دانشگاه مدیپول استانبول
در فوریه گذشته، دوستان دانشگاه Nono Konopka و Max Jabs ایده خارق العاده ای داشتند – دوچرخه سواری از برلین به پکن و جمع آوری پول برای خیریه در طول مسیر. هر دو در طول تحصیل خود در سازمان های امدادی داوطلب شده بودند و شور و اشتیاق مشترکی برای مبارزه با نابرابری آموزشی در سراسر جهان داشتند. یک هشدار به ماجراجویی برنامه ریزی شده آنها؟ هیچ کدام از آنها تا به حال مسافت های طولانی را دوچرخه سواری نکرده بودند، چه رسد به اینکه کشورها و قاره های مختلف را با دوچرخه طی کرده باشند. با این حال، این دو آلمانی را که سفر خود را به عنوان مرزهای دوچرخه سواری در ماه اوت آغاز کردند و از آن زمان از کشورهایی مانند یونان، مقدونیه و ترکیه عبور کردند، منصرف نکرد. در طول مسیر، آنها هزاران یورو برای کمک به ساخت مدرسه در گواتمالا، که بالاترین نرخ بی سوادی را در آمریکای لاتین دارد، جمع آوری کرده اند. من با آنها تماس گرفتم تا متوجه شوم که لذت بخش ترین و ترسناک ترین لحظات آنها تا کنون و اینکه چگونه پیام خیریه خود را در راه خود به پکن ارسال می کنند.
نونو کونوپکا و مکس جابز
عکس از Biking Borders
چگونه به ایده Biking Borders رسیدید؟
مکس جابز: در ابتدا، این فقط یک ایده دیوانه کننده بود که ما داشتیم. همه چیز امسال از آخرین ترم دانشگاه ما شروع شد که مدرک لیسانس خود را در آمستردام گرفتیم. ما واقعاً می خواستیم کاری انجام دهیم که تأثیر اجتماعی داشته باشد. هر دو قبلاً داوطلب شده بودیم و به این فکر کرده بودیم که آیا باید دوباره این کار را انجام دهیم یا خودمان چیز جدیدی ایجاد کنیم. می دانستیم که می خواهیم به ماجراجویی برویم که به دیگران کمک کند. ما اخیراً مستندی در مورد دوچرخه سواری شخصی از اورگان به پاتاگونیا دیده بودیم و بعد فکر کردیم که بیایید این کار را هم انجام دهیم. شش ماه بعد دوچرخه سواری را شروع کردیم.
هدف شما تأثیرگذاری بر نابرابری آموزشی است، چه چیزی به دنبال دارد؟
نونو کونوپکا: همانطور که در حال پایان دادن به تحصیلات خود بودیم، از تحصیلاتی که دریافت کرده بودیم بسیار سپاسگزاریم. هر دوی ما توافق کردیم که اگر پروژه ای را با هم انجام دهیم، عواید آن صرف آموزش شود.
من در مکزیک زندگی کرده بودم و از طریق گواتمالا با کودکان در زمینه اطفال کار می کردم. مکس در ویتنام داوطلب شده بود. از طریق کار داوطلبانه ام، با مدادهای وعده آشنا شدم و تصمیم گرفتیم که بخواهیم با آنها شریک شویم. من و مکس هر دو بازاریابی بینالمللی را خوانده بودیم و در مورد بازاریابی دیجیتال و رسانههای اجتماعی چیزهای زیادی یاد گرفته بودیم که توانستیم آنها را در این پروژه اعمال کنیم. تا کنون به ما کمک کرده است که هزاران کمک مالی از سراسر جهان دریافت کنیم.
چرا دوچرخه سواری را به عنوان روش حمل و نقل خود انتخاب کردید؟ هیچ کدام از شما قبلاً مسافت های طولانی را دوچرخه سواری نکرده اید، درست است؟
جابز: درست است، من فکر می کنم طولانی ترین زمان به دانشگاه و بازگشت بود. نونو حتی واقعاً این کار را نکرد.
کونوپکا: من همیشه حتی دو کیلومتر با ماشین میرفتم [با خنده].
