بازی‌های ویدیویی در حال حاضر تبدیل شدن به یکی از سرگرمی‌های رایج برای نسل جدید و اوقات فراغت خیلی از ما با آثار جذاب مختلف گذرونده میشه. اما خیلی از مواقع ممکنه با تجربه‌هایی روبه‌رو بشیم که می‌تونه دیدگاه ما رو به کل عوض کنه و حتی باعث شکل‌گیری علاقه با یک چیز کاملا جدید بشه. توی تیم ویجیاتو این هفته از اعضای تحریریه پرسیدیم که تابه‌حال کدوم بازی باعث شده تا به یک هنر، توانایی یا مفهوم علاقه‌مند بشن.

راستش من خیلی آدم سینمایی نبودم و دوران نوجوانی من خلاصه شده بود به خوندن کتاب و تجربه بازی‌های مختلف. توی فیلم‌ها بیشتر غرق فیلم‌های مارول و اکشن‌های عجیب و غریب و خیلی توجه خاصی به المان‌های فیلم‌سازی نداشتم. موقعی که متال گیر سالید گراند زیرو رو تجربه کردم، چیزی که توجهم رو خیلی جلب کرد اون اینتروی خارق‌العاده و کارگردانی وان شات سکانس بود. به‌قدری حرکات دوربین، زاویه و قاب‌ها شگفت‌‌زده‌ام کرد که باعث شد دید من به سینما و به‌خصوص سینماتوگرافی برای همیشه عوض بشه. حتی کلی کتاب درباره سینماتوگرافی و اصول فیلمبرداری خوندم و الان واقعا به تک تک جزئیات سینماتوگرافی توی فیلم‌ها و کارگردانی کات‌سین بازی‌های توجه می‌کنم.

علیرضا طالقانی

در درجه اول می‌دونم که تو بچگیم، بازی‌ها باعث شدن خیلی بیشتر از قبل پیگیر زبان انگلیسی بشم. به جز اون، یادمه که Assassin’s Creed 2 باعث شد که علاقه سنگینی به دوره رنسانس پیدا کنم و به‌خاطرش حتی یه تحقیق خوب و شیک به مدرسه‌ام تحویل دادم.جدیدترین نمونه‌ای که به ذهنم می‌رسه بازی Pacific Driveه. تو نقدم از اون بازی هم اینو نوشته بودم، ولی اون بازی درون من یه عشقی به ماشین‌های قراضه و بازسازی کردنشون زنده کرد!

رایان زجاجی

یکی از اولین‌ بازی‌هایی که باعث شد در کنار خودش به موضوع دیگه‌ای علاقه‌مند بشم، بایوشاک بود که من رو علاقه‌مند به ایدئولوژی‌های سیاسی مختلف کرد. در واقع بازی منبع الهامش فلسفه‌ی عینی گیرایی و یا همون Objectivism از ayn rand بود که می‌گه عینیت‌گرایی واقعیت همونه که هست، مستقل از نظر ما؛ عقل تنها راه شناخت دنیاس، هرکس باید دنبال نفع خودش باشه (البته منطقی و اخلاقی)، و بهترین سیستم اقتصادی هم سرمایه‌داری آزادِ که در واقع تجسم شهر رپچره.

آتنا حسینی

راستش من خییییلی از فیلم و بازی ترسناک می‌ترسیدم و هیچ‌وقت علاقه نداشتم که سراغشون برم. ولی یه بار تمام شجاعتم رو جمع کردم و رفتم سراغ رزیدنت ایول ۷ و همون شد که عاشق سبک وحشت شدم. خود بازی رو که از ته قلبم دوست دارم و بعد از قسمت دوم، بازی مورد علاقم از سری هست، اما یه دلیلی که قلبا خیلی براش احترام قائلم این بود که باعث شد برم سراغ فیلم‌ها و بازی‌های ترسناک کلاسیک و خلاصه ژانر وحشت و خصوصا بقا وحشت به یکی از سبکای مورد علاقم تبدیل بشه.بازی یه داستان واقعا جذاب رو روایت می‌کرد، فضاسازیش بی‌نظیر بود و یکی از ترسناک‌ترین خانواده‌های تاریخ سرگرمی رو به تصویر می‌کشید. جالبه بدونید این بازی رو وقتی نوجوون بودم، توی یه ساختمون قدیمی وسط جنگل‌های شمال تجربه کردم :))))

