آرکین با سه قسمت اول از فصل دوم خودش به خوبی به ما ثابت کرد که فصل دوم این اثر نه تنها ضعیف‌تر از فصل اول خود نیست بلکه در بسیاری از جهات، نتفلیکس، حتی بسیار بهتر از فصل اول خود عمل کرده است. در ادامه با بررسی سه قسمت دوم فصل دوم انیمیشن Arcane با تیم انیمه دنیای بازی همراه باشید.

فهرست نقد و بررسی سه قسمت دوم فصل دوم انیمیشن Arcane

این یک جنبش آنارشیستی است.: نقد و بررسی سه قسمت دوم فصل دوم انیمیشن Arcane

آنارشیسم، طغیان جامعه ظلم دیده است، شاید هم یک حماقت بچه‌گانه، اما چیزی که آرکین به مخاطب نشان می‌دهد، دقیقاً نقطه اشتراک این دو دیدگاه است. از فصل یک تا حتی بخش اول از فصل دوم این سریال، در کنار داستان جذاب تمامیِ شخصیت‌های آرکین، چیزی در عمق داستان وجود دارد، چیزی که محرک تمام این اتفاقات است، چیزی که دلیل پا پس نکشیدن هر کدام از شخصیت‌های سریال از آرمان‌ها و اهداف خودشان است و آن دلایل، محرک، یا هرچیزی که اسمش را می‌گذارید، مورد ظلم بودن اهالی شهر زان است.

این موضوع نه تنها به شکل‌ها و تکینک‌های مختلفی مانند قصه‌‌گویی، طراحی، زاویه دوربین و حتی تابش نور خورشید به دو شهر، در ناخودآگاه مخاطب حک می‌شود، بلکه با تفکر بر روی هدف هر شخصیتی در سریال آرکین می‌بینیم که در آخِر تمام این اهداف، حول محور همین اختلاف طبقاتی و برتری شهر «پیلتوور» بر شهر «زان» می‌باشد.

با شروع قسمت چهار ما متوجه می‌شویم هر چیزی که سریال آرکین بر روی این موضوع سرمایه‌گذاری کرده و کاشته است، حالا دارد درو می‌کند. قسمت چهارم، اول از همه توجه گوش‌های شما را جلب می‌کند، انتخاب موسیقی بسیار خوبی که یکی از شاخصه‌های سریال آرکین است؛ اما تنها نکته مثبت شروع طوفانی قسمت چهارم، موسیقی آن نیست. طراحی بصری فوق العاده و ترکیب آن با ترنزیشن‌های بسیار خوب بیش از هرچیزی چشم‌های ما را باز و گوش‌های ما را تیز می‌کند؛ برای دریافت پیامی که مردم شهر «زان» می‌خواهند به ما بدهند، ما هرج و مرج طلبیم، این یک جنبش آنارشیستی است.

تاول و سنگ: بررسی سه قسمت دوم فصل دوم انیمیشن Arcane

شخصیت‌پردازی فصل دوم آرکین، به جرعت چندین پله از فصل اول خود بالاتر است. از نکات بسیار خوب آرکین تزریق شخصیت‌های خود به صورت تدریجی و با حوصله است، به طوری که وقتی شخصیتی نقشی مهم در سریال ایفا می‌کند در ذهن مخاطب سیر تحول این شخصیت مرور می‌شود، طوری که این شخصیت از تاریکی و نا‌آشنایی، زیر نور آگاهی و شناخت مخاطب از او قرار می‌گیرد. یکی از مثال‌های خوب برای همچین شخصیتی در سریال آرکین، شخصیت «آمبسا» است.

شخصیتی که از بدو ورود او، سریال با هر زبانی اعم از طراحی صحنه، شخصیت‌پردازی و رغم زدن اتفاقات مختلف، تاثیر این شخصیت را بیشتر و بیشتر می‌کند و در نقطه‌ای از داستان، با ترکیب تمام این اِلِمان‌ها، سریال مهر تائیدی بر تفکرات و فرضیات مخاطب از این شخصیت می‌زند، اما برای شرح این موقعیت و بررسی آن، بهتر است اول درباره شخصیت مهم دیگری صحبت کنیم؛ «کیتلین‌ کیرامن». «کیتلین» شخصیتی بود که بذر وجود او در سریال، از فصل یک آرکین کاشته شد و بخش مهمی از شناخت مخاطب از این شخصیت همراهی وی با «وای» در اتفاقات همان فصل است.

