فیلم Longlegs یا لنگ دراز اثر تازه منتشر شده در ژانر ترسناک جنایی میباشد که به سرعت مورد توجه قرار گرفته و خود را به صدر نشین اخبار سینمایی تبدیل کرده است.
به طور قطع اگر از دنبال کنندگان جدی سینما و فیلمبازی به روز هستید یا تا کنون فیلم Longlegs را تماشا کردهاید و یا دست کم نام آن را در فضای مجازی یا از دوستان و آشنایان شنیدهاید. Longlegs از آن دست آثاری است که به لطف آن میتوانیم کاملا متوجه قدرت وحشتناک و به شدت تاثیرگذار رسانه بشویم. فیلمی که در عرض فقط چند روز بحث اول محافل سینمایی شده و از آن به عنوان یک اثر مهم در ژانر ترسناک یاد میشود. لنگ دراز به ما اثبات میکند که رسانه چگونه میتواند به راحتی یک فیلم متوسط را جوری بر سر زبانها بیندازد که پیش از تماشا مخاطب حس کند با یک فیلم خیلی خوب روبرو است.
این نوع پروموت و تبلیغات البته که خود به مانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند. چرا که این تبلیغات ممکن است سطح انتظارات مخاطب را بالا برده و هنگامی که مخاطب به تماشای فیلم مینشیند، یکی نبودن سطح انتظار او با سطح کیفی فیلم تمام ذوق او را از بین ببرد. اگر فیلم Longlegs را هنوز تماشا نکردهاید و در فضای مجازی از هیجان و ترس و دلهره آن میخوانید، بهتر است چندان این مسائل را باور نکنید. در Longlegs ابدا با یک اثر ترسناک با jump scare های متعدد و ریتم سریع و اتفاقات یکی پس از دیگری روبرو نیستیم و اگر به این امید قصد تماشای فیلم را داشته باشید، سخت ناامید خواهید شد. Longlegs یک اثر جنایی است که در بستر برخی اتفاقات ماورایی روایت میشود و تلاش شده تا در فضای وهمآلود و پر استرسی روایت شود تا آن که فرمولهای قدیمی آثار ترسناک را تکرار مکرر کند.
هر اثر سینمایی از مجموعهای از عناصر و تکنیکهای مختلف تشکیل میشود که کنار یکدیگر قرار گرفته و در نهایت یک اثر سینمایی را تشکیل داده و آماده تماشا میکنند. در فیلم لنگ دراز میتوان گفت شاید تک تک این تکنیکها عملکرد خوبی دارند. ما با فیلمبرداری، نورپردازی، رنگ، بازی، فضاسازی، موسیقی متن و صحنه خوبی روبرو هستیم، اما گویا تمام این تکنیکها که به خودی خود موفق هستند، در کنار یکدیگر چفت و بست نشده تا در خدمت کلیت فیلم قرار گیرند.
سوال بزرگی که در این میان وجود دارد آن است که پس نقش کارگردان چیست؟ شاید اگر یک گروه نورپردازی و فیلمبرداری حرفهای کنار یکدیگر قرار گیرند بتوانند همین پلانهای دقیق و جذاب را بگیرند. چه میشود که فیلمسازی مثل هیچکاک با چند پلان ساده حسی از دلهره را میتواند ایجاد کند که فیلمی در یک ساعت و چهل دقیقه موفق به رسیدن به آن سطح نیست؟ کارگردانی فیلم Longlegs در انتخاب نوع تک پلانها عملکرد قابل توجهی دارد، اما از همین سطح بالاتر نمیرود تا خام بودن فیلم بیشتر مشخص شود. استفاده از لنزهای واید یکی از تکنیکهای به کار رفته در لنگ دراز است. به این صورت که پلانهای گرفته شده عمق میدان داشته و هنگامی که کاراکتر در مقابل دوربین است، مخاطب کاملا قادر است تا پشت سر او و بک گراند تصویر را ببیند.
از این تکنیک در جهت ایجاد نوعی حس دلهره در فیلم استفاده شده است تا مخاطب دائما در استرس حضور یا عبور کسی از بک گراند شود. از آن سمت در دکوپاژ بسیار زاویه دوربین low-angle طراحی شده است. استفاده از این زاویه از همان افتتاحیه فیلم شروع شده و کمک خوبی به ایجاد حس و فضای وهمآلود در طول بستر فیلم کرده است. همچنین کارگردان تلاش کرده تا با گرفتن این low-angle های با لنز واید، دائما این حس را به مخاطب القا کند که شاید کاراکتر در این صحنه و لوکیشن ظاهرا تنها است اما در واقع او تنها نبوده و نوعی نیروی ماورایی که قادر به دیدن آن نیستیم، همواره در نزدیکی او حضور داشته و او را زیر نظر دارد.
اما تمام زور فیلمساز به همینجا ختم میشود تمام این تکنیکها گویا پایهای هستند برای رسیدن به مراحل بعدی و ایجاد انواع حس در مخاطب اما هیچکدام تا پایان فراتر نرفته و در همین سطح متوقف میشوند. استفاده از نماهای با لنز واید جهت استفاده از بک گراند سوژه، از جایی در فیلم به تکرار میافتد و دیگر آن تاثیر بیست تا سی دقیقه ابتدایی فیلم را ندارد. در واقع شاید بهترین توصیف برای فیلم Longlegs آن باشد که با اثری روبرو هستیم که تمام بستر برای موفقیت آن فراهم بوده اما در نهایت آن اتفاق مهم و کلیدی در آن رخ نداده است. در مجموع کارگردانی فیلم Longlegs را میتوان خوب و قابل قبول دانست اما به طور قطع نیاز به تجربه و پختگی بیشتر دارد. همچنین لنگ دراز رفت و برگشتهای زیادی به گذشته دارد و با مربع کردن کادر فیلم، مخاطب را از اینکه اتفاقات در قالب این کادر در گذشته رخ دادهاند آگاه میکند. نکته جالب آنجاست که در تصاویر مربوط به گذشته که مربع هستند از تکنیکهای سینمایی مربوط به آن دوران مثل زوم نیز به مقدار قابل توجه استفاده شده است.