محمدرضا نوروزی

توی پست هفته قبل، کاربر Erika Williams درباره موضوع این هفته نوشت:

من از بچگی داشتم به عنوان تنها تفریحم گیم می زدم و تمامی علایقم که از گیم شروع شد.
مثلا از وقتی سری بازی Halo رو شروع کردم، چون روی درجه سختی Legendary هم بازی می کردم، مجبور بودم استراتژی هم بچینم. کلا سری هیلو منو به اسلحه ها، ارتش، و استراتژی و تاکتیک علاقه مند کرد. الان ذوق خیلی زیادی با هرچیز ارتشی ای می کنم و باعث شد بیشتر در مورد موضوعات جنگ و استراتژی بخونم و بفهمم. حتی درک من از کال آف دیوتی بلک آپس با اون علاقه بیشتر شد. ولی بیشترین بازی ای که تاثیر داشت؟ یکی هیلو 2، که سختیش اصلا نیازی به معرفی نداره. و هیلو اینفینیت. یکی کتاب هیلو: د فال آف ریچ. چون رمانه خیلی توضیح نمی دم ولی تقریبا کل علاقم رو به ارتش از این کتاب گرفتم.

Erika Williams

کاربر blackspid هم نوشت:

من همیشه دوست داشتم تا اون حس لذت و رضایتی که از یک چیز داشتم رو ، برای بقیه هم ممکن کنم ؛ به همین خاطر یه روز به سرم زد که چرا این لذتی که از بازی ویدیویی می‌برم رو ، بقیه نبرن ؟
بعد از اون موقع ، مدام به این فکر می‌کردم که من چطوری می‌تونم همچین آثاری را خلق کنم ؟ و از اونجا به بعد بود که ، راه خودمو توی دنیای برنامه نویسی و نویسندگی پیدا کردم.

blackspid

همچنین کاربر Aghamerenyeger نظر جالبی رو با ما به اشتراک گذاشته:

شاید خنده دار باشه ولی گاد اف وار منو به اسطوره شناسی سوق داد
اسم سگمو گذاشتم اپولو پسر زئوس ایزد خورشید

Aghamerenyeger

همچنین کاربر Mr_stranger  هم تجربه خاص و جذابی داشته:

شاید این مورد کمی عجیب باشه اما بازی This War Of Mine باعث شد که من به هنر نویسندگی روی بیارم .
تا قبل از تجربه‌ی این بازی ، کاملا از نوشتن متنفر بودم و دلیلش هم برام مشخص بود ؛ هر داستانی نیاز به یه زاویه‌ی دید برای روایت داره و این زاویه برای شخص من همیشه تکراری بوده … مثلا Call Of Duty رو در نظر بگیرید . یه تفنگ تقدیمت میشه با مهمات و نارنجک ها و هزار تا کوفت و زهر مار و تبدیل میشیم به یه شخصیت شکست ناپذیر که همه رو می‌کشه و جلو میره و ادامه‌ی ماجرا …
اما چی می‌شد اگه این زاویه‌ی روایی داستان تغییر پیدا می‌کرد ؟ به جای اون سرباز جنگی ، ما یک شهروند ساده بودیم که صرفا باید توی جنگ زنده بمونه و این دید رو بازی TWOM تقدیم من کرد و باعث شد که به همه‌چیز از چندین و چند جهت نگاه کنم ، از موضوع های ساده یه دنیای شگفت انگیز خلق کنم و هر بار ، روایت رو از یه زاویه‌ی حداقل کمتر دیده شده تعریف کنم ، زاویه‌ای که هر کسی بهش فکر نکنه ، درست مثل کاری که TWOM کرد .

Mr_stranger 

شما چه تجربه‌ای تا به حال از بازی‌های ویدیویی داشتید؟ آیا بازی‌ها باعث شدند تا شما به چیز کاملا جدیدی علاقه‌مند بشید و اصلا مسیر زندگی‌تون متفاوت بشه؟ حتما نظرتون رو با ما به اشتراک بگذارید.

source

توسط funkhabari.ir