فیلم ۱۲Angry Men اثری کلاسیک محصول ۱۹۵۷ بوده که دست به کار عجیبی زده و تنها با یک اتاق نام خود را در تاریخ ثبت کرده است.
فیلم ۱۲Angry Men یا ۱۲ مرد خشمگین از آن دست آثاری است که اگر آن را تماشا هم نکرده باشید دست کم چند باری نام آن به گوشتان خورده است. فیلمی که با ۱۲ بازیگر در یک اتاق کوچک ساخته شده است. اما اثری دانشجویی یا فیلمی کوتاه نیست، بلکه یک فیلم بلند یک ساعت و نیمه بوده که تا به امروز تماشا میشود و فیلمی ماندگار و بخشی از تاریخ سینما است.
۱۲ مرد خشمگین بسیار ساده است، نه اتفاق ویژه پر از هیجانی در آن رخ میدهد، نه از جلوههای ویژه خاصی در آن استفاده شده و نه لوکیشنهای آنچنانی و زیبا دارد. فیلم تنها یک ساعت و نیم روایتگر بحث، گفتگو و جدل دوازده مرد بوده که عضو هیئت منصفه میباشند و بر سر گناهکار یا بیگناهی نوجوانی با یکدیگر گفتگو میکنند. قصه آن است که نوجوانی به قتل پدر خود متهم شده و ظاهرا تمام شواهد بر علیه او بوده و حکم او قطعی است.
فیلم پس از جلسه دادگاه آغاز میشود، جایی که هیئت منصفه دوازده نفره بنا است تا درباره گناهکار بودن این نوجوان نظر خود را به دادگاه و قاضی اعلام کند. نکته مهم آنجاست که برای تایید حکم اعدام این نوجوان، هر دوازده نفر باید رای به گناهکاری او بدهند و حتی یک مخالف نیز نباید وجود داشته باشد. پس از ورود به جلسه و رایگیری، یازده نفر رای به گناهکار بودن پسر داده و فقط یک نفر که عضو شماره ۸ میباشد (با بازی هنری فوندا) رای به بیگناهی او میدهد تا بحثی مفصل درباره این پرونده دربگیرد. در طول جلسه فیلم سعی میکند تا از بین صحبتهای اعضا آن حادثه را در ذهن مخاطب بیافریند. اما چه چیزی باعث میشود تا اثری دیالوگمحور با یک لوکیشن ثابت تا به این اندازه در تاریخ سینما مهم شده و بارها تحسین شود؟ قصد داریم تا به دقت به نکات مهم کارگردانی و فیلمنامه این اثر بپردازیم تا پاسخ به این پرسش را پیدا کنیم.
فیلم ۱۲Angry Men برعکس بسیاری از آثار امروزی با نمای معرف و ورود مرحله به مرحله به آن جلسه دادگاه مدنظر آغاز میشود. ابتدا نمایی از بیرون ساختمان دادگاه داریم و سپس وارد آن شده و لحظاتی را با افراد درون آن سپری میکنیم، رفته رفته به بیرون درب دادگاه مد نظر میپردازیم و وارد آن میشویم. شاهد لحظات پایانی دادگاه هستیم و با نمایی مدیوم با اعضای هیئت منصفه آشنا میشویم و سپس چهرهای از قاضی را میبینیم که مشخصا بیحوصله و بیتفاوت است و این پرونده اهمیتی برای او ندارد. همه چیز در تصویر به مخاطب میگوید که این یک پرونده با نتیجه مشخص و حل شده است. کمی جلوتر با پخش تیتراژ ابتدایی وارد اتاق مورد نظر میشویم که تمام اتفاقات فیلم در همانجا میگذرد. ۱۲ مرد خشمگین در میزانسن از همان ابتدا هنری فوندا (عضو شماره ۸) را از سایر افراد جدا میکند. او با شخصی حرف نزده و جواب کسی را هم نمیدهد و عمدتا پشت به دوربین و یا نیم رخ است تا از همان ابتدا فیلم مشخص کند که او با سایرین متفاوت بوده و همه چیز برایش چندان روشن و مشخص نیست.
این هیئت منصفه دوازده عضو دارد اما در روند فیلم نهایتا سه یا چهار نفر از آنها بیشترین تاثیر را دارند. یکی از آنها عضو شماره ۳ (با بازی لی جی کاب) میباشد که تا انتها نیز بر موضع خود میایستد. او بر خلاف دیگر اعضا برای نوعی انتقام شخصی در این پرونده حضور دارد. او که با پسر نوجوان خود اختلاف داشته و معتقد است که پسرش برای او احترامی قائل نیست، با انگیزهای شخصی در ناخودآگاهش به تنبیه کردن و اعدام پسر نوجوان متهم میباشد. در همان دقایق ابتدایی فیلم او بحث پسرش را وسط کشیده و با عضو شماره ۴ درباره آن گفتگو میکند. کمی جلوتر نیز این کار را این بار با جمعیت بیشتری انجام میدهد و دوربین نیز پس از حرفهای او درباره پسرش روی او مکثی چند ثانیهای دارد. ۱۲ مرد خشمگین با این رفتار چیزی را در فیلمنامه میکارد که در انتها آن را برداشت میکند؛ بحث مربوط به ارتباط این مرد با پسرش و تاثیر آن بر روی قضاوت این شخص.