معرفی انیمه‌های پاییز ۱۴۰۳

رفته رفته با اتفاقاتی که برای او به دلیل رابطه‌اش با «وای» در اواخر فصل اول و شروع فصل دوم می‌افتد به اهمیت این شخصیت در سریال افزوده می‌شود. 

اولین صحنه‌‌‌ی پارت دوم از فصل دوم انیمیشن Arcane که در آن «کیتلین» را می‌بینیم، صحنه‌ای است که او بر روی تخت نشسته و چهره غم‌آلودی به خود گرفته است، میزانسن، نورپردازی و طراحی صحنه و حالات چهره او همگی نوید از تنهایی این شخصیت پس از اتفاقات مابین او و «وای» را می‌دهد؛ اتفاقاتی که باعث ایجاد حفره‌ای احساسی در «کیتلین» شده‌اند.

پس از پخش اوپنینگ، دوربین با یک نمای اکستریم لانگ شات «کیتلین» را به تصویر می‌کشد، «کیتلین» در اتاقی تاریک که تنها منبع نورش، نور ماه است بر روی تخت خود نشسته، نمای دوربین مدیوم کلوز آپ می‌شود، در همین حال است که با شنیدن صدای «افسر نولان» مخاطب متوجه حضور شخص دیگری در صحنه می‌شود. «افسر نولان» که ارتباط مخاطب با این شخصیت صرفاً در چند صحنه از قسمت‌های قبل است؛ اما آیا سریال یک شخصیت نه چندان مهمی مانند «افسر نولان» را به یکباره جانشین شخصیت مهم خود، «وای»، کرده است؟

سریال با هوشمندی تمام به مخاطب خود، تنهایی «کیتلین» را نشان می‌دهد، کیتلینی که پس از مرگ مادر خود، حالا مسئولیت مهمی در رابطه با خانواده خود دارد و مضاف بر آن غم از دست دادن مادر خود و همچنین نبود «وای» حفره‌ای در دل او ایجاد کرده است. حفره‌ای که در این شرایط مهم اگر پر نشود نقطه ضعفی در اوست و بدون شک مورد سواستفاده‌ دشمنان او قرار می‌گیرد. دشمنانی که «کیتلین» خبر ندارد. آیا در نزدیک‌ترین اتاق به او هستند؟ یا که در پست‌ترین و تاریک‌ترین نقاط از شهر «زان»؟

اما نقطه تلاقی این دو شخصیت، «آمبسا» و «کیتلین»، در کجاست؟ از آنجایی که پیش‌تر در سریال، بارها به هوش تحلیلی بالای «آمبسا» اشاره شده بود، در سکانسی که «افسر نولان» به همراه «کیتلین» در حال صحبت درباره‌ کار هستند «آمبسا» با ورود خود و دیدن آن دو در این حالت خیلی سریع متوجه نقطه ضعفی که «کیتلین» در حال حاضر دچارش است شده و مطلع می‌شود که «افسر نولان» دقیقاً وسیله‌ای برای پوشاندن این نقطه ضعف است.

بررسی انیمه Look Back

«آمبسا» با تحمیل قدرت بر «افسر نولان»، و بیرون کردن وی از مکانی که هر سه در آن جمع شده‌اند، شایسته‌تر بودن خود برای همراهی با «کیتلین» را به رخ «افسر نولان» می‌کشد. موضوع خوار شمردن «افسر نولان» توسط امبسا وسیله می‌شود برای نزدیکی بیشتر و در ادامه هم‌پیمان شدن با «کیتلین». «آمبسا» با تحلیل شرایطی که «کیتلین» در آن قراردارد، از او سواستفاده می‌کند و این نقطه‌ای است که چهره اصلی او برای مخاطبان آشکار می‌شود، ماجرایی که در قسمت ششم می‌بینیم که «آمبسا» به شکل واضح آن را اعتراف می‌کند.

البته که قسمت‌های چهار، پنج و شش بجز این دو شخصیت، به شخصیت‌های دیگری نیز می‌پردازند و ثمره‌ داستانی که برای آن‌ها در قسمت‌های گذشته چیده شده است را می‌بینیم که حتماً در بخش‌های دیگر از بررسی سه قسمت دوم فصل دوم آرکین، به سرگذشت این شخصیت‌ها و هنرنمایی تیم سازنده در نشان دادن آن خواهیم پرداخت.

