شفقنا رسانه- مهدی محسنیان راد در افتتاحیه همایش «هوش مصنوعی: ارتباطات انسان- ماشین و آینده آن» به بررسی هوش مصنوعی و ارتباطات روزمره میان فردی در جهان سوم پرداخت و به سه تجربه ای که با هوش مصنوعی داشته است، اشاره کرد.
به گزارش شفقنا رسانه، مهدی محسنیان راد، استاد ارتباطات و نویسنده کتاب ایران در چهار کهکشان ارتباطی در بیان تجربه اول خود از هوش مصنوعی با عنوان «کمک هوش مصنوعی برای تبدیل یک تخیل به یک واقعیت» توضیح داد: در جلد دوم کتاب ایران در چهار کهکشان ارتباطی توضیح دادم روزگاری که در غرب ماشین های مونوتایپ و لاینوتایپ در خدمت چاپ سربی بودند، در ایران و در شرایطی که تقریباً بیشتر چاپخانه ها با سرمایه دولتی تأسیس شده بود، مخترعی ایرانی که تاکنون هیچ نام و نشانی از او به دست نیاورده ام با الهام گرفتن از سازو کار چرخ چاه دستگاه چاپ سنگی ای ساخت که بر پایه یافته های من تمام ادوات و مواد مورد نیاز آن در داخل تأمین می شد. این همان دستگاهی است که مرحوم حسین میرزای گلپایگانی در کتاب «تاریخ چاپ و چاپخانه در ایران»، با بیانی مبهم فقط به آن چنین اشاره کرده است: «در بین سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ قمری ایرانیان خود دستگاهی ساختند که از خارج وارد می شد، تفاوت فاحش داشت.»
او ادامه داد: سال ۱۳۶۹ خبرنگار و عکاس مجله صنعت چاپ در مصاحبه با مرحوم جعفر شهری می شنوند که در دوران کودکی پادوی یک چاپخانه ای در گذر سرپولکو بوده است و وقتی از او می خواهند دستگاه را توصیف کند از حافظه فوق العاده اش کمک می گیرد و می گوید: «دستگاه چاپ که می گویم، اگر بخواهید با دستگاههای الان مقایسه کنید، چیز مضحک و خنده داری می شود». از او می خواهند آن را توصیف کند، وقتی به چاپخانه بر می گردند به همت سردبیر آتلیه مجله، تجسم پادوی کوچک چاپخانه را بازسازی و منتشر می کنند.
محسنیان راد توضیح داد: چند سال پس از انتشار کتاب «ایران در چهار کهکشان ارتباطی» از مسیری مطلع شدم که تصویر واقعی دستگاه مورد اشاره مرحوم شهری در کتابی که اولریش مارزلف ( Ulrich Marzolph) در سال ۲۰۰۵ منتشر کرده آمده است. سال ۲۰۱۴ در خلال فرصت مطالعاتی، توانستم کتاب مارزلف را که در قطع رحلی منتشر شده بود چند روزی امانت بگیرم. تصویر مذکور به صورت زرکوب بر روی جلد کتاب ۱۰۱ دلاری پرس شده است. صفحه ۶۸ کتاب مارزلف مشخص کرد که تصویر روی جلد آن بریده ای از تصویر بزرگتری است که تمام مراحل تولید کلیشه سنگی مورد نیاز برای چاپ هرورق با مواد شیمیایی سنتی موجود در ایران آن روزگار را مرحله به مرحله نشان می دهد. منبعی که یافته او خمسه نظامی گنجوی است. کتابی که احتمالا در چاپخانه زیر زمین خانه ای مسکونی به وسیله سه تن از اعضای یک خانواده تولید شده است.
