داستان و زندگینامه امام جواد برای کودکان
همه ی ما دوست داریم درباره ی زندگی انسان های خوب و مهربان بیشتر بدانیم، به خصوص کسانی که راه درست زندگی کردن را به دیگران نشان داده اند. یکی از این انسان های بزرگ، امام محمد تقی (ع)، یا همان امام جواد (ع) است. او نهمین امام شیعیان و فرزند امام رضا (ع) بود. امام جواد (ع) از همان کودکی خیلی باهوش، دانا و مهربان بود و با اینکه سن کمی داشت، کارهای بزرگی انجام داد و به خیلی ها کمک کرد.در این داستان کوتاه، می خواهیم با زندگی امام جواد (ع) از زمان تولد تا روزی که به شهادت رسید، آشنا شویم. داستان او پر از درس های خوب مثل راستگویی، صبوری، کمک به دیگران و احترام به پدر و مادر است.
امروز در آلامتو مقاله تحت عنوان داستان و زندگینامه امام جواد از تولد تا شهادت کوتاه و آموزنده برای کودکان را برای شما آورده ایم همراه ما باشید.
همچنین بخوانید: متن ادبی و کوتاه تسلیت شهادت امام جواد
داستان و زندگینامه امام جواد از تولد تا شهادت کوتاه
امام جواد (ع) نهمین امام ما شیعیان است. نام ایشان محمد بن علی است و به دلیل مهربانی و بخشندگی زیاد، به ایشان لقب جواد و تقی داده اند.ایشان در ۱۰ رجب سال ۱۹۵ هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمدند. پدرشان امام رضا (ع) و مادرشان بانویی به نام خیزران (سبیکه) بود.
امام جواد (ع) تنها ۹ سال داشتند که پدرشان شهید شد و ایشان به امامت رسیدند. با اینکه سن کمی داشتند، ولی علم بسیار زیادی داشتند و به هم هی پرسش های علمی و دینی پاسخ میدادند. به همین خاطر مردم ایشان را ب هعنوان امام قبول کردند.
ایشان ۱۷ سال امام بودند و در زمان دو خلیفه ی عباسی، مأمون و معتصم زندگی کردند. مأمون برای کنترل امام، دختر خودش به نام امفضل را به ازدواج امام درآورد. اما امام از او فرزندی نداشت. امام از همسر دیگرشان، سمانه مغربیه، صاحب ۴ پسر و ۴ دختر شدند. یکی از پسرانشان امام هادی (ع) است که امام بعدی ماست.
امام جواد (ع) بارها در مناظرات علمی شرکت کردند. با این که جوان بودند، ولی با دانشمندان بزرگی بحث می کردند و با دلیل های محکم، آن ها را قانع می کردند. یکی از معروف ترین این مناظرات دربارهی حکم دزدی بود، که امام با استدلال دقیق، نظر درست را ارائه داد و خلیفه نیز آن را پذیرفت.
در نهایت، خلیفه ی عباسی به نام معتصم که از محبوبیت و علم امام می ترسید، با همکاری امفضل، ایشان را با انگور سمی مسموم کرد و در آخر ماه ذی القعده سال ۲۲۰ هجری قمری امام جواد (ع) در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسیدند.قبر شریف ایشان در شهر کاظمین در کشور عراق، کنار قبر امام موسی کاظم (ع) قرار دارد.
همچنین بخوانید: شعر شهادت امام جواد کوتاه و سوزناک
داستان و زندگینامه امام جواد از تولد تا شهادت برای کودکان
سلام بچه های قشنگ داستان امروز ما درباره امام جواد علیه السلام هست:
امام جواد (ع) نهمین امام ما شیعه هاست. اسم کاملش محمد بن علی بود. چون خیلی مهربون و بخشنده بود، بهش لقب جواد دادن که یعنی خیلی بخشنده.پدرش امام رضا (ع) و مادرش خانم سبیکه بود. ایشان در شهر مدینه به دنیا آمد. بعضی ها گفتن تو ماه رمضان به دنیا اومده و بعضی ها هم گفتن توی ماه رجب، روز دهم رجب.
وقتی فقط هشت ساله بود، بعد از شهادت پدرش، امام شد، همه تعجب کرده بودن که یه بچه چطور می تونه امام باشه. اما امام جواد (ع) باهوش و دانا بود و جواب همه ی سوالهای سخت دینی رو خیلی قشنگ می داد. همه فهمیدن که امام واقعی هست.پادشاه اون زمان، مأمون عباسی، از محبوبیت امام بین مردم م یترسید. برای همین، دختر خودش به اسم امفضل رو به همسری امام داد تا امام رو همیشه زیر نظر داشته باشه. اما امام با یه خانم خوب دیگه به اسم سمانه هم ازدواج کرد و همه ی بچه های امام از همون خانم بودن.
یه روز یکی از خلیفه ها (پادشاه ها) از امام جواد (ع) درباره این که دست دزد رو باید از کجا برید، سوال کرد. همه دانشمندا جواب های مختلف دادن، ولی امام جواد (ع) با دلیل های قشنگ و درست، جواب داد که باید فقط انگشتها (غیر از شست) بریده بشه. همه از جوابش تعجب کردن و قبولش کردن.اما دشمن ها که از علم و خوبی امام ناراحت بودن، تصمیم گرفتن امام رو از بین ببرن. وقتی امام فقط ۲۵ سال داشت، با انگور سمی که امفضل بهش داد، شهید شد.
امام جواد (ع) با اینکه خیلی جوان بود، به ما یاد داد که آدم مهربون، دانا و با ایمان می تونه حتی توی سن کم هم امام و راه بلد باشه. یادش همیشه تو دل ما میمونه.
همچنین بخوانید: نماز حرز امام جواد
معجزات امام جواد
بچه های عزیز امام جواد مثل همه امام های ما معجزه های خودش را دارد در اینجا به صورت خلاصه 9 تا از معجزه های امام جواد را بخونید:
دانستن سوال قبل از گفتنش
روزی عالمی امام جواد (ع) را کنار قبر پیامبر (ص) دید. دلش می خواست بپرسد امام زمان کیست، ولی خجالت کشید. امام بدون اینکه او چیزی بگوید، لبخند زد و گفت: می خواهی بدانی امام کیست؟ من هستم. حتی عصای امام به زبان آمد و گفت: این آقا، امام زمان است.
فلج شدن دست نوازنده بدکار
مامون پادشاه می خواست امام را به کارهای بد بکشاند. مردی به نام مخارق با سازش آمد و شروع به آواز خواندن کرد. امام به او نگاهی کرد و گفت: از خدا بترس ای ریش بلند، ناگهان دست مرد خشک شد و دیگر هیچوقت نتوانست ساز بزند.
شهادت دادن نوزاد سه روزه
وقتی امام جواد (ع) فقط سه روزش بود، ناگهان چشمانش را باز کرد، به آسمان نگاه کرد و با صدای بلند گفت: شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد (ص) پیامبر اوست، همه تعجب کردند، امام رضا (ع) فرمود: شگفتی های بیشتری هم خواهی دید.
خوب شدن چشم مریض
مردی به نام محمد، چشمش درد می کرد. به خانه ی امام جواد (ع) رفت. امام با دست کوچکش، روی چشمان مرد کشید و گفت: بینایی ات خوب می شود. چشمهایش همان لحظه مثل قبل سالم شد.
آزاد شدن از زندان با دعای امام
اباصلت بعد از شهادت امام رضا (ع)، یک سال در زندان بود. دعا کرد و از خدا خواست. ناگهان امام جواد (ع) آمد، زنجیرهایش را باز کرد و از زندان بیرونش برد. نگهبان ها حتی نتوانستند چیزی بگویند. امام فرمود: دیگر هرگز دست مامون به تو نمیرسد.
تبدیل خاک به طلا
مرد فقیری در روز عید، از نداری شکایت کرد. امام سجاده اش را بالا زد، کمی خاک برداشت و آن را به طلای واقعی تبدیل کرد، آن مرد طلای ۱۶ مثقالی را فروخت و زندگیاش بهتر شد.
برگهای زیتون که نقره شدند
یکبار امام جواد (ع) دستش را روی برگ های درخت زیتون کشید. همه ی برگ ها تبدیل به نقره شدند، مردی آنها را گرفت و با آنها در بازار خرید و فروش کرد. برگ ها نقره واقعی بودند و هیچوقت تغییر نکردند.
درخت سدر، پر از میوه شد
وقتی امام به مسجدی در کوفه رفت، کنار درخت سدری وضو گرفت. بعد از نماز، مردم دیدند آن درخت پر از میوه شده، در حالی که قبلا هیچ میوه ای نداشت، میوه ها حتی هسته هم نداشتند، مردم با شگفتی از آن خوردند.
زنده شدن گاو مرده
امام در راه سفرش، زنی را دید که کنار گاو مرده اش گریه می کرد. زن گفت: این گاو تنها دارایی من بود. امام دو رکعت نماز خواند و با پایش به گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و بلند شد، زن فریاد زد: این آقا مثل حضرت عیسی است، امام فرمود: نه، من یکی از بنده های خدا هستم.
همچنین بخوانید: پروفایل شهادت امام جواد جدید برای استوری
سخن آخر
امام جواد (علی هالسلام) هرچند خیلی زود از دنیا رفت، ولی در همان سن کم، با دل پاک و قدرتی که خدا به او داده بود، مردم را راهنمایی میکرد، کمک می کرد، و معجزه های بزرگی انجام می داد.
source