فرادید نوشت: جهان فرهنگی و ذهنی ما چگونه شکل می‌گیرد؟ نگاه‌ها و رویکردهای کلی ما در جامعه چگونه و از کجا سرچشمه می‌گیرند؟ برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها شاید لازم باشد که قبل از هر چیز به «کودکی» و آن تاثیرات و ایده‌هایی که در کودکی دریافت کرده‌ایم توجه کنیم.

قبل از شروع روش‌های رسمی آموزش مثل مدرسه، این رسانه‌ها هستند که نقش اصلی را در آموزش کودکان ایفا می‌کنند. اما در عرصۀ رسانه، کارتون‌ها یکی از مورد توجه‌ترین و مهم‌ترین عرصه‌های یادگیری برای کودکان هستند.

«تام و جری» یکی از محبوب‌ترین کارتون‌ها در سطح بین‌المللی است که احتمالا هر یک از ما بارها و بارها در کودکی آن را تماشا کرده‌ایم. این موضوع نشان می‌دهد که نیاز به ارزیابی انتقادی این گونه کارتون‌ها وجود دارد زیرا آن‌ها جزء عناصر اصلی سال‌های اولیه اجتماعی شدن کودکان هستند.

خشونت در تام و جری

یکی از اولین عناصری که در این کارتون مشاهده می‌شود، مواردی از خشونت شدید است. این موضوع بر مخاطبانی که عمدتاً کودکان هستند تأثیر می‌گذارد. برخی از محققان اعتقاد دارند که بازی‌ها و کارتون‌هایی مانند «تام و جری» می‌توانند باعث شوند که کودکان با ذهنیتی خشونت‌آمیز رشد کنند. طبق این دیدگاه وقتی کودکان به طور مداوم در معرض موارد شدید خشونت قرار می‌گیرند، حس واقعیت را از دست می‌دهند و خشونت را به عنوان یک راه «بازی» می‌بینند؛ همان‌طور که تام و جری مدام به یکدیگر ضربه می‌زنند اما هیچ‌کدام از آن‌ها آسیبی جدی نمی‌بیند.

56

این رابطه را می‌توان با استفاده از نظریه نشانه‌شناسی فردیناند دو سوسور و به ویژه مفاهیم «دالّ و مدلول» تحلیل کرد. در نشانه‌شناسی سوسور، مفهوم «دال» به معنای ایده‌ای است که می‌تواند به شکل تصویر، نمایش و غیره دربیاید و مدلول به معنای مفهوم مربوطه‌ای است که بعد از مواجهه با دالّ در ذهن ایجاد می‌شود.

وقتی این تقسیم‌بندی را بر تام و جری اعمال می‌کنیم، صحنه‌های خشونت‌آمیز می‌توانند به عنوان دال‌ها در نظر گرفته شوند و تفاسیر «غیر آسیب‌زا» که می‌توانند با دیدن این صحنه‌ها در ذهن به وقوع بپیوندند به عنوان مدلول‌ها. در نتیجه، معنایی که توسط کارتون در اینجا تثبیت شده است، «خشونت به عنوان یک شوخی» و ترجمه آن توسط کودکان به عنوان «عدم وجود عواقب جدی برای خشونت» است.

تحلیل شخصیت‌ها

اسپایک؛ مردانگی سمّی

برای درک عمیق‌تر تاثیرات تام و جری، تحلیل شخصیت‌ها نیز می‌تواند به ما بینش بیشتری بدهد. اسپایک (سگ نگهبان)، به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی این کارتون، بسیار پرخاشگر است و اغلب اوقات رفتارهای خشونت‌آمیز دارد. او معمولاً با استفاده از زور بازو بر دیگران غلبه می‌کند.

5

نظریه «مردانگی هژمونیک» ریوین کانل می‌تواند برای تحلیل شخصیت اسپایک استفاده شود. مردانگی هژمونیک به معنای ویژگی‌های ایده‌آل مردانه است که برتری مردانه را نه فقط بر زنان بلکه بر مردان دیگر که چنین ویژگی‌هایی ندارند مشروعیت می‌بخشد. اسپایک دارای شخصیت عضلانی و اقتدارآمیز است که به او اجازه می‌دهد بر تام و جری غلبه کند زیرا آن‌ها شخصیت و فیزیک مشابهی ندارند. این سیطره و غلبۀ خشونت‌آمیز، نکته‌ای است که کارتون تام و جری آن را مشروع و طبیعی جلوه می‌دهد، فقط به این دلیل که اسپایک دارای عضلات قویتری نسبت به دو شخصیت دیگر است.

این را می‌توان تعبیر و تفسیری «سمّی» از مردانگی قلمداد کرد که از طریق این کارتون در ذهن کودکان نهادینه می‌شود. سمی بودن این تفسیر از این روست که استفاده از قدرت فیزیکی و نمایش آن را برای سلطه یافتن بر دیگران به عنوان امری موجّه و مطلوب نمایش می‌دهد.

تودلز؛ زنانگی سطحی و منفعل

دو شخصیت زن در این کارتون حضور نسبتا پرتکرارتری دارند؛ یکی از آن‌ها تودلز است و دیگری مامی تو شوز. تودلز به یک معنا معشوقۀ تام است؛ او خز سفید دارد، یک روبان گردنی می‌پوشد و در کل به عنوان یک دختر-گربۀ جذاب شناخته می‌شود. در عین حال او اغلب هیچ صحبتی نمی‌کند و حرکت خاصی انجام نمی‌دهد.

