می‌کنیم؛ لحظه‌ای که خون استاد وی باید از دستانش شسته شوند. استیون از وس درخواست می‌کند تا ساعت خود را بپوشاند. این فیلم در بسیاری از لحظات وسواس زمان دارد. تمامی این لحظات متمرکز روی زمان در نهایت به رونمایی سنگ بینهایت زمان ختم می‌شود. البته جنبه دیگر آن به تصویر کشیدن نبرد میان زندگی و غلبه به مرگ است. هدف استرنج در این لحظه نجات دادن یک زندگی نیست؛ او دست غلبه به پایان زندگی و فانی بودن بشریت را دارد. جالب اینجاست که بعدها با سریال What If، او باری دیگر برای یافتن راهی جهت غلبه به مرگ (مرگ عشق خود در جهانی موازی) تلاش می‌کند.

متاسفانه یک ساعت در حال کار به او یادآوری می‌کند که هیچکس قابلیت غلبه کامل به زمان و مرگ را ندارد. خانه زیبا، باشکوه و گران قیمت استیون او را به تونی استارک پیش از افغانستان شبیه می‌کند. کسی که می‌توانیم خانه قبلی او را (ساختمان گروه اونجرز) در منظره نیویورک ببینیم. ما باری دیگر روی کلکسیون ساعت‌های دکتر استرنج تمرکز می‌کنیم. همانطور که گفته بودم لحظاتی در این اثر وجود دارند که در آنها به مخاطب یادآوری می‌شود تمرکز استرینج در هر لحظه روی چه موضوعی قرار می‌گیرد. تضاد میان استارک و استیون در همین صحنه آغاز می‌شود. در حالی که تونی ساعت خود را فروخت و ارزش آن را ناچیز دانست، استرینج تمامی ساعت‌های خود را در یک کلکسیون باشکوه قرار داده و ارزش آنها را فراتر از تصور نشان می‌دهد. دو مرد خیلی متفاوت در دو نقطه متضاد با یکدیگر.

از شباهت میان استیون و استیو تا علاقه جراح محبوب ما به Pink Floyd

شباهت میان doctor strange و کاور آلبوم گروه pink floyd
کاور آلبوم Pink Floyd به صورت مستقیم قسمتی از کمیک Doctor Strange را در خود دارد.

استیون ساعتی که کریستین به او هدیه داده بود را نگه می‌دارد. درست مانند استیو راجرز که قطب‌نمای پگی خود را حفظ کرد. این ساعت ستاره شمالی قهرمان ماست. قدرتی که او را هدایت می‌کند. شکسته شدن آن در واقع اشاره‌ای‌ست به فراموش شدن زمان و وسواس استیون درباره مرگ. جایزه باارزش جراحی قهرمان ما تاریخ ۲۰۱۶ را روی خود دارد. ساعت او نیز روی همان سال تنظیم شده است. البته تاریخ روی ساعت کمی دقیق‌تر می‌باشد؛ ۲ ماه فوریه سال ۲۰۱۶. بله این اشارای‌ست مستقیم به فیلم بی‌نظیر Groundhog Day (تماشای این عنوان را بی‌اندازه به شما پیشنهاد می‌کنم). در انتهای فیلم ما ادای احترامی دیگر به Groundhog Day را مشاهده می‌کنیم. چرخه زمانی بی‌نهایتی که استرینج، برای غلبه به دورمامو (Dormamu)، ایجاد می‌کند یادآور اتفاقی که برای شخصیت اصلی عنوان دیگر می‌افتد. هر دو چرخه با یک نتیجه مثبت و خارق‌العاده به پایان می‌رسند. اگر می‌خواهید بدانید چه مدتی از ورود استرنج به کامارتاژ می‌گذرد، کافی‌ست به درخت حاضر در حیاط توجه کنید.