غیر قابل تماشا، در غیر قالب انیمیشن: بخش دوم از فصل دوم انیمیشن آرکین

 

انیمیشن آرکین از لحاظ بصری، در یک کلام، بی رقیب است. آرت استایل فوق‌العاده و طراحی بصری چشم نوازی که آرکین دارد، به ما ثابت می‌کند که بهترین انتخاب برای ساخت داستانی از بازی «لیگ آو لجندز»، چیزی بجز آرکین و مدیومی بجز انیمیشن نبوده و نخواهد بود.

آرکین نه تنها فریم به فریم یک قاب نقاشی، بعضاً رنگارنگ و اوقاتی نیز، تاریک و دلگیر است، بلکه با کارگردانی و طراحی صحنه‌ای بسیار فکر شده و هنرمندانه، مخاطب عام را که تا به حال هدفی مگر وقت گذرانی نداشته است را وادار به تفکر بر روی سکانس‌های مختلف می‌کند.

به جرئت می‌توان گفت که ترکیب انیمیشن‌ها و طراحی بصری، همراه با کارگردانی بسیار حرفه‌ای این سریال و البته انتخاب موسیقی جذاب و متنوعی که برای این سریال انجام شده است دریچه‌ای جدید بر روی ادراک مخاطب، خصوصاً مخاطب عام، از زیبایی شناسی، هنر و دنیای انیمیشن باز می‌کند.

آرکین به مخاطب لذت تماشای یک تابلوی شاهکار هنری را می‌دهد، و در عین لذت بردن مخاطب از این اثر به وسیله چشمانش، او را مجاب می‌کند که به معنا و مفهوم سکانس‌ها، تعقل و تفکر در بکند. چرا که پیش‌تر به مخاطب خود ثابت کرده است که چیزی در این انیمیشن، بی‌هدف قرار نگرفته است.

از بهترین مثال‌هایی که می‌توان برای این موضوع زد، موضوع نور پردازی و اهمیت بالای آن در آرکین است که ، اما در بخش دوم از فصل دوم انیمیشن آرکین نیز این موضوع باز به خوبی تکرار می‌شود، اما برای توضیح بهتر این بخش شاید لازم باشد ارجاع کوتاهی به سه قسمت اولِ فصل دوم، برای یادآوری برخی موضوعات داشته باشیم.

بررسی سه قسمت اول فصل دوم انیمیشن Arcane

زمانی که «ویکتور» به زان می‌آید، طی سکانسی در پس زمینه انسان‌هایی در حال عبادت دیده می‌شوند، این سکانس به خوبی نیاز مردم به امید را نشان می‌دهد که جلوتر بیشتر در رابطه با آن صحبت خواهیم کرد، ویکتور از کنار مردم عبور می‌کند و به سکانسی می‌رسد که با نورپردازی انجام شده مخاطب متوجه بُعد الهی ویکتور می‌شود، در قسمت‌های چهارم، پنجم و ششم از سریال، با آرمانشهری که ویکتور به واسطه جایگاه والای الهی‌ که حالا دارد، بنا می‌کند و ما برای اولین بار تابش و نورانی شدن بخشی از شهر «زان» را می‌بینیم. شهری که تا به حال آن را به کوچه‌های خطرناک، زیر چنگال خلافکارانی می‌دیدیم که در تاریکی شهر بر آن حکم‌فرمایی می‌کردند.

این موضوع دلیل تبلیغات منفی برای بد جلوه دادن شهر «زان» توسط «پیلتوور» بود، اما می‌بینیم حال، در حالی که خیلی از آن مردم حالا تغییر کرده‌اند و روی به این زندگی مسالمت آمیز و به دور از شر آورده‌اند، این «پیلتوور»، یا حداقل «آمبسا»، که حالا در راس قدرت ایستاده، است که به سمت آنان لشکر کشیده است. 

«آمبسا» با فرو بردن پرچمش رو به روی آرمانشهری که مردم شهر «زان» ساخته‌اند، قلمرویی مشخص می‌کند. مرزی که حد بین خیر و شر است. حتی اگر مردم آن آرمانشهر هیچ کششی به هرج و مرج و جنگ نداشته باشند، سریال به ما نشان می‌دهد تا زمانی که سیاست‌های «آمبسا» وجود دارد آنان نیز مجبور به جنگ ‌هستند، چرا که ادامه حیات سیاسی «آمبسا»، تنها و تنها به وجود دشمن و جنگ مابین آن‌ها بستگی دارد.