جابز: اگر واقعاً می خواهیم 50000 یورو جمع آوری کنیم، باید آگاهی زیادی ایجاد کنیم. ما می خواستیم مردم اینگونه باشند که “چی، چرا این کار را می کنی؟” ما اصلاً برای آن تمرین نکردیم زیرا میدانستیم که تا رسیدن به پکن زمان زیادی برای دوچرخهسواری خواهیم داشت.
Konopka: همچنین چالشبرانگیزترین راه برای رسیدن به آنجا بود که آن را برای ما جالب کرد.
جابز: این یک ماجراجویی عالی خواهد بود، ما مکان هایی را می دیدیم که در غیر این صورت هرگز نمی دیدیم. با سرعت 15-20 کیلومتر در ساعت، شما شروع به دیدن محیط و مردم به شیوه ای بسیار متفاوت می کنید.
در مورد آن بیشتر به من بگویید، چه چیزهایی را می توانید از دوچرخه ببینید که معمولاً نمی بینید؟
جابز: مردم. با دوچرخه مردم برایمان دست تکان می دهند، ما را متوقف می کنند و سلام می کنند. ما با مردم ملاقات می کنیم، آنها حتی انگلیسی صحبت نمی کنند و مترجم گوگل وجود ندارد، فقط زبان بدن. همه بسیار مهربان و پذیرا هستند، برای ما به عنوان دوچرخه سوار این یک هدیه شگفت انگیز است.
Konopka: چشم انداز شگفت انگیز است. باور نکردنی است اگر به این واقعیت فکر کنید که ما تمام مسیر را از برلین با دوچرخه آمده ایم. این باعث می شود تا شما را نسبت به محیط اطراف خود آگاه کنید، زیرا شما بسیار کند هستید، شما واقعاً می توانید آنچه را که در اطراف خود است دریافت کنید.
چالش برانگیزترین بخش دوچرخه سواری چیست؟
کونوپکا: در واقع دوچرخه سواری نیست، همه چیز دیگر است. به عنوان مثال، وقتی صبح در چادر خود از خواب بیدار می شویم، چادر گرم است و بیرون بسیار سرد است که بلند شدن و بیرون آمدن را چالش برانگیز می کند. سپس قبل از شروع دوچرخه سواری باید کارهای زیادی انجام دهیم. باید صبحانه بخوریم، تشکهایمان را جمع کنیم، همه وسایلمان را جمع کنیم، دوچرخهها را آماده کنیم و در نهایت به جاده برویم. همیشه برای همیشه طول می کشد و به طرز دیوانه کننده ای آزار دهنده است. در حالی که در جاده هستید باید به دنبال آب نیز بگردید، اما نمی توانید آن را در وسط روز بخرید زیرا نمی خواهید با وزن اضافی زیاد دوچرخه سواری کنید. همیشه باید از قبل به غذا و نوشیدنی فکر کنید، به خصوص اگر در مناطق روستایی گذر می کنید. زمانی که ما در یونان بودیم، در برخی مناطق تعداد بسیار کمی از مردم وجود داشت، و گاهی اوقات ما 50 یا 60 مایل بدون آب دوچرخه سواری می کردیم.
جابز: دوچرخه سواری خود لذت بخش است. ما به کتابهای صوتی گوش میدهیم، گاهی اوقات صحبت میکنیم – البته نه چندان [میخندد]. وقتی خورشید در حال غروب است همیشه باید به دنبال کمپینگ باشیم زیرا جستجو در جنگل در هنگام تاریکی اصلاً سرگرم کننده نیست. یا آسان!
نونو کونوپکا و مکس جابز
عکس از Biking Borders
آیا همیشه در چادر می مانید یا شب را در جای دیگری می گذرانید؟
کونوپکا: من در واقع به تفکیک جایی که تا به حال اقامت داشتیم، پرداختم. ما 52 شب را در چادر گذراندهایم، 28 روز را به خانه کسی دعوت کردهایم و 20 بار هزینه هتل را پرداخت کردهایم. ما معمولاً زمانی در هتل می مانیم که هوا خیلی بد است یا واقعاً خسته هستیم. بنابراین، برای مثال، زمانی که هوا فوق العاده سرد یا فوق العاده بارانی است. همچنین در مواقعی که واقعاً به وای فای یا دوش نیاز داریم، اقامتگاه دریافت می کنیم. در ابتدا می خواستیم پول را پس انداز کنیم، اما در مکان هایی مانند ترکیه یا مقدونیه، یک اتاق برای هر دوی ما حدود 12 یورو است.