این دوست سبز و دوست‌داشتنی، گذر زمان را به مخاطب نشان می‌دهد. از بهار تا پاییز تا زمستان. گذر زمان عنوان مذکور در نگاه اول بی‌ارزش و بی‌اهمیت است. البته با نگاهی دقیق‌تر متوجه می‌شویم که در بازه زمانی میان سال ۲۰۱۶ و سال ۲۰۱۷، که نبرد بزرگ فیلم Captain America Civil War در آن رخ داد، استرینج به کامارتاژ رفته بود و از وقایع مربوط به قهرمانان بی‌خبر بود. مارول در این سال‌ها به پر کردن حفره‌های داستانی و به جا گذاشتن دلایل مورد نیاز برای پاسخ به سوالات طرفداران خود باور داشت. استیون در حال رانندگی به گروه موسیقی افسانه‌ای Pink Floyd گوش می‌دهد. جالب اینجا است که بند مذکور از یکی از نقاشی‌های کمیک بوک‌های Doctor Strange، برای خلق کاور آلبوم A Saucerful of Secrets خود، استفاده کرد. بسیاری از بندهای موسیقی دهه ۷۰ و ۸۰ از تصویرسازی‌های کمیک بوکی برای ترانه‌ها یا جنبه بصری خود بهره می‌بردند.

از کلنل نیروی هوایی که رودی نبود تا ذرات خاکستر بی‌ارزش در جهانی که اهمیت نمی‌دهد

لاین کایسیلیوس حاضر در doctor strange
تنها یک لاین کافی‌ست تا مخاطب به اشتباهات قهرمان اصلی داستان و شباهت بیش از حد او به دشمنش پی ببرد.

در سکانس دیگر از فیلم‌ها مشاهده می‌کنیم استرینج تیشرتی را به تن دارد که در واقع متعلق به آلبوم تکی The Madcap Laughs پایه‌گذار Pink Floyd، سید برت، است. دستیار استیون کیس‌های جراحی مختلف را برای او معرفی می‌کند. گزینه اول به یک کلنل نیروی هوایی آمریکاست که کمرش به جراحی جدی نیاز دارد. بسیاری از طرفداران فکر می‌کردند این اشاره‌ای‌ست به رودی اما کارگردان و نویسنده Doctor Strange این تئوری را رد کردند. اشاره به پیرزنی که نیاز به جراحی اورژانسی دارد، در بخش نهایی فیلم باز می‌گردد. استرینج می‌گوید نمی‌تواند پیرزن را جراحی کند چرا که رکورد جراحی‌های بدون شکست او خراب می‌شود. بعدها، با صحنه جراحی Ancient One، استیون تمام تلاش خود را می‌کند تا یک پیرزن باستانی را نجات دهد اما همانطور که گفته بود رکورد او خراب می‌شود. حواس استرنج پرت شده و همین موضوع به تصادف وحشتناک او ختم می‌شود. جالب اینجاست که در انتهای تیتراژ فیلم مورد نظر ما، سازنده‌ها مخاطبین را به رانندگی متمرکز و بدون حواس‌پرتی تشویق می‌کنند. همین موضوع جوکی‌ست درباره سخنان استرینج که هشدار هر چیز دیرتر از زمان مورد نیاز آن نوشته می‌شود.

استرینج در نوشتن نام خود به مشکل برمی‌خورد؛ صحنه‌ای که به صورت مستقیم از صفحات یکی از معروف‌ترین کمیک بوک‌های Doctor Strange برداشته شده است. در نپال این موردو است که استرینج را به کامارتاژ می‌برد تا با Ancient One دیدار کند؛ شخصیتی که استیون را لحظه به لحظه دنبال کرده و از تمامی وقایع وی باخبر است. در فیلم Avengers Endgame، ما مشاهده می‌کنیم که Ancient One در کمترین حالت، از سال ۲۰۱۲، منتظر از راه رسیدن استرینج بود. جادوگر اعظم آینده ما هیچ باوری به جادو و هنرهای میستیک ندارد. سخنان دکتر جراح ما بعدها به صورت مستقیم توسط دشمن او، کایسیلیوس، بازگو می‌شوند.

انسان‌ها تنها ذرات خاکستر بی‌ارزش و گذارایی هستند در جهانی که به هیچکس و هیچ چیز اهمیتی نمی‌دهد.

از باز شدن چشم سوم استرینج تا نقاط الهام فیلم Doctor Strange

ورود روح استیون استرینج به جهان میان مرگ و زندگی doctor strange
خروج روح استرینج از بدن او و ورود وی به جهان میان مرگ و زندگی یا همان Astral Plane.