اشک‌ها و عرق‌هایی، به وسعت اقیانوس: بخش دوم از فصل دوم انیمیشن Arcane

همان‌طور که قبل‌تر توضیح داده شد، دو شاخصه‌ی مهم در رابطه با مردم شهر «زان» که در فصل دوم انیمیشن آرکین به نمایش در می‌آید، نیاز آن‌ها به امید و در همین راستا روی آوردن خیلی از آن‌ها به آنارشیسم است؛ گروهی که به دنبال مسیح می‌گشتند؛ گم‌گشته‌ای که باید بازگردد و آنان را از بند هلاکت و بدبختی نجات دهد.

گروهی دیگر اما، نماد جنبش خود را پیدا کرده بودند؛ نمادی حماسی با موهای آبی. این شخص کسی بجز جینکس نیست. جینکس شخصی بود که با جنون مخصوص به خود، بدون فکر به عواقب کاری که می‌کند آن را انجام می‌داد. همچین شخصیتی بدون شک از بهترینِ الگو‌ها و نمادها برای جامعه‌ای خسته است. جامعه‌ای که روی بر هرج و مرج آورده و تنها هدفش انتقام و ضربه زدن به ظالم است.

انیمیشن به شکل خیلی خوبی نشان می‌دهد که «جینکس» در بین مردم تبدیل به سمبلی شده که فقط و فقط نمادی افسانه‌ای است. درست همان چیزی که مردم می‌خواهند. چرا که فقط از همچون نماد حماسی و افسانه‌ای است که می‌توان الهام گرفت و آن را محرکی در جامعه تلقی کرد، اما درست است که جینکس در واقعیت، همچنان جنون خود را دارد و همچنان از نفرتش نسبت به اهالی «پیلتوور» کم نشده است، اما او علاقه‌ای به این ریسک ندارد. چرا که با وجود «ایشا»، بچه‌ای که مانند «پاودر» برای «وای» است، دیگر او مثل دوران حیات «سیلکو» فکر نمی‌کند.

در دورانی که «جینکس» همراه با «سیلکو» بود، ما به وضوح می‌دیدیم که «جینکس» از صداهایی در سر خود رنج می‌برد. صداهایی که می‌توان فهمید از دلایل اصلی دیوانگی و یاغی‌گری‌های او است، اما زمانی که «سیلکو» می‌میرد و دایره ارتباطات «جینکس»، مخصوصاً به دلیل تحت تعقیب بودن او، کوچک می‌شود، این صداها از بین می‌روند.

همچنین شخصیت «ایشا»، بچه‌ای لال است و این موضوع از دلایلی است که «جینکس» با او بسیار راحت‌تر ارتباط می‌گیرد و زندگی می‌کند. همچنین «جینکس» می‌خواهد نقش خواهری که در ذهنش «وای» می‌توانست برای «پاودر» باشد را برای «ایشا» بازی بکند و همین موضوع رفته رفته دلیل محبت‌های این دو به یک‌دیگر و رابطه صمیمی بین آن‌ها می‌شود.

بررسی انیمه Uzumaki

با وجود فاصله‌ای که «جینکس» از اعتراضاتی که حتی طرفدارانش در حمایت از او راه می‌اندازند، گرفته است، «ایشا» به حضور در اعتراضات و فعالیت علیه حاکمین شهر «پیلتوور» علاقه‌ا‌ی دارد. چرا که ما نه تنها در فصل اول از اهمیت واژه‌ی «همشهری» برای مردم شهر «زان» مطلع می‌شویم، بلکه با حضور «ایشا» در دو سکانسِ بازرسی و اعتراضات، بیننده متوجه همبستگی آنان می‌شود؛ از هر گروه و با هر عقیده‌ای برای رسیدن به هدفی مشترک. هدفی که رنگ آن آبی، و نماد آن «جینکس» است.

خاطر جمع باش، امروز با من در فردوس خواهی بود.: بررسی سه قسمت دوم فصل دوم انیمیشن Arcane

از شخصیت‌های بسیار مهم و خوب سریال آرکین، که در فصل دوم از تمام پتانسیل آن استفاده شده، «ویکتور» است. «ویکتور» در قسمت سوم، تبدیل به منجی مردم مریض و از هم متلاشی شده‌ شهر «زان» می‌شود. او تبدیل به مسیح می‌شود. آنان را شفا می‌دهد. برای آنان معجزه می‌کند. آرمانشهری برایشان آماده می‌سازد و همه را به صلح و بخشش دعوت می‌کند.