او گفت: به احتمال زیاد حکومت قاجار نمی توانست هیچ گونه کنترلی بر تأسیس چاپخانه های چرخ چاهی داشته باشد چون لازم نبود از خارج دستگاهی وارد شود پس امکان کنترل مرزی و ثبت ورود کالا وجود نداشت. از سوی دیگر چون فن آوری ساده آن در هر پستویی قابل اجرا بود، فن آوری بومی چاپ که تمام خصلت های لازم برای توسعه را داشت، توانست بدون مداخله دولت، توسعه طبیعی خود را آغاز کند. جستجوها نشان داد که در مقطعی که هنوز چنین چاپخانه هایی به طور کامل برچیده نشده بود، فقط در شهر شیراز، ۲۶۲ عنوان کتاب منتشر شده که جز ۷۶ عنوان در بقیه، نام ناشر ذکر شده است و به خوبی می توان حدس زد که کتاب ها منطبق با نیاز بازار تولید می شده نه صلاح دید یک حکومت استبدادی یا مسلکی. در میان آنها از کتب مذهبی گرفته تا متن اپرا از رمان، تا کتابهای بهداشتی از بیداری و انتباه یک خانم بهایی تا نحوه زراعت پنبه در مصر و از آیین نامه رانندگی با درشکه، تا مجموعه قوانین شهرداری که به نظر من این می تواند اولین حرکت جامعه ایران به سوی مدرنیته محسوب شود.
این استاد ارتباطات ادامه داد: وقتی هر دو تصویر تخیلی و واقعی کارگاه چاپ چرخ چاهی را با توضیحات بیشتر در اختیار هوش مصنوعی گذاشتم، او نیز تصویر سومی را تولید و بازدهی کار با دستگاه را برآورد کند. چنین پاسخ داد؛ بله میتوان به صورت تخمینی، منطقی و ساختارمند بازدهی ساعتی یک چاپخانه از نوع چرخ چاهی را ارائه داد زیرا در این تصویر تاریخی مراحل مختلف چاپ به خوبی نمایش داده شده است که مراحل قابل مشاهده شامل؛ تهیه جوهر و ابزارها، حکاکی یا آماده سازی سنگ، حمل و جابجایی کاغذ و سنگ، فرایند چاپ توسط سه نفر ، یک نفر رکاب زن، یک نفر درگیر تغذیه دستگاه، برداشتن و مرتب سازی کاغذ و یک نفر نیز باید هر ورق چاپی را به طناب آویزان میکرده است.
او در تجربه دیگرش با عنوان «کمک هوش مصنوعی برای تبدیل یک واقعیت به یک تخیل» توضیح داد: سال ۱۳۴۳ مرحوم دکتر یحیی ذکاء در مقاله ای در شماره ۲۲ مجله هنر و مردم – وابسته به وزارت فرهنگ و هنر – با عنوان «فانوس خیال » مطلبی به نقل از کتاب حبیب السیر تألیف غیاث الدین خواندمیر نوشت. حاکی از آنکه در سال ۱۴۶۵ میلادی ( ۸۷۰ قمری ) پدیده نمایشی خاصی در ایران ابداع شده است و توضیح می دهد که در یک جشن همگانی با حضور شاه سلطان سعید، از نوادگان تیمور، مهندسی اصفهانی، ابزار غریبه ای را به نمایش می گذارد به گونه ای که مردم می توانستند در یک شیشه، تصاویر متحرک ۳۲ شغل را تماشا کنند.
این استاد ارتباطات ادامه داد: دکتر یحیی ذکاء در تحلیل این مطب نوشت: از فحوای عبارات جیب السیر چنین دانسته می شود که این اختراع عجیب استاد مهندس، خواجه علی آرزه گر اصفهانی، می توانسته فانوس خیال بزرگی از شیشه باشد که بر اثر تعبیه ی حیله ی فنی، پاره ای از شکل ها و نقوش آن، در گردش به دور چراغ، بعضی حرکات متناسب با پیشه شان از خود نمودار می ساخته اند که سایه آن، بر پرده ی چراغ یا فانوس منعکس شده، باعث تعجب و حیرت تماشاگران می گردیده است.
محسنیان راد تاکید کرد: من قادر نیستم به محکمی مرحوم دکتر ذکاء آن ابزار را فانوس خیال بدانم زیرا فانوس خیال در آن عصر واژه کاملا شناخته شده ای بوده است آنچنان که خیام ۳۶۰ سال قبل از آن تاریخ گفته بود، «این چرخ فلک که ما در او حیرانیم / فانوس خیال از او مثالی دانیم + خورشید، چراغ دان و عالم فانوس / ما چون صوریم و کاندرو گردانیم» . بنابر این حبیب السیر به جای آنکه بنویسد در یک شیشه می نوشت در یک فانوس یا در یک فانوس خیال و یا وقتی می خواست از آن تمجید کند، می نوشت آن فانوس غریبه یا آن فانوس خیال غریبه، نه آنکه بنویسد آن تعبیه (ساخته شده) غریبه و آن گونه قاطع آن را نادره دوران توصیف کند.
