فیلم Code 8 در سال ۲۰۱۹ اکران شد و اکنون پس از ۵ سال دنبالهاش با نام Code 8: Part II توسط کمپانی نتفلیکس منتشر شده است.
«کد ۸» فیلمی کانادایی در ژانر علمی-تخیلی، مهیج و جنایی است که کارگردانی هر دو قسمت آن به عهده جف چان آمریکایی است. در سال ۲۰۱۶ فیلم کوتاهی ۱۰ دقیقهای به نام «کد ۸» منتشر شد که رابی امل (شخصیت اصلی سری فیلم) هم در آن حضور داشت. آن فیلم کوتاه که با بودجه ۲.۱ میلیون دلاری هم ساخته شده بود با استقبال خوبی مواجه شد و بنابراین سازندگان تصمیم گرفتند در سال ۲۰۱۹ فیلمی سینمایی از دنیای کد ۸ بسازند. پس از استقبال نسبی از فیلم «کد ۸» سازندگان تصمیم گرفتند دنباله آن را به تازگی در نتفلیکس –بدون اکران سینمایی- استریم کنند.
تیم سازنده سری فیلم «کد ۸» تیمی بسیار کم تجربه و تقریبا گمنام محسوب میشود. کارگردانی هر دو قسمت این سری فیلم برعهده جف چان است که خود او هم مجموعا تا به این لحظه تنها ۴ فیلم سینمایی را کارگردانی کرده است که ۲تای آنها همین فیلمهای «کد ۸» بودهاند! جدا از او، تیم نویسندگان فیلم هم نا آشنا هستند. نویسندگی فیلم اول به عهده خود جف چان و «کریس پیر» بود و در نسخه دوم هم «شارن لی» و «جسه لاورکومب» به تیم نویسندگان اضافه شدند. «کد ۸» حتی در میان بازیگران خود هم نام چندان مشهوری را نمیبیند و میتوان گفت رابی آمل (هنرپیشه کانادایی که شهرت چندانی هم در عرصه سینما ندارد) و پسر عمویش، استیون امل، مشهورترین اعضای این پروژه محسوب میشوند! همین کم تجربگی تیم سازنده روی کیفیت اثر تاثیر گذاشته و با اثری پرایراد روبهرو هستیم. در واقع اگر بخواهم نگاهی موشکافانه و کمی سختگیرانه به این فیلم داشته باشم باید اثر را به نحو دیگری نقد کنم اما از آنجایی که اکثر مخاطبان در چنین آثاری به دنبال هنر ناب سینما و اجرای دقیق فرم سینمایی نمیگردند و این فیلمها را صرفا برای سرگرمی انتخاب میکنند؛ من هم دلیلی برای نقد جدیِ چنین اثری نمیبینم و با این اثر به صورت یک فیلم صرفا سرگرم کننده -و نه بیشتر- برخورد میکنم.
داستان این قسمت دقیقا به مانند زمان سپری شده از ساخت نسخه قبلی، ۵ سال پس از قسمت اول رقم میخورد. در این بین «کانر رید» (رابی امل) کل این ۵ سال را پس از مرگ مادرش، در زندان سپری کرده است و «گرت» در این مدت مشغول ساخت یک کارتل مواد مخدر پرنفوذ بوده. مردم شهر پس از ترس و وحشت ایجاد شده توسط پلیسهای رباتیک و ابزار نظامی خطرناک در قسمت اول، اعتراضاتی را در خیابانها نسبت به رویکرد پلیس محلی داشتند که در نهایت سبب روی کار آمدن یک رئیس پلیس جوان (الکس مالاری جونیور) شد. این رئیس پلیس ادعای کنار گذاشتن پلیسهای رباتیک را داشت و مدعی برخورد آرام پلیس با مردم و مجرمان بود. به همین سبب او از رباتهایی به شکل سگ رونمایی کرد. او طی یک نمایش نشان داد که این رباتها چقدر آرام و با ملایمت با مردم برخورد میکنند؛ به گونهای که اگر فردی دستهایش را به نشانه تسلیم بالا ببرد این سگ رباتیک هم با او کاری ندارد و به او آسیبی نمیرساند. اما در همان ۲۰ دقیقه ابتدایی در ماجرای پسری به نام طارق میبینیم که همه این ادعاها پوچ و بی اساس بوده است. طارق در حالی که پس از دزدیدن پول، کاملا تسلیم شده بود و دستهایش را هم بالا برده بود اما این سگ رباتیک –به دستور پلیس- با تزریق دوز بالایی از ماده مخدر سایک او را کشت. خواهر کوچکتر او (پَو) هم شاهد همین ماجرا است و به همین سبب پلیس شهر به دنبال او میگردد تا این اطلاعات محرمانه -که نقض قانون آسیب نرساندن به شهروندان است- به جایی درز پیدا نکند.
همواره در نقد و بررسیهایی که نوشتم بر این موضوع تاکید داشتهام که رکن بسیار مهمی که باعث همراهی مخاطب با فیلم میشود؛ شخصیت و شخصیت پردازی کاراکتر اصلی فیلم است. فیلمی که نتواند شخصیت اصلی خودش را به درستی به بیننده بشناساند و در این بخش ضعیف عمل کند محکوم به شکست است. اما «کد ۸» در این امر موفق است و اگرچه که «کانر رید» (با نقش آفرینی رابی امل) یک تیپ شخصیتی محسوب میشود؛ اما بیننده با او همراه میشود چرا که در همان ابتدای فیلم ویژگیهای این شخصیت و شرایط زندگی او برای بیننده نمایش داده میشود و انگیزه او هم برای انجام این ماجراجویی کاملا مشخص است (کسب پول لازم برای نجات جان مادر بیمارش). نباید فراموش کرد که بخش مهمی از این همراهی مخاطب به لطف نقش آفرینی خوب رابی امل اتفاق میافتد. او به خوبی توانایی اجرای این تیپ شخصیتی را دارد و در شمایل یک قهرمان تیپیکال مردانه (قوی، خوش تیپ، از خودگذشته و شجاع) کاملا قابل باور و درست ایفای نقش میکند.
در این بین اگرچه شخصیتهای مکمل شخصیت پردازی جزئی و دقیقی ندارند اما به لطف نقش آفرینی قابل قبول بازیگران فیلم، جهانِ فیلم قابل باور میشوند. در این بین نقش آفرینی استیون امل، بازیگر ۴۲ ساله کانادایی که به واسطه سریال Arrow مشهور شد، بیش از هر بازیگر دیگری به چشم میآید. خصوصا نقش آفرینی او از این منظر حائز اهمیت است که شخصیت «گرت»، شخصیتی است که در طول فیلم چندان تکلیفش با خودش مشخص نیست. از یک طرف با پلیس لینکلن سیتی زد و بند دارد و از طریق دادن سهم به رئیس پلیس شهر، میخواهد قدرت خودش و تیمش (افراد دارای قدرت ماورایی) و کارتل مواد مخدر را حفظ کند؛ و از طرفی هم به واسطه دِینی که نسبت به «کانر رید» دارد میخواهد هوای سرکشیهای او و دختر تحت حفاظتش، پَو (با نقش آفرینی سیرنا گلامگائوس) را داشته باشد.
شخصیت منفی (ویلن) قسمت اول، مارکوس ساتکلیف (با نقش آفرینی گرگ بریک)، رئیس کارتل مواد مخدر (سایک) بود و انگیزههایش هم به عنوان یک تیپ شخصیتی قابل درک بود. در قسمت دوم هم ویلن فیلم، رئیس پلیس شهر (با نقش آفرینی الکس مالاری جونیور) است که با اینکه انگیزههایش تیپیکال و کلیشهای است؛ اما قابل قبول و قابل درک است.
«کد ۸» اگرچه از نظر شخصیتها، قدرت فوق بشریشان و خیلی موارد دیگر نمونههای مشابه متعددی در سینما دارد و تکراری محسوب میشود اما در داستان خود علیرغم داشتن اِلِمانهای ژانری تکراری، نوآوریهایی هم دارد و قصهای کلیشهای را روایت نمیکند. یکی از مهمترین دلایل این موضوع هم این است که دنیای «کد ۸» دنیایی جذاب و قابل باور است. دنیایی است که اگرچه عنصر تخیل به برخی شخصیتهای آن نفوذ کرده است (داشتن قدرتی ماورایی) اما به لطف شخصیت پردازیهای قابل باور و همچنین ارائه داستانی نزدیک به واقعیت، بیننده را درگیر خودش میکند. از همان دقایق ابتدایی فیلمِ اول، وارد فضایی دارک و به اصطلاح خودمانیتر، حال خَراب کُن، میشویم. در جهانِ فیلم پلیسهای شهر انسانهایی زورگو و فاسد هستند که نفس مردم، خصوصا مردم دارای قدرت ماورایی، را بریدهاند! از این رو میتوان این فیلم را در دسته فیلمهای ضد پلیسی هم قرار داد- مجموعا در طول این دو فیلم میتوان یک پلیس خوب و شریف پیدا کرد!- «کد ۸» سعی میکند نگاهی انتقادی هم داشته باشد و تمامی انتقادات وارده به نیروی نظامی و پلیس در فیلم، محدود به جهان دارک و تخیلی فیلمساز نیست و «چان» نگرانیهایش را نسبت به آینده نیروهای نظامی و پلیسهای شهری در دنیای واقعی ابراز میکند. ورود تکنولوژی و صنعت هوش مصنوعی به صورت سرباز و نیروی نظامی، موضوعی نیست که اگر در چند سال آینده اتفاق بیفتد ما را بُهت زده کند. «چان» در این فیلمها نگرانی خود را با رنگوبویی غیرکلیشهای بیان میکند چرا که نگرانی او از بابت هوش مصنوعیِ صرف نیست؛ بلکه نگرانیاش از بابت سواستفاده از این تکنولوژی توسط انسانهای صاحب مقام پَست است!
اما نمیتوان از باگها و حفرات داستانی «کد ۸» گذشت! در قسمت اول پایان بندی به شدت توی ذوق میزد و سازندگان در پایان بندی خود بسیار شتابزده عمل کردند. در این قسمت هم نقاط غیرقابل درکی در داستان وجود دارند که فیلمنامه هیچ توضیح قانع کنندهای برای آنها نمیآورد. حتی تصمیمات برخی شخصیتهای مکمل غیرقابل درک است! برای مثال در صحنهای که «گرت» تصمیم میگیرد به دختر بچه شلیک نکند؛ پرداخت مناسبی برای این تصمیم وجود ندارد و ممکن است بیننده آن را نپذیرد! تصمیمی که پس از آن به مرگ دو تا از افراد نزدیک به او منجر شد و ارتباط میان او و رئیس پلیس را برای همیشه خراب کرد. چنین تصمیمی میبایست در فیلمنامه، مبنای منطقی داشته باشد اما متاسفانه فیلمنامه «کد ۸» از این دست ایرادات کم ندارد!
«کد ۸» در زمینه جلوه ویژه خوب عمل کرده است و نمیتوان ایرادی به آن گرفت. سازندگان به درستی متوجه بودجه خود شدهاند و سعی نکردهاند لقمه بزرگتر از دهانشان بردارند. سازندگان در طول فیلم سکانسهای بیگ پروداکشن بسیار عظیمی را نمایش نمیدهند تا باعث بوجود آمدن نقص در جلوه ویژه نشود. بلکه آنها از جلوه ویژه در حد مورد نیاز و تا حدی ساده استفاده کردهاند که ژانر علمی-تخیلی آن را میطلبد.
همچنین ریتم «کد ۸» خوب است و لحظات مهیج و اکشن خوبی دارد که در کنار لحظات درام، ترکیب خوبی را برای بیننده میسازند و او را تا پایان سرگرم و راضی نگه میدارند.
موسیقی متن فیلم که برعهده رایان توبرت آمریکایی است، خوب در آمده و هم در لحظات درام و احساسی تاثیر خود را میگذارد و هم در لحظات مهیج، به ریتم فیلم کمک میکند.
در پایان باید گفت فیلم «کد ۸» و «کد ۸: قسمت دوم» فیلمهایی اکشن در فضایی دارک و ضد پلیسی هستند که با عنصر تخیل ترکیب شدهاند. اگرچه این دو فیلم، از منظر هنریِ سینما هیچ حرفی برای گفتن ندارند اما فیلمهایی عامه پسند هستند که سرگرم کننده محسوب میشوند. بنابراین اگر به دنبال فیلمی هستید که صرفا شما را سرگرم نگه دارد، حتما به این فیلمها سری بزنید چرا که به لطف نقش آفرینیهای مناسب، ریتم خوب، داستان و جهانسازی قابل قبول، موسیقی متن و جلوه ویژه خوب، انتخابی مناسب محسوب میشوند.
source