بزرگترین دشمن نابغه جراح ما در این فیلم غرور اوست. Ancient One استرینج را به جهان ارواح، میان مرگ و زندگی یا همان Astral Plane منتقل می‌کند. این حرکت باری دیگر برای غلبه به هالک تکرار می‌شود. در جهان سینمایی کنونی مارول، به دلیل نبود شخصیت‌هایی که روحی در خود ندارند، این حرکت قدرتمندترین نیروی موجود است و تنها گروهی از جادوگران قدرتمند به آن دسترسی دارند. با یک ضربه، استیون به داخل مولتی ورس پرتاب می‌شود. بیاید نگاهی بیندازیم به جهان‌هایی که قهرمان ما از آنها عبور می‌کند. همه چیز با سخن Ancient One شروع می‌شود.

چشمت را باز کن.

این لاین اشاره‌ای‌ست به طرح فلسفی و روحانی چشم سوم. آگاهی که روح را به سوی ضمیر الهی هدایت می‌کند. البته از طرف دیگر می‌تواند اشاره‌ای باشد به شیوه غلبه کردن استرینج به دورمامو و مرگ با استفاده از چشم آگاموتو Eye of Agamotto. درست همانند تونی استارک، قهرمان داستان ما از زمین خارج می‌شود و یک پروانه را لمس می‌کند؛ اشاره‌ای دیگر به یک طرح روحانی به نام Butterfly Effect (همه چیز روی چیز دیگری تاثیر می‌گذارد، حتی پر زدن یک پروانه روی وقوع طوفان). از طرفی دیگر این اشاره‌ای‌ست به تحول جهان سینمایی مارول از یک پیله به دنیایی که در مولتی ورس قدم می‌گذارد. دریکسون تایید کرده که آثاری چون ۲۰۰۱ A Space Odyssey استنلی کوبریک و Contact برای ساخت صحنه سفر استیون از میان مولتی ورس مورد الهام قرار گرفتند. در یکی از لحظات، استرینج به خاکستر تبدیل می‌شود و باری دیگر شکل می‌گیرد. بدون شک همه ما می‌دانیم که این بخش یادآور خاکستر شدن او در Avengers Infinity War و بازگشت وی برای Avenger Endgame است. استیون به صورت خیلی سریع و گذری از جهان کوآنتوم عبور می‌کند. دنیایی که تنها چندی پیش با فیلم Ant-Man و توضیحات هنک پیم در MCU معرفی شده بود.

از اشاره به جهان کوآنتوم تا غرق شدن تدریجی وانگ در دنیای مدرن

مجموعه جزئیات فیلم Doctor Strange جهان MCU - گیمفا
جهان کوآنتوم فیلم Ant-Man در عنوان Doctor Strange با توصیفی متفاوت ظاهر می‌شود.

نکته جالب ورود استیون به جهان کوانتوم این است که استاد وی، Ancient One، دنیای مذکور را زیبا و پر از زندگی می‌نامد. این می‌تواند اشاره‌ای باشد به زنده بودن همسر هنک؛ در همین حین ما می‌توانیم شاهد اولین اشاره به وجود تمدن‌های متفاوت در جهان مورد نظر باشیم. البته این موضوع را نیز نمی‌توان نادیده گرفت که در فیلم Ant-Man and the Wasp، قهرمان‌های داستان از همین جهان محتوای ترمیم کننده کوآنتومی خود را جمع‌آوری کردند. حتی گروه اونجرز نیز از همین ورتکس‌های زمانی برای سفر در زمان و بازگرداندن افراد بلیپ شده بهره بردند. ما برای اولین بار نگاهی می‌اندازیم به جهان جذاب و خارق‌العاده Dark Dimension یا همان بعد تاریکی. دورمامو صورت خود را به نمایش می‌گذارد و بار دیگر باعث ناراحتی طرفداران کمیک بوک‌ها می‌شود. در Doctor Strange خبری از هیکل زرهی، آتش جادویی و صورت خاص و جذاب دورمامو نیست. یک چهره موج‌دار جایگزین هیولای بعد تاریکی مارول شده است. این دنیا با الهام از یک نقاشی استیو دیتکو در دفتر دریکسون برای عنوان Doctor Strange ساخته شد.

