راهنماتو- آیا ترجمه میتواند از اصل پیشی بگیرد؟ احمد شاملو با ترجمههای شاعرانهاش از فدریکو گارسیا لورکا، چنین امکانی را به نمایش گذاشت. مهشید نونهالی در نشستی در نمایشگاه کتاب تهران، با نگاهی انتقادی گفت: «شاملو کار بدی کرد.»
به گزارش راهنماتو، آیا مترجم میتواند شاعرتر از شاعر باشد؟ این پرسش محوری، در نشست انجمن صنفی ویراستاران در سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران، بحثبرانگیزترین بخش گفتگوها را رقم زد. در میان سخنرانان، مهشید نونهالی، مترجم و عضو انجمن، با نگاهی دقیق و انتقادی به سراغ ترجمههای احمد شاملو از فدریکو گارسیا لورکا رفت؛ ترجمههایی که سالهاست در ذهن بسیاری از مخاطبان فارسیزبان، بهعنوان خودِ لورکا جا افتادهاند.
نونهالی گفت: «ما شاملو را میشناسیم، اما به کسی نیاز داریم که لورکا را به ما بشناساند.» این جمله آغازگر بحثی شد درباره بازآفرینی شاعرانه یک شعر. در ادامه، ضمن مروری بر یکی از نمونه ترجمههای شاملو از لورکا، نگاهی خواهیم داشت به آنچه در این نشست گذشت و نقطهنظرهای مطرحشده پیرامون ترجمهی شعر.
شعر «خودکشی» از فدریکو گارسیا لورکا با ترجمه احمد شاملو
(شاید بدان سبب که از هندسه آگاه نبودی)
جوان از خود میرفت
ساعت ده صبح بود.
دلش اندک اندک
از گلهای لتهپاره و بالهای درهم شکسته آکنده میشد.
به خاطر آورد که از برایش چیزی باقی نمانده
است جز جملهیی بر لبانش
و چون دستکشهایش را به درآورد
خاکستر نرمی را که از دستهایش فروریخت بدید.
از درگاه مهتابی برجی دیده میشد.ــ
خود را برج و مهتابی احساس کرد.
چنان پنداشت که ساعت از میان قابش
خیره بر او چشم دوخته است.
و سایهی خود را در نظر آورد که آرام
بر دیوان سفید ابریشمین دراز کشیده است.
جوان، سخت و هندسی،
به ضربت تبری آینه را به هم درشکست.
و بدین حرکت، فوارهی بلند سایهیی
آرامگاه خیالی را در آب غرقه کرد.
خوانش مهشید نونهالی از ترجمههای شاملو
در یکی از بحثبرانگیزترین بخشهای نشست انجمن صنفی ویراستاران، مهشید نونهالی، مترجم و عضو این انجمن، با نگاهی انتقادی به ترجمههای احمد شاملو از اشعار فدریکو گارسیا لورکا، مسئلهای اساسی را پیش کشید: مترجم شعر باید چه جایگاهی میان وفاداری به متن و خلاقیت شاعرانه برای خود قائل باشد؟
نونهالی ترجمه شعر را نه صرفاً بازآفرینی واژگان، بلکه تلاشی در امتداد حس و زبان دو شاعر میداند: یکی در زبان مبدا و دیگری در زبان مقصد. از نظر او، مترجم شعر بیش از هر چیز باید با شعر مانوس باشد، نه لزوماً شاعر. چراکه شاعری که دست به ترجمه میزند، ممکن است ناخواسته خود را وارد متن کند، از زبان و فضای شاعر اصلی عبور کند و به خلق اثری دست بزند که بیش از آنکه ترجمه باشد، بازنویسی یا حتی آفرینشی نو تلقی شود.
با اشاره به این دیدگاه، نونهالی گفت: «اینکه میگویند شاملو لورکا را از خودش بهتر گفته، من میگویم کار بدی کرده. شاملو آنقدر شعرهای فوقالعاده خودش را دارد که نیازی نیست لورکا را بهتر از خودش بنویسد.» او با تأکید بر اینکه ما به مترجمی نیاز داریم که لورکا را به ما بشناساند، نه شاملو را از زبان لورکا، هشدار داد که در چنین روندی، گاه مترجم بیش از حد در متن شاعر حل میشود یا بدتر از آن، شاعر اصلی را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
از نگاه نونهالی، ترجمه موفق شعری، آن است که نه با ذوق شاعرانه مترجم بلکه با فهم دقیق زبان، فضا و حس شاعر اصلی شکل گرفته باشد؛ حتی اگر مترجم قالبهای عروضی را نداند، باید با شعر درونی شده باشد؛ با شعر زیسته باشد. نه فقط شعر زبان خودش، که شعر زبان دیگری.
source