هدف این مطلب، شرح داستان مجموعه بازیهای دویل می کرای به طور مستقیم است، تا مخاطب و طرفداران فرنچایز محبوب دویل می کرای، محصول شرکت کپکام خودشان بتوانند در مورد مباحث داغ این روزها نظر بدهند. در ادامه با داستان کامل سری بازی Devil May Cry همراه بخش تاریخچه و داستان بازیهای وبسایت دنیای بازی باشید.
فهرست داستان کامل سری بازی Devil May Cry
داستان کامل سری بازی دویل می کرای | شیطانها، شمشیرها و فرزندان

داستان بازی دویل می کرای، روایتی قدیمی از نبرد بین دنیای شیطانها یا «جهان زیرین» و دنیای انسانها است. حاکم جهان زیرین «موندوس»، ملقب به شاهزاده تاریکی و محافظ دنیای انسانها «اسپاردا»، ملقب به شوالیه تاریکی افسانهای بود. اسپاردا، موندس را شکست داد اما از آن جایی که احساس میکرد بیش از حد قدرتمند شده است، به هنگام مهر و موم کردن جهان زیرین، قدرت شیطانی خود را نیز مهر و موم کرد. او فرمانروای مهربان و عادل دنیای انسانها شد (به نظر میرسید شَم عدالت در او قوی بود).
پس از این رویدادهای سرنوشتساز، اسپاردا (Sparda) عاشق انسانی به نام «اوا» (Eva) شد. اسپاردا (Sparda) گردنبند باستانی قرمز رنگی به نام «سنگ طلسم کامل» (The Perfect Amulet)، را به اوا هدیه میدهد؛ گردنبند، کلید ورود به دنیای شیطانها است. اسپاردا مدتی پس از به دنیا آمدن پسران دوقلوی خود با اوا، به نامهای «دانته» و «ورجیل» فوت میکند و این دو، پروتاگونیستهای اصلی داستان میشوند.
اوا سنگ طلسم کامل را به دو تیکه تقسیم میکند و هر تیکه را به یکی از فرزندان خود میدهد. متأسفانه، اوا هنگامی که فرزندان او سن پایینی داشتند به دست شیطانهای موندس کشته شد. دانته در این زمان قایم شده بود، اما موقعیت ورجیل نامعلوم. به همین علت، ورجیل تصور میکرد مادر و همینطور دانته، مردهاند و تمام خانواده خود را از دست داده است.
داستان کامل سری بازی Devil May Cry | دانته شکارچی شیطان

شاید تاکنون در مقاله داستان کامل دویل می کرای متوجه دوگانگی در این مجموعه داستانی شده باشید؛ خیر در برابر شر، نور برعلیه تاریکی، شیطانها و انسانها. خوشبختانه این تنها یک داستان ساده نیست و در آن ابهامهای اخلاقی نیز وجود دارد. برای مثال، اسپاردا شیطانی بود که تصمیم گرفت بشریت را نجات دهد. ممکن است در نام بازی هم این دوگانگی به چشمتان خورده باشد: «شیطان هم میگرید»، در نظر داشته باشید که «شیطان» در این جمله، به نیمه انسان-نیمه شیطانها دلالت دارد که البته تنها اشاره به دانته دارد. شیطانها به دلیلی شیطان نامگذاری شدهاند و شبهای در شرور بودن آنها نیست. برداشتهای امروزی بدردنخور را دور بندازید تا درست از محتوای روایی دویل می کرای لذت ببرید.
دانته چندبار با شمشیر زخمی شده است؟ او نیمهشیطان بوده و پس از هر بار ضربه خوردن به گونهای بلند میشود که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده است. او نیز شکارچی شیطانهاست و میخواهد با اسلحههای «ابونی» و «آیوری» و شمشیرهای مختلف خود، شرارت و نیروهای ماورایی را ریشهکن کند. دانته با وجود این که ماشین کشتار است، اما هرگز به انسانهای بیگناه آسیب نمیرساند؛ در غیر این صورت فرقی با شیطانها نخواهد داشت.
داستان کامل سری بازی DMC | لیدی The Walking Arsenal