او ادامه داد: هوش مصنوعی توانست کمک کند که بتوان نثر یک متن ۶۵۰ سال پیش را معادل سازی کنیم. مثلا «به حیز ظهور آورد» را «به نمایش عموم گذارد» بخوانیم. یا تفاوت لباس طبقات در دوران تیموریان را ترسیم کرد. همچنین توان صنعت شیشه گری آن دوران را توضیح داد و پذیرفت که این امکان وجود داشته که شیشه را در اندازه ای بسازند که اگر کنار خیابان در شهری مربوط به آن دوران، شیشه را روی میزی می گذاشتند مردم بتوانند آن را ببینند. این اطلاعات را برای آقای دکتر مهدی قدیری که تجربه زیادی از ایشان در همکاری با هوش مصنوعی دیده بودم، فرستادم. وی پس از صرف وقت بسیار و ارسال نزدیک به ۳۰ تصویر که حاصل کار مشترک او و هوش مصنوعی بود، سر انجام تصویری را فرستاد که هر سه به توافق رسیدیم که می تواند تا حدودی توصیف خوانده میر را باز سازی کند.
این استاد ارتباطات در بیان تجربه سوم خود از هوش مصنوعی با عنوان «کمک هوش مصنوعی در تلاش برای تبدیل یک واقعیت به یک خیال» گفت: هر ارتباط و رابطه ای در زمینه ای (Context) جاری است که اثر گذار و اثر گیر بر آن ارتباط و رابطه است. مهمترین زمینه، دسته های گوناگون جامعه مدرن و جامعه سنتی است. مدرن در مقابل هر سئوال جدید، به ترتیب از سه گانه دانش، خرد و الهام می گیرد و الهام بخش جامعه سنتی تفکر و عملکرد پیشینیان خود است. ۲ سال زیست حرفه ای بنده در جایگاه سپاهی دانش در یک روستای کاملا سنتی، ۱۳ سال زیست حرفه ای بنده در نظام شاهنشاهی، ۴۳ سال در نظام جمهوری اسلامی که ۲۵ سال آن همراه با تدریس هر ساله دکتری با عنوان فرهنگ و ارتباطات در جهان اسلام و ۴ سال زیست در جامعه ایالات متحده آمریکا من را به این نتیجه رسانده که زمینه سومی وجود دارد که نه مدرن و نه سنتی است و تاکنون واژه ای برای آن نیافته بودم.
او ادامه داد: معادل سازی فارسی جامعه شناسان نام آور و مشهور ایرانی برای Modern و Modernization دستاوردهایی داشته همچون تجدد، نوسازی، نوینگری، نوین سازی، امروزینه کردن، نوین گرایی و نوگرایی که هیچکدام توصیف کننده دسته سوم مورد نظر من نیست. طی چند ماه گذشته کوشش کردم تفاوت جامعه مدرن با جامعه غیر مدرن اما غیرسنتی را در یک مدل جای دهم و پس از آن موضوع را با جزئیات در گفتگو با هوش مصنوعی به منظور یافتن نام مناسب برای آن دنبال کنم. سرانجام با واژه مودوپلاستی modoplasty که modo آن از modern و پلاستی آن از واژه های پزشکی عاریه گرفته شده برخوردم و توانست نیت من را نمایش دهد.
محسنیان راد توضیح داد: در جامعه مودوپلاستی، مرجع تصمیم گیری سنت یا مرجعی گنگ ولی در ظاهر مدرن است و ساختار اجتماعی دارای دوگانگی ساختاری است که ابزار دانایی آن تقلید گزینشی از از ظاهر دانایی و هویت فرهنگی این جامعه متزلزل، نمایشی و پرتعارض است که پیوند اجتماعی با شبکه های شخصی و پنهانی دارد.
این استاد ارتباطات در پایان تاکید کرد: اداره کنندگان هر یک از این سه نوع جامعه برای پرواز به سوی آرمان ها از سه بال متفاوت استفاده می کنند. جامعه مدرن با پشتوانه «علم، خرد و تجربه»، مشارکت و جامعه مدنی. جامعه سنتی با اتکا به عصبیت، نظم سلسله مراتبی و پاسداشت گذشته و جامعه مودو پلاست با تقلید سطحی از جامعه مدرن، گسست معرفتی و ساختارهای دوگانه.
source