رمز وایرلس کامارتاژ شامبالا است. این ادای احترامی‌ست به رمان تصویری Doctor Strange با نام Into Shamballa. نکته جالب اینجاست که رمان مذکور به مرگ Ancient One و تاثیر آن روی دکتر استرینج می‌پردازد. اتفاقی که در این فیلم برای جراح جادویی جهان سینمایی مارول می‌افتد. ما وانگ را برای اولین بار مشاهده می‌کنیم، شخصیتی که در جهان کمیک بوک‌ها فرزند حمیر است. برای کسانی که نمی‌دادند حمیر همان جادوگر یک دستی است که در فیلم مشاهده می‌کنیم. استرینج نام وانگ را به تک بخشی بودن اسم Beyonce تشبیه می‌کند. یکی از جذاب‌ترین جوانب موجود در MCU ارتباط بیشتر و بیشتر وانگ با جهان مدرن و امروزی است. بسیاری از طرفداران به این موضوع اشاره کردند که کتاب‌های به زنجیر بسته شده کامارتاژ اصلاً عجیب نیستند. در دنیای واقعی خودمان برخی از کتاب‌های قرون وسطی در بزرگ‌ترین کتابخانه‌های دنیا، مانند کتابخانه بزرگ آکسفورد، به زنجیر بسته شده‌اند.

از اشاره احتمالی به Dark Hold تا کلاهخود Black Knight کیت هرینگتون

کلاهخود black knight در فیلم doctor strange
نکته‌ای که تقریباً مطمئن هستم حتی سازنده‌های جهان سینمایی مارول نیز فراموش کرده‌اند.

زیر کتاب کاگلیوسترو (Book of Cagliostro) جای خالی عنوان دیگری مشاهده می‌شود که بسیاری از طرفداران باور دارند به کتاب Dark Hold تعلق داشته است. استرینج صورت خود را اصلاح می‌کند و به یک ریشه پروفسوری می‌رسد. ظاهر او در کمیک بوک‌ها از افسانه سبک وحشت، وینسنت پرایس، الهام گرفته بود. به همین دلیل است که نام میانه استرینج، وینسنت می‌باشد. موردو به رلیک‌های مختلف جادویی اشاره می‌کند. عصای Living Tribunal هیچ ربطی به شخصیت واقعی او ندارد. جالب اینجاست که قرار بود صحنه نبرد میان تانوس و دکتر استرینج، این شخصیت‌ها را نزد Living Tribunal ببرد؛ در همین سکانس این موجودات کیهانی تانوس را گناهکار خطاب می‌کردند. استرینج از یکی از قدرتمندترین سنگ‌های بینهایت برای تغییر زمان یک سیب ساده استفاده می‌کند. فیلمسازهای این اثر از سیب به عنوان نمادی برای توصیف ذات ممنوعه این نوع از جادو بهره بردند. همانطور که می‌توانید مشاهده کنید، در آغاز سکانس یک گاز از سیب روی میز زده شده است که خود اشاره‌ای‌ست به ورود استیون به جهانی از جادوی ممنوعه.

موردو و وانگ قهرمان داستان ما را برای فعالیت‌های غیرقانونی او تنبیه می‌کنند. اینجاست که موردو به ذات خط و شاخه‌های زمانی و خطر مربوط به آنها اشاره می‌نماید. سال‌ها بعد طرفداران با فیلم Avengers Endgame آشنایی دقیق‌تری با قوانین مربوط به شاخه‌های زمانی پیدا می‌کنند. به همین دلیل است که گروه اونجرز مجبور می‌شوند تمامی سنگ‌های بی‌نهایت را در زمانی که دزدیده‌اند بازگردانند. میان رلیک‌هایی که در پناهگاه نیویورک می‌توان مشاهده کرد، کلاهخودی شبیه به کلاهخود Black Knight وجود دارد؛ شخصیتی که کیت هرینگتون مسئولیت ایفای نقش او در Eternals را داشت. کایسیلیوس برادر شخصیتی را می‌کشد که در کامیک بوک‌ها معروف به Brother Woodoo است. استرنج تلاش می‌کند تا از کوزه‌ای جادویی بهره ببرد؛ این کوچه در کامیک بوک‌ها برای جابجایی و پنهان شدن از دید مفیستو (Mephisto) مورد استفاده قرار می‌گیرد.