اولین شخصیت زن مهمی که دانته پس از مادرش ملاقات میکند، «مری» [در انیمه به نام «لیدی» معرفی میشود] است؛ زنی خاص با چشمانی که رنگهای متفاوت دارند. مری در دوران کودکی مادر خود را از دست داده بود و پس از آن خشم و عطش انتقام، مسیر زندگی او را تعیین کرد. مری سلاح موشکاندازی به نام «کالینا ان» دارد؛ آن را به یاد مادرش نامیده است. «آرکام» هدف اوست؛ انسانی که در طی مراسمی برای تبدیل شدن به شیطان، مادر مری را قربانی کرد.
نخستین دیدار مری با دانته، بر روی برجی به نام «تمن نی گرو» رخ داد؛ بنایی که آرکام آن را از دل زمین بیرون کشیده بود. اسپاردا بر فراز همین برج، دروازه جهان زیرین را بسته بود. مری بلافاصله پس از دیدن دانته به او شلیک میکند، زیرا از نیمهشیطانها نیز متنفر است. البته دانته زنده میماند و پس از رویارویی، مسیرهای جداگانهای را در پیش میگیرند؛ هرچند سرونوشت بار دیگر آنها را در کنار هم قرار میدهد.
موجودات ترسناک زیادی در ماجراجویی آنها پدیدار شدند؛ مانند «سربروس»، اسبی عظیمالجثه که توانایی کنترل زمان دارد، و زنی دلربا به نام «نوان». ورجیل زنده مانده و با آرکام دست به یکی کرده است. او چندین بار دانته را شکست میدهد و حتی تا مرز مرگ پیش میبرد!
داستان کامل سری بازی Devil May Cry | آرکام

پس از این اتفاقات در داستان کامل سری بازی DMC، مری با موفقیت آرکام را میکشد؛ اما متوجه میشود که او پدرش بود! – بیشک شیطانها پستفطرت هستند. بعدها آرکام در قالب «خود دیگر خود» (Alter Ego)، دلقکی به نام «جستر»، بازمیگردد. آرکام با استفاده از خون اسپاردا، نیمهای از «سنگ طلسم کامل» را که برای ورجیل بود و خون دخترک کاهن، با فروکردن چاقو به پای مری، برج را بیدار و قدرت اسپاردا را از آن خود کرد.
آرکام به هدف خود میرسد، اما ورجیل خشمگین میشود چرا که آرکام او را فریب داده بود. ورجیل همیشه تشنه قدرت پدرش بود. او با دانته متحد میشود و در کنار هم، با شلیک نهایی و دیالوگ ماندگار: «جکپات!»، آرکام را نابود میکنند. در پایان، برادران دوقلو برای باری دیگر پابهپای هم میجنگند. دانته پیروز میشود اما ورجیل برخلاف میل خود به جهان زیرین سقوط میکند.
بعد از این ماجراها، مری به این نتیجه میرسد که نیمهشیطانها نیز مانند انسانها هستند؛ میتوانند خوب یا بد باشند؛ پس با دانته متحد میشود. نام او به «لیدی» تغییر مییابد، زیرا دانته با این اسم او را صدا میزند. آنها آژانسی افتتاح میکنند و لیدی آن را «شیطان هم میگرید» نامید.
علت این نامگذاری برمیگردد به زمانی که دانته ورجیل را شکست میدهد. بعد از سقوط ورجیل به دنیای زیرین، لیدی، دانته را میبیند که در حال اشک ریختن برای برادرش است. در این لحظه لیدی از دانته میپرسد: «داری گریه میکنی؟» که او نیز به دروغ میگوید «نه بارونه.».
یکی از روایتها اینطور مطرح میکند که این لحظه زمانی است که عبارت دویل می کرای در ذهن لیدی شکل گرفته و در لحظه نامگذاری آن را مطرح میکند. اما در لایت ناول دیامسی ۱ مطرح میشود که «نیل گلدشتاین» سازنده دو تفنگ دانته، برای آژانس دانته همین اسم را مطرح میکند. از طرف دیگر در انیمه سال ۲۰۰۷، دختر بچهای که ساخت نویسندههای انیمه است، برای آژانس نامگذاری میکند.
چند سال بعد، دانته با زن مطرح دیگری به نام «تریش» آشنا میشود؛ زنی باهوش، قدرتمند و زیبا. او از دانته میخواهد به جزیره «مالت»، جایی که ماندوس در انتظار آنها است بروند. در جزیره، عنکبوتهای غولآسا، عروسکهای خیمهشببازی، و شوالیهای مرموز که در واقع ورجیلی است که توسط ماندوس فاسد شده و مجسمههای سخنگو، در مسیر دانته و تریش قرار میگیرند.
داستان کامل سری بازی Devil May Cry | فرقه شمشیر