یکی از عوامل مهم در فیلم، اشاره مداوم به گرمای هوا است. این گرما در کنار فشار ناشی از تصمیمگیری بر سر اعدام یک شخص، کاراکترهای فیلم را در فشار و تنگنای خاصی قرار میدهد. این فشار و استرس و حتی گرمای هوا از درون فیلم به مخاطب نیز منتقل میشود. اما فیلمساز چگونه هر چه فیلم جلوتر میرود این فشار و فضای سنگین را بیش از پیش به مخاطب منتقل میکند؟ ۱۲ مرد خشمگین در شروع نماهایی همتراز چشم بازیگران و یا بالاتر از آن است. در واقع دوربین بالاتر از تراز چشم و یا همتراز با چشم بازیگران قرار دارد. اما فیلم هر چه جلوتر میرود در نیم ساعت پایانی متوجه میشویم که اغلب نماها تغییر کرده و حال دوربین به پایینتر از تراز چشم بازیگران رفته است. این رفتار باعث شده تا مخاطب بخش بیشتری از دیوار منتهی به سقف اتاق را دیده و در نتیجه این اتاق در نظرش کوچک و کوچکتر میشود. علاوه بر آن این نوع نما باعث چیرگی بازیگر بر تصویر نیز میشود که حس خفگی و فشار را در مخاطب بیشتر میکند. بنابراین ۱۲ مرد خشمگین با چنین دقتی در کارگردانی موفق به انتقال حس لحظه درون فیلم به مخاطب شده است.
۱۲ مرد خشمگین بارها نیز در میزانسن خود مخاطب را کنار عضو شماره ۸ قرار داده تا قرار گرفتن یک نفر در برابر یازده نفر را حس کند. فیلمنامه دقیق ۱۲ مرد خشمگین سه نقطه عطف دارد که در قصه قرار داده شدهاند. فیلمنامه در دقیقه ۲۸ به اولین نقطه عطف خود میرسد، نقاط عطفی که با هنرمندی تمام در فیلمنامه گنجانده شدهاند. اولین نقطه عطف فیلم مربوط به قضیه چاقو است. چاقویی که فوندا خریداری کرده و دقیقا مشابه آلت قتاله بوده و همگی را شوکه میکند و این یکی از آن نقاطی است که فوندا (عضو شماره ۸) موفق میشود تا شکی را در دل سایر اعضا بیندازد. ۱۲Angry Men در فیلمنامه نیز به دقت نوشته شده است.
پس از مشخص شدن وضعیت اولیه جلسه هئیت منصفه و شنیدن مداوم حرفهای اعضا، مخاطب از نظر روانی نیاز به کمی آرامش برای تجزیه و تحلیل اتفاقات و کمی فاصله گرفتن از جنجال دارد. در همین لحظه نیز در فیلم عضو شماره ۱ و سخنگوی هیئت اعلام استراحتی چند دقیقهای پیش از ادامه جلسه میکند و در یک فیلم تک لوکیشنی با حجم بالای دیالوگ این استراحت و آرامش پیش از طوفان برای مخاطب لازم بود. ۱۲ مرد خشمگین دو مخالف مهم در مقابل فوندا دارد، یعنی اعضای شماره ۳ و ۴ که یکی از آنها همانطور که گفته شد به دنبال انتقام شخصی بوده و فردی عصبی و پرخاشگر است. عضو دیگر اما فردی آرام و بسیار منطقی است و صرفا اعتقاد دارد که پسرک گناهکار میباشد. فیلم رفته رفته هر چقدر وضعیت به نفع گروه معتقد به بیگناهی تغییر میکند، نماهای توشات (دو نفره) از این دو عضو گرفته تا آن دو را در یک ساید و جبهه نمایش دهد.
نقطه عطف دوم فیلمنامه ۱۲ مرد خشمگین در دقیقه ۵۵ فیلم و به لحظه استفاده از نقشه ساختمان محل قتل مربوط میشود. جایی که فوندا با استفاده از تخصص کاری خود (معماری) با کمک از نقشه ساختمان آن شب را بازسازی کرده تا ثابت کند شهادت پیرمرد در دادگاه ممکن است اشتباه باشد. نکته جالب آن که فوندا دائما میگوید تمام این اتفاقات ممکن است رخ داده باشد و هیچ چیز در فیلم قطعی نیست. این اتفاق یک انتخاب مهم در روایت ۱۲ مرد خشمگین بوده که جلوتر به آن اشاره خواهم کرد.
پس از بازسازی آن شب توسط فوندا خشم عضو شماره ۳ (لی جی کاب) به بالاترین حد خود رسیده و به سمت فوندا حملهور نیز میشود. فیلم بار دیگر در میزانسنی درست او را از تمام اعضای دیگر جدا کرده است. در زمانی که آنها همه در تکاپو هستند و بر سر نقشه خانه و نوع راه رفتن فوندا بحث میکنند او جدا از بقیه در گوشهای ایستاده است. این حرفها برای او اهمیتی نداشته و علاقهای به گوش دادن ندارد او فقط به دنبال انتقامی شخصی است. این نوع میزانسن سندی بر تنها ماندن لی جی کاب در انتها برابر یازده نفر دیگر نیز میباشد.
اما همه چیز به همین جا ختم نمیشود، ۱۲Angry Men در نورپردازی نیز به دقت عمل کرده است. در دقیقه ۶۲ فیلم، قرار است تا یک رایگیری آشکار اتفاق بیفتد. در این رایگیری همچنان نصف اعضا موافق اعدام و گناهکار بودن پسر هستند. دوربین یک به یک بر روی اعضا رفته تا آنها رای خود را اعلام کنند. نکتهای که باید به آن توجه داشت دقت در نورپردازی این سکانس است. افرادی هم نظر هستند که پسر قاتل است و هنگامی که دوربین روی آنها میایستد یک به یک به گناهکاری رای میدهند. اما در این میان نورپردازی بر روی چهره عضو شماره ۳ به گونهای است که با ایجاد سایه بر روی بخشهای مشخصی از صورتش و همچنین پشت سرش، او را خشنتر و یه دندهتر از سایرین نشان دهد، در حالی که مثلا در مورد عضو شماره ۴ و یا ۷ این اتفاق رخ نمیدهد.
نقطه عطف سوم فیلمنامه اما در بازسازی صحنه چاقوکشی و ارتکاب قتل اتفاق میافتد جایی که اعضا اثبات میکنند که یک چاقوکش حرفهای با قدی کوتاهتر نسبت به فرد مقابل خود چگونه ضربه را به فرد مقابل وارد میکند. در این لحظه که عضو شماره ۳ (لی جی کاب) به عجز و ناتوانی حداکثری رسیده و دیگر حرفی برای گفتن ندارد، پشت عضو شماره ۴ پنهان میشود. او منتظر میماند تا شماره ۴ دلایل منطقی بیاورد تا او نیز که کلافه شده و دیگر مغزش کار نمیکند همان صحبتها را تکرار کرده و آنها را تایید کند. او دیگر حرف جدیدی از خود نداشته و خطر شکست را حس میکند پس در کلافگی حداکثری پشت دست شماره ۴ حرکت میکند تا فقط به هدف خود برسد. در کارگردانی نیز با انتخاب درست میزانسن و دکوپاژ دوربین و قرار دادن بخش بیشتر کادر به شماره ۴ این موضوع کاملا قابل دیدن است. خود میتوانید تفاوت این نمای دو نفره با نمای دو نفره اوایل فیلم که تصویرش را کمی عقبتر گذاشتیم مشاهده کنید.
در پایان فیلم نیز اجرای تک نفره فوقالعادهای از لی جی کاب داریم که حسن ختامی است بر این جلسه طاقتفرسا. اما یکی از موارد قابل بحث مربوط به نوع روایت فیلم ۱۲Angry Men میباشد. فیلم هرگز واقعیت را فاش نمیکند و هیچوقت به طور قطعی توسط خود فیلم مشخص نمیشود که این پسر بچه واقعا گناهکار بوده یا خیر. این تصمیم اما کاملا درست است. اگر ما واقعیت را میدانستیم و یا در اواسط فیلم متوجه آن میشدیم در حالی که کاراکترها از آن آگاهی نداشتند، تمام حرفها، چالشها و تلاشها برای مخاطب بیاهمیت و بیمعنی میشدند. فیلم برای حفظ تعلیق خود و همراهی مخاطب با کاراکترها و حس کردن حس آنها هرگز واقعیت را رو نمیکند.
فرمول دیگر آن بود که فیلم پس از پایان جلسه واقعیت را به مخاطب نشان دهد. در آن صورت نیز در درجه اول مجددا همحسی مخاطب با کاراکتر از بین میرفت چرا که کاراکتر پس از پایان جلسه و در ادامه زندگی خود نیز هرگز نمیداند که تصمیمش درست بوده یا خیر. علاوه بر آن باعث میشد تا کاراکترها مورد قضاوت قرار بگیرند که فیلم مطمئنا چنین چیزی را نمیخواهد و البته در صورت آشکار شدن واقعیت دوباره دیدن فیلم بیمعنا میشد، چرا که مخاطب حقیقت را میدانست و تمام آن استدلالها و صحبتها دیگر برایش معنایی نداشت. اما الان فیلم را میتوان هر بار تماشا کرد و هر بار آن فشار و احساس مسئولیت را حس و تجربه کرد.
در پایان باید گفت فیلم ۱۲ مرد خشمگین اثری ماندگار در تاریخ سینما است که با کارگردانی دقیق و حساب شده و فیلمنامهای با نقاط عطف در جای درست و فراز و فرودهای مناسب و روایتی صحیح تبدیل به اثری برای تمام زمانهها شده است.
source