از جذاب‌ترین سکانس‌هایی که برای طرفداران بازی «لیگ آف لجندز» نیز می‌تواند بسیار مهم و جالب  باشد، سکانس مناظره‌ «ویکتور» با شخصیت مرموز سریال، «دکتر رِوِک» است. مناظره‌ای که طی آن، مخاطب به طور کامل با ایدئولوژی و طرز تفکر «ویکتور» آشنا می‌شود.

در سریال آرکین، برای اتفاق افتادن موضوعات اساسی، یک سنت وجود دارد. سنتی که سریال در بخش اولش به اصل آن اشاراتی می‌کند و در بخش دوم به طور آشکار و بدون پرده مخاطب را با اصل و حقیقت آن آشنا می‌کند. پس از این آشنایی، تاثیر آن را بر روی داستان می‌گذارد.

در اینجا، از گذشته اشاراتی به رابطه‌ «دکتر رِوِک» با «ویکتور» و همچنین چگونگی تفکر آنان شده است. این موضوع در کنار اختلاف «ویکتور» با یار قدیمی خود «جِیس»، همگی پِی‌ریزی برای رسیدن به دو بخش بعدی هستند.

بررسی فصل هفتم انیمه My Hero Academia

بخش اول، مناظره «ویکتور» با «دکتر رِوِک»، برای شفاف کردن طرز فکر آن دو و بخش دوم که ما در رابطه با سرنوشت (destination)، و نظر آن دو شخصیت در رابطه با آن اطلاعات داریم، شخصیت «جِیس» را می‌بینیم که دستی از سوی یکی از یاران «ویکتور»  به سمت او دراز می‌شود، دستی که او را به سمت «ویکتور» می‌برد و او را به قتل می‌رساند و این همان سرنوشتی است که «ویکتور» از آن سخن می‌گفت. 

ویکتور در ظاهر شاید موفق به ساخت آرمانشهر خود نشده باشد، اما اگر بیشتر به طرز فکر و جهان‌بینی او نگاه بیندازیم، متوجه آن می‌شویم که «ویکتور» پیروز این ماجرا است. چرا که درست مانند شرح مرگ مسیح در انجیل لوقا، مسیح به زنانی که برایش گریه می‌کنند بشارت از روزی می‌دهد که همه‌چیز فرومی‌پاشد و مجرمی که در کنار او مصلوب شده را خاطرجمع از به او پیوستن می‌کند«ویکتور» نیز بُعد جسمانی خود را از دست داده و تمامی مردمی که شفا داده نیز همراه با او از بین رفته‌اند، حالا آرمانشهر «ویکتور» تبدیل به پاد آرمانشهر شده اما درواقع او پیروز مناظره‌ خود با «دکتر رِوِک» است. مناظره‌ای که در آن، «دکتر رِوِک» تکامل «ویکتور» را تحسین می‌کند و «ویکتور» در مقابل، چیرگی دست سرنوشت بر تکامل را مطرح می‌کند. ویکتور حرف‌های خودش را ثابت کرد.

کلام آخر: نقد و بررسی سه قسمت دوم فصل دوم انیمیشن Arcane

بخش دوم از فصل دوم سریال آرکین، بدون شک یک تجربه به یادماندنی برای هر قشری از مخاطبان است. این سریال تنها در سه قسمت برای مخاطبان موسیقی‌های فوق‌العاده، طراحی، کارگردانی و شاه کلید‌های داستانی‌ای را قرار می‌دهد که می‌توان گفت هر کدام از قسمت‌ها می‌توانند از بهترین و مهم‌ترین قسمت‌های هر دو فصل سریال آرکین باشند. در این سه قسمت، شخصیت‌های بسیار مهم، بک‌استوری‌های بسیار کلیدی و روایت فوق‌العاده خوبی وجود دارد که ترکیب آنان با مسائل فنی‌ای که بسیار کار شده و درست استفاده شده‌اند، این سه قسمت را در دل هر مخاطب و منتقدی جای می‌دهد.

سپاس از شما که برای بررسی سه قسمت دوم فصل دوم انیمیشن Arcane همراه با وب‌سایت دنیای بازی بودید.

source

توسط funkhabari.ir