برخی از به یاد ماندنی ترین لحظات شما چه بوده است؟
Konopka: بسیاری از لحظات در آن زمان سرگرم کننده نبودند، اما اکنون خوشحالم که آنها را تجربه کردیم. ترسناک ترین لحظه ما زمانی بود که توسط یک خرس در چادرمان محاصره شدیم.
جابز: از سوی دیگر، ما تجربیات بسیار مثبتی مانند مهمان نوازی باورنکردنی داشته ایم. اخیراً با مردی در آلبانی آشنا شدیم و او اصرار کرد که پیش او و خانواده اش بمانیم. شام خوردیم و همه اقوامش را دیدیم. جالب است زیرا در جاهایی که مردم واقعاً چیز زیادی ندارند، مردم واقعاً مایلند که بدهند که واقعاً خوب است.
کونوپکا: ما همچنین عاشق بودن در طبیعت بوده ایم – هر دو در شهرها یا حومه شهرها بزرگ شده ایم، اما اکنون همیشه بیرون از خانه هستیم و فصول سال را تماشا می کنیم. عالیه.
جابز: لحظه شگفت انگیز دیگر زمانی بود که یک روز در یونان از خواب بیدار شدیم و اشتون کوچر ویدیوی ما را به صورت آنلاین به اشتراک گذاشته بود. از طریق آن، ما حدود 2000 یورو کمک مالی و 70000 کلیک دریافت کردیم.
وقتی در جاده هستید بیشتر دلتنگ چه چیزی هستید؟
جابز: دوست دختر، دوستان و خانواده ما، البته، هیچ چیز مادی نیست. یکی از چیزهای غیرمنتظره ای که دلم برایش تنگ شده، داشتن یک آشپزخانه واقعی است. ما فقط یک اجاق گاز کوچک با خود داریم. پس اگر بخواهیم پاستا بپزیم باید آب را بجوشانیم و پاستا درست کنیم سپس سس را بجوشانیم و با هم مخلوط کنیم. دلم برای آشپزی همزمان تنگ شده!
کونوپکا: از آنجایی که پختن آن بسیار پیچیده است، شما واقعا تنبل می شوید، حتی در مورد تهیه یک چیز آسان مانند بلغور جو دوسر. دلمان برای غذا تنگ نمی شود، اما طرز تهیه آن را تنگ می کنیم.
جابز: دلم برای داشتن کمد تنگ شده است. دلم برای نظم و ترتیب دادن همه چیز تنگ شده است. خیلی از مواقع که در جاده هستیم چیزهایی را از دست نمی دهیم اما نمی دانیم کجا هستند.
مردم چگونه می توانند از هدف شما حمایت کنند؟
کونوپکا: ما همیشه میگوییم که میخواهیم اجتماعی بیشتری را در رسانههای اجتماعی قرار دهیم. ما بسیاری از استوریهای اینستاگرام از خستگی خودمان در چادر انجام میدهیم و این موضوع را در مورد سفرهایمان واقعی نگه میداریم. این به مردم اجازه می دهد تا کل سفر ما را دنبال کنند. اگر مردم بتوانند پروژه را دنبال کنند، به دوستان خود بگویند و سپس کمک مالی کنند، خوشحال می شویم. ما یک صفحه جمع آوری کمک مالی داریم و 100 درصد پول صرف ماموریت ساخت مدرسه در گواتمالا می شود. صرف نظر از اینکه به هدف خود برسیم یا نه، تمام عواید به مدرسه تعلق می گیرد، اما ما مطمئن هستیم که می توانیم به عدد خود یعنی 50000 یورو برسیم.
رانا گود من برای همیشه در تلاش برای امتحان هتلها، غذاها و تجربیات جدید هستم. من در اصل اهل سوئیس هستم، اکنون نیویورک را خانه می دانم. قبلاً در Travel Leisure، Men’s Journal و The Coveteur منتشر شده بود. “>
* استانداردهای تحریریه چاپ
* چاپ مجدد و مجوزها