محل اصلی ضعف در فیلم Longlegs به فیلمنامه آن برمیگردد. فیلمنامه لنگ دراز بسیار یک خطی، سطحی و ناتوان است. فیلم در بحث دلهره در اوایل تا حدودی موفق است اما هنگامی که چیزی به تکنیک فیلم در جهت استرس و دلهره اضافه نمیشود، همه چیز برای مخاطب تکراری میشود. در بعد جنایی نیز فیلم اثری شکست خورده است و فیلمنامه ویژگیهای یک اثر جنایی را ندارد. رمز و رازهای موجود در قصه به سرعت و قبل از آنکه مخاطب در دل قصه غرق شود، به آسانی حل میشوند و از درگیری مخاطب با قصه جلوگیری میشود.
به عنوان مثال در طول فیلم نوشتههایی در هر صحنه قتل وجود دارد که به گونهای رمزآلود نوشته شدهاند. روش رمزگشایی این نوشتهها در طول یک سکانس ساده در خانه کاراکتر اصلی برملا میشود. این قضیه دائما در فیلم تکرار شده و پیش از آنکه مخاطب درگیر بعد جنایی قتلهای زنجیرهای شود، به سرعت گره قبلی باز شده و فیلم رو به جلو حرکت میکند. این اتفاقات سبب شده تا فیلم تقریبا در دقیقه ۴۰ تمام شده و دیگر راز و معمایی باقی نمانده و چیزی برای ارائه نداشته باشد. بنابراین لنگ دراز در طراحی ابعاد و لایههای مختلف قصه خود از نظر جنایی ابدا موفق نیست.
جالب آنجاست که در سطح فضای مجازی این فیلم با سکوت برهها مقایسه شده است. این در حالی است که در فیلم سکوت برهها ویژگی ذکر شده وجود دارد. در آن فیلم هم قصه و روایت جنایی عمیق و با ابعاد مختلف است و هم کاراکترها دارای شخصیتپردازی عمیق و چند لایه و پیچیدهای هستند. اتفاقی که در Longlegs اصلا رخ نمیدهد. کاراکتر لنگ دراز به عنوان یک کاراکتر مهم در فیلم هیچ پیشینه و طراحی شخصیتی ندارد و با وجود بازی خوب نیکلاس کیج تنها کمی جان میگیرد. از طرفی بناست در فیلم تصاویر ذهنی کاراکتر اصلی یعنی هارکر و فلش بکها در کنار اتفاقات حال حاضر در کنار یکدیگر روایت را تشکیل دهند که این روایت شکل نمیگیرد. مثال درست چنین سبک روایی فیلم درخشش یا The Shining در همین ژانر ترسناک میباشد.
برخی مخاطبین نیز از لایههای زیرین و فلسفی فیلم Longlegs صحبت میکنند که در نوع خود بسیار جالب است. فیلم لنگ دراز هیچ لایه زیرین یا حرف فلسفی پیچیده و عمیقی ندارد. این حقیقت که به عنوان مثال شیطان از طریق فردی با لباس راهبه تحت عنوان هدیهای از کلیسا وارد خانهها میشود (که ورودی طعنهآمیز است)، موضوعی کاملا سطحی است که در تماشای مرتبه اول قابل برداشت است و خبری از حرف عمیق عجیب در فیلم نیست.
کما اینکه حتی اگر فرض بگیریم فیلم حرف فلسفی و لایه عمیقی داشته باشد، مهمترین رکن در سینما سرگرمی است که این رکن از لایه سطحی هر اثری میگذرد. هنگامی که فیلم یک فیلمنامه منسجم، یک قصه با شروع، میانه و پایان درگیر کننده و جذاب همراه با یک کاراکتر نداشته باشد، حرفهای مربوط به لایههای زیرین اهمیتی ندارند. تنها در صورتی میتوان به سراغ لایههای زیرین یک اثر رفت که لایه اولیه و سطحی آن که برای مخاطب عام میباشد کامل و قابل بحث باشد. در پایان بندی نیز میتوان گفت فیلم چیزی تحت عنوان پایان بندی نداشته و صرفا به پایان میرسد. به آن معنا که در دقیقه آخر فیلم صرفا تمام میشود و برنامه و طراحی خاصی برای جمع کردن قصه و پایان بندی وجود نداشته تا شاید شاهد Longlegs 2 نیز باشیم.
در پایان باید گفت فیلم Longlegs اثری است که در ابعاد تکنیکی مختلف مثل فیلمبرداری، نورپردازی، موسیقی متن، رنگ و حتی بازیها خوب است اما میتوان گفت اثری که فیلمنامه نداشته باشد حداقل و با ارفاق پنجاه درصد چیزی که برای یک اثر خوب نیاز است را ندارد. لنگ دراز هر چقدر هم در ابعاد تکنیکی مختلف قابل توجه باشد، این تکنیک در کنار یکدیگر برای یک اثر سینمایی و یک هدف بزرگتر به خدمت گرفته نشدهاند و فقط به شکل جزء جزء و جداگانه عملکرد خوبی دارند تا در نهایت لنگ دراز تبدیل به اثری بسیار متوسط در ژانر ترسناک جنایی شود.
source