چند سال بعد، مردی جوان به نام «نرو» که شباهت چشمگیری به دانته داشت، در جزیره دور افتادهای به نام «فورتونا» با شیطانها مبارزه میکرد. او پس از آنکه دانته کشیش ناتوانی به نام «سانکتوس» و برخی از اعضای «فرقه شمشیر» را در کلیسایی کشت، با دانته واقعی مبارزه میکند. دانته در ابتدا «نرو» را شکست میدهد تا اینکه «نرو» دست راست شیطانی خود را به نام «آوردنده شیطان» آشکار میسازد. در این لحظه قدرت آنها برابر و نبرد عادلانهتر شد، اما دانته قصد نداشت او را بکشد پس مبارزه را متوقف کرد.
«فرقه شمشیر» سازمانی مذهبی است، اعضای آن اسپاردا را میپرستند و هدف آنها نابودی تمام شیطانهاست؛ از این رو پورتالهایی به دنیای شیطانها میسازند تا شیطانها را اسیر کنند و از آنها سلاح بسازند. البته همه اینها برای لاپوشونی کردن هدف اصلی آنها، یعنی تسلط بر کل جهان است.
پس از برملا شدن این موضوع، «نرو» که شوالیه مقدس فرقه بود، با دانته متحد میشود و ماجراهای عجیبی رخ میدهد: «کایری» دوست دختر «نرو» – که فقط عامل پیشران روایت است و سیر تکامل شخصیتی ندارد- را میدزدند. زنی شیطانی با ظاهری شبیه به مار عظیمالجثه، به نام «اکیدنا» میخواهد پسران را بکشد. فرقه «یاماتو» کاتانایی که در ابتدا متعلق به اسپاردا و سپس ورجیل بود را تصاحب و با استفاده از آن دروازهای به جهنم باز میکند. دانشمند دیوانهای که به شاپرک شیطانی تبدیل شده بود، با دانته قطعه اوپرای عجیب و احمقانهای را اجرا میکند!
سانکتوس بار دیگر زنده میشود و میخواهد تندیسی عظیم از اسپاردا را جان ببخشد و آن را به موجودی قدرتمند به نام «نجات دهنده» تبدیل کند – شبیه آنچه پیشتر برای «موندوس» رخ داده بود. دانته و «نرو» دست به یکی میکنند و این مجسمه مرمری را میشکنند. لیدی و تریش هم در آنجا حضور دارند، اما کاری نمیکنند.
داستان کامل سری بازی DMC | یوریزن و V

سالها بعد، ورجیل – آره هنوز زندهاست! – دست «نرو» به نام «آورنده شیطان» را میبرد و با استفاده از آن «یاماتو» را برمیگرداند. در ادامه به تن خود خنجر میزند و روح خود را به دو نیم تقسیم میکند: نیم شیطانی به نام «یوریزن» یا شاه شیطانها و نیم انسانی به نام «V». «وی» به آژانس دانته میرود از او کمک میخواهد تا جلوی یوریزن را بگیرد زیرا درختی غولآسا درست کرده که نسل بشریت را ریشهکن میکند. «نرو» به همراه دوستش «نیکو»، سازنده ماهر تجهیزات، به دارودسته میپیوندند. تریش و لیدی هم در آنجا حضور داشتند اما طبق معمول کاری نکردند.
قهرمانهای جذاب ما سعی میکنند یوریزن را شکست دهند، اما نمیتوانند. بار دیگر پس از ماجراجوییهای طولانی و ارتقای تواناییهای خود دوباره اقدام میکنند؛ اما موفق نمیشوند چون «وی» با «یوریزن» ادغام میشود و ورجیل بازمیگردد! و حقیقت برملا میشود که «نرو» پسر «ورجیل» است! اما نمیدانیم مادر او کیست.
در ادامه مقاله داستان کامل سری بازی DMC، ورجیل و دانته با هم مبارزه میکنند؛ اما پیش از اتمام مبارزه، «نرو» برای اولین بار با فعال کردن توانایی خود، «ماشه شیطان»، مانع ادامه یافتن نبرد میشود. دانته و ورجیل هم میتوانند به مدت کوتاهی به نیمه شیطانی خود تبدیل شوند؛ نام این توانایی «ماشه شیطان» است.
«نرو» نمیخواهد برادرها همدیگر را بکشند و به قدری قدرتمند شده که میتواند جلوی آنها بایستد. جنگ متوقف میشود؛ اما آثار نقشه یوریزن یعنی درخت شیطانی، هنوز وجود دارد و ریشههای آن به زمین و دنیای شیطانها نفوذ کرده است. دانته و ورجیل به جهان زیرین میروند تا دروازه را از آن سو مهر و موم کنند؛ بنابراین برای همیشه در آنجا میمانند.
دانته تا پایان بازی در جهان زیرین گیر افتاده؛ اما با صدای موتور در آخرین صحنه بازی دویل می کرای ۵، شاید هنوز قضیه تمام نشده است!
این بود از داستان کامل سری بازی Devil May Cry. نظر شما همراهان همیشگی وبسایت دنیای بازی درباره بازی شیطان هم میگرید چیست؟ آن را با ما به اشتراک بگذارید.
source