از تغییر ظاهر و کاربرد Crimson Bands of Cyttorak تا پیشی گرفتن از جلوه‌های بصری Inception

جلوه‌های ویژه فیلم doctor strange
جلوه‌های ویژه حاضر در عنوان Doctor Strange حقیقتاً باورنکردنی و فرای تصور تحسین‌برانگیز هستند.

 استیون از دستگاهی عجیب و خاص برای زندانی کردن کایسیلیوس استفاده می‌کند. بعدها نویسنده‌ها و کارگردان فیلم تایید کردند که این وسیله Crimson Bands of Cyttorak است. هرچند که در کامیک بوک‌ها وسیله مذکور در واقع تنها یک طلسم دستگیری بوده که با ظاهری مشابه به ربان‌های قرمز اجرا می‌شود. کایسیلیوس درباره علاقه و نیاز او برای غلبه به مرگ می‌گوید. اینجاست که مخاطب با جوانب مشابه میان شخصیت اصلی داستان و شخصیت منفی آن واجه می‌شود. دلیل علاقه‌مندی دورمامو برای فتح کردن زمین وجود زمان است. اینکه ما گذر زمان داریم و مرگ را تجربه می‌کنیم برای بعدهای دیگر جذابیت دارد. استرینج باری دیگر با کمک گرفتن از عشق خود برای زنده ماندن، صحنه و رابطه میان تونی و پپر را منعکس می‌کند. همونطور که پیش از این گفته بودم صحنه نظارت روح استرینج به پروسه نجات یافتن او مستقیماً از کمیک بوک‌ها می‌آید. استیون با ورود به جهان آینه‌ها از دست کایسیلیوس فرار می‌کند. بسیاری از طرفداران باور دارند که سکانس مذکور یکی از قدرتمندترین صحنه‌های جلوه‌های ویژه تاریخ MCU است.

تماشا کردن جاده‌ای که در نگاه اول به نظر متصل می‌آید و با تغییر زاویه دوربین، تفاوت بعد و ارتفاع آن در جهانی پر از توهمات بصری حقیقتاً لذت‌بخش می‌باشد. این شات از صحنه‌ای مشابه در فیلم Inception الهام گرفت‌. هرچند که نولان با طریقه فعالیت بدون جلوه‌های ویژه خود نتوانست به چنین صحنه باورنکردنی و زیبایی دست پیدا کند. در همین درگیری آیینه‌ای‌ست که ما حضور افتخاری استن لی را مشاهده می‌کنیم. او مشغول مطالعه کتابی فلسفی و عرفانی به نام The Doors of Perception نوشته آلدوس هاکسلی و مسخره کردن آن است. این کتاب یکی از آثار متعددی‌ست که برای خلق شخصیت استیون استرینج و دنیای جادویی او از آنها الهام گرفتند. کاراکترهای داستان در نبرد خود از نمای بیرونی یک ساختمان بالا می‌روند در حالی که موجی ساختمان را می‌لرزاند؛ به سکانس مذکور شباهت زیادی دارد به صحنه‌ای مشابه در فیلم The Matrix.

از مرگ استادی که در آینده بازگشت تا تغییر پرسپکتیو استرینج با دوربین

لحظه مرگ ancient one در فیلم doctor strange
لحظه‌ای که بالاخره قهرمان ما دانش استاد خود را درک می‌کند.

در صحنه‌ای که شخصیت Ancient One استرینج را نجات می‌دهد، نمادی با ترکیب نشانه‌های خیابان‌ها و مکان‌های شناخته‌شده نیویورک ساخته می‌شود. شما می‌توانید ایستگاه‌های مترو وال استریت، چرچ استریت، میدان کلمبوس و حتی موزه طبیعت را مشاهده کنید. این شخصیت قدرتمند و باستانی لحظات آخر خود را آهسته‌تر می‌کند و از منظره زیبای روبروی خود لذت می‌برد. ما پی می‌بریم که Ancient One نمی‌تواند لحظه‌ای پس از مرگ خود را ببیند. بسیاری از طرفداران به این موضوع اعتراض کرده بودند که استرینج قابلیت مشاهده آینده پس از مرگ خود را داشت اما این غلط است. تنها دلیل اینکه استیون می‌توانست آینده پس از مرگ خود را مشاهده کند، احتمال نجات یافتن او توسط اونجرز در فیلم Avengers Endgame بود. استاد استرینج به او می‌گوید:

همه چیز درباره تو نیست.

در این لحظه زاویه فیلمبرداری تغییر می‌کند و به صورت سمبولیک عوض شدن پرسپکتیو و نگاه استرینج را به تصویر می‌کشد. در نبرد نهایی وانگ چوب جادویی واتومب را به دست می‌گیرد. موردو احساس می‌کند که به وی خیانت شده است. شاید این صحنه برای طرفداران MCU و حتی کسانی که تمامی آثار جهان سینمایی مارول را تماشا کرده باشند، اهمیتی نداشته باشد اما… حقیقت این است که یکی از لاین‌های موردو به صورت مستقیم از کمیک بوک‌ها می‌آید.

ناقوس برای تو به صدا در خواهد آمد.

این اشاره ایست به کمیک بوک‌های Doctor Strange در سال ۲۰۱۶. در این خط داستانی، دانشمندی ضد جادو به نام The Empirical! استفاده بی‌رویه استرینج از جادو این دانشمند را به زمین می‌کشد. شخصیت The Empirical جادوی جادوگرهای مارول را خنثی می‌کند؛ وظیفه‌ای که در انتهای عنوان سینمایی Doctor Strange به شخص موردو واگذار شد. برعکس فیلم‌های قبلی که هدف اصلی قهرمانان بستن یک پرتال برای جلوگیری از شورش است، دریکسون می‌خواست بداند چه اتفاقی می‌افتاد اگر قهرمان وارد پرتال شود. در نهایت این مرگ و زمان زمینی است که به دکتر ما در مقابل دورمامو برتری می‌دهد.

از نبرد نهایی میان استرینج و دورمامو تا ظاهری وفادار به کمیک بوک‌ها در صنه پس از تیتراژ

نبرد دورمامو و دکتر استرینج در فیلم doctor strange
نبردی که حقیقتاً جذابیت و زیبایی جلوه‌های ویژه شاهکار مارول آن دوران را به نمایش می‌گذاشت.

در صحنه نبرد استرینج و دورمامو، قهرمان داستان ما از زمان استفاده می‌کند تا سلاحی کشنده و بی‌نقص علیه هیولای مقابل خود بسازد. در چرخه دوم اگر کمی دقت کنید متوجه می‌شوید که دوربین کات نکرده است. صحنه مذکور در واقع نقطه دید دورمامو را به ما نشان می‌دهد. برای او خبری از کات یا فاصله نیست؛ تنها یک چرخه جهنمی بی‌انتها و عذاب‌آور. ما ۱۲ مرگ مختلف در این نبرد را مشاهده می‌کنیم اما درست همانند فیلم Groundhog Day، احتمال این وجود دارد که استیون دوست‌داشتنی ما هزاران یا حتی میلیون‌ها بار خودش را برای زمین و زندگی قربانی کرده باشد. نکته جالب اینجاست که مسئولیت صداپیشگی دورمامو به عهده دشمن او، بندیکت کامبربچ، بوده است. این تصمیم جذاب بعد دیگری به نبرد میان این دو شخصیت می‌بخشد. در واقع جنگ واقعی استرینج میان او و غرورش رخ می‌دهد. وام در نهایت تایید می‌کند که گردنبند جادوگر اعظم، یک سنگ بینهایت در مرکز خود دارد. صحنه پس از تیتراژ نیز صحنه‌ای از Thor Ragnarok را به نمایش می‌گذارد.

استیون حالا ظاهری وفادار به نسخه کمیک بوک‌های خود دارد و دستکش‌های زردش را پوشیده است. در نهایت مشاهده می‌کنیم که قهرمان خسته داستان ما، ساعت هدیه‌اش را به دست می‌کند. دستان استرینج هرگز درمان نشدند، او تنها یاد گرفت که به مرگ غلبه و با دوست قدیمی خود (درد) زندگی کند. بندیکت کامبربچ در تمامی حضورهای خود داخل جهان سینمایی مارول این لرزش دست استیون را حفظ کرده است. امیدوارم از این مطلب لذت برده باشید. عنوان Doctor Strange یکی از پرجزئیات‌ترین آثار MCU بود. در صورتی که به مطالعه مطلب قبلی مجموعه بررسی جزئیات علاقه دارید، وارد این لینک شوید.

منبع: گیمفا

Soul

source

توسط funkhabari.ir