5

بنابراین شخصیت تودلز را می‌توان از طریق مفهوم «نگاه مردانه» تحلیل کرد، که در نظریه فمینیستی به معنای «نمایش زنان از دیدگاه مردان» است؛ نمایشی که زنان را به عنوان اشیاء صرفا جنسی برای لذت بینندۀ مرد به تصویر می‌کشد. تودلز همیشه به شکلی بیش از حد جنسی نمایش داده شده است: لب‌های قرمز گیلاسی، مژه‌های اغواگرانه و راه رفتن تحریک‌آمیز و آهسته که باعث می‌شود چشمان تام از شدت شوق و علاقه از حدقه بیرون بزند.

برخی معتقدند که چنین شخصیت‌پردازی‌هایی در رسانه‌ها بازتابی از عدم توازن جنسی موجود در جامعه است که به دو قسمت «مردان فعال» و «زنان منفعل» تقسیم شده است. شخصیت‌های زن انگار تنها به منظور «نگریسته‌شدن» خلق شده‌اند. به عبارت دیگر زنان شخصیت‌هایی که به خودی خودشان اهمیتی داشته باشند نیستند بلکه فقط از طریق نگاه مردان تعریف می‌شوند. به عنوان مثال، شخصیت تودلز تنها با شوق و عشق تام به او تعریف شده است.

محدود کردن تودلز به نگاه مردانه در این کارتون شخصیت زنان را به نقش جنسی‌شان تقلیل می‌دهد، انتظارات جنسیتی را ایجاد می‌کند و کسانی را که به این انتظارات پایبند نیستند، به حاشیه می‌برد. این نمایش از زنانگی، این ایده را به کودکان القا می‌کند که یک زن ایده‌آل یک موجود منفعل است که اگر به طرز خاصی زیبا نباشد، هیچ ارجمندی دیگری نخواهد داشت.

مامی تو شوز؛ کلیشه‌های نژادی

دومین شخصیت زن در این کارتون مامی تو شوز است؛ یک زن میانسال سیاهپوست که خانه را اداره می‌کند و همواره رویکرد و رفتاری سختگیرانه و خشونت‌آمیز نسبت به تام دارد. شخصیت او بر اساس کلیشه‌های نژادی نوشته شده و همین کلیشه‌ها را تقویت می‌کند. کلیشه، همان‌طور که در نظریه بازنمایی استوارت هال تعریف شده است، «یک ایده پیش‌فرض دربارهٔ یک شخص است که بر اساس عواملی مانند فرهنگ، نژاد، گرایش جنسی، سن، جنسیت یا ظاهر به وجود آمده است». سه کلیشه اصلی که در شخصیت مامی تو شوز تعبیه شده‌اند از این قرارند:

5

1. شخصیت مامی تو-شوز دارای بدنی سنگین و شبیه به خرس با سینه و باسن اغراق‌شده است؛ این تصویر، این کلیشۀ نادرست را دامن می‌زند که زنان غیرسفیدپوست دارای اندامی غیرانسانی و نامتعارف هستند.

2. او بیشتر اوقات پیشبند می‌پوشد که نشان‌دهندهٔ موقعیت اقتصادی پایین او و نقش او به عنوان خدمتکار است؛ کلیشه‌ای که یادگار دوران برده‌داری در آمریکا است. در واقع به دلیل همین نوع نمایش بود که شخصیت مامی تو شوز در دهۀ 50 میلادی و بعد از اعتراض گروه‌های سیاه‌پوست از کارتون تام و جری حذف شد. هرچند که قسمت‌های ساخته شده با حضور او همچنان در سراسر دنیا دیده می‌شوند و بنابراین تاثیرگذاری خودشان را همچنان ادامه می‌هند.

3. مامی تو شوز به تام توهین کلامی می‌کند، او را به صورت فیزیکی کتک می‌زند و نیازهای اولیه او را نادیده می‌گیرد (مثلاً با عدم تأمین غذا به عنوان تنبیه)؛ این کلیشه‌ای است که انسان غیرسفیدپوست غیرغربی را به عنوان فردی کم‌هوش و اهل خشونت و پرخاش نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری

تام و جری بدون تردید یکی از محبوب‌ترین کارتون‌هایی است که هر یک از ما در کودکی و یا حتی بزرگسالی‌مان تماشا کرده‌ایم. تک تک اپیزودهای این سریال کارتونی برای ما خاطره‌ساز بوده‌اند و هر کدام را شاید بیش از چندین بار دیده باشیم.

اما نکته همین جاست که اگر تام و جری محبوب و خوش‌ساخت نبود، شاید ویژگی‌های منفی‌اش هم اهمیت چندانی نداشتند. هرچقدر که یک اثر قوی‌تر و جذاب‌تر باشد، تاثیرات منفی آن هم می‌توانند عمیق‌تر و ماندگارتر باشند. بنابراین اگر قرار است به عمیق‌ترین و ظریف‌ترین جنبه‌های تربیت کودکانمان توجه داشته باشیم، باید همواره مراقب «بدترین» تاثیراتی باشیم که رسانه‌ها از طریق «بهترین» محصولاتشان می‌توانند داشته باشند.

راضیه میرزاحیدری

راضیه میرزاحیدری

source

توسط